یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

از بت باخبر من خبری می رسدم


از بت باخبر من خبری می رسدم    وز لب چون شکر او شکری می رسدم
شکر اندر شکر اندر شکر است    شکری در دهن است و دگری می رسدم
هر دم از گلشن او طرفه گلی می سکلم    هر زمان تازه گل از شاخ تری می رسدم
خیره از عشق ویم کز هوسش هر نفسی    عاشق سوخته خیره سری می رسدم
آن یکی زرد شده کتش او می کشدم    وین دگر هست که از وی نظری می رسدم
وان دگر بر در آن خانه او بنشسته    که در ار باز نشد بانگ دری می رسدم
وان یکی بر سر آن خاک سرک بنهاده    که ز خاکش صفت جانوری می رسدم


همچنین مشاهده کنید