|
|
|
سینمای ازبکستان (جمعیت ۶/۲۱ میلیون نفر) از قدیمیترین و وسیعترین سینماهای ملی آسیا مرکزی است. نخستین فیلمی که در تاشکند به نمایش درآمد به سال ۱۸۹۷ برمیگردد، و پس از الحاق این کشور به شوروی یک کمپانی فیلم معتبر - کمپانی روسو - بخار، بُخکینو، - در ۱۹۲۴ در آنجا تأسیس شد. یک سال بعد نیز استودیوی دولتی از یک گوسکینو با مدیریت نبی قانِعُف (۵۲-۱۹۰۴) به راه افتاد و بلافاصله دو فلیم سینمائی ضداسلامی، به دستور روسها، تولید کرد- زن مسلمان (د.باسالیگو، ۱۹۲۵) و منارهٔ مرگ (و. ویکُفسکی، ۱۹۲۵). غالب فیلمهای صامت اُزبک مستندهای پرطرفدار علمی بودند و نخستین فیلم ناطق این کشور، سوگند (۱۹۳۷) از ا. یوسُلتسِف - گارُف، حماسهای به سبک واقعگرائی سوسیالیستی دربارهٔ اشتراکی شدن بود. در جنگ جهانی دوم تعدادی از استودیوهای آسیای مرکزی به تاشکند منتقل شدند و استودیوی اُزبک گوسکینو پایگاه فیلمسازانی چون لئونید لوکُف (آلکساندر پارخومِنکو، ۱۹۴۰، و دو قهرمان، ۱۹۴۳)، با کف پروتازاتف (نصرالدین در بخارا، ۱۹۴۳) و میخائیل رُم (دختر شماره ۲۱۷، ۱۹۴۴) شد.
|
|
در دههٔ ۱۹۵۰ فیلمهای تاریخی و زندگینامهای همچون ابنسینا (۱۹۵۷) از کامیل یارماتُف (۷۸-۳-۱۹۰) رواج گرفتند، تا آنکه نسل تازهای از فیلمسازان آسیای مرکزی از VGIK فارغالتحصیل شدند. آنها در دههٔ ۱۹۶۰ در استودیوهای جمهوریهای ملی خود پراکنده شدند و بهسرعت نیروهای اصلی را تشکیل دادند. مثلاً در ۱۹۶۹ چهار فیلم از شش فیلم سینمائی که در استودیوهای ازبکستان (اکنون با نام تازهٔ اُزبکفیلم) ساخته شدند به همین کارگردانهای جوان تعلق داشت.
|
|
مهمترین کارگردان این جریان، اِلیور ایشموخامِدُف (متولد ۱۹۴۲)، با نخستین فیلم سینمائیاش، مهربانی (۱۹۶۶)، با یک سبکگرائی اصیل در چندین جشنوارهٔ جهانی مورد توجه قرار گرفت. فیلمنامهٔ این فیلم چند قسمتی را عادلشاه آگیشف نوشته و دلشاد فاتخولین آن را فیلمبرداری کرده بود، که هر دو از فارغالتحصیل VGIK بودند و بخش اعظم کارهای اولیهٔ خود را با ایشموخامدف ادامه دادند. همین تیم فیلمهای عاشق (۱۹۶۹) و درود و بدرود (۱۹۷۳) را ساختند که به بزرگ شدن جوانها میپردازد و زندگی فلاکتبار 'گاستاربایترها' (کارگردان مهاجر) در آلمان غربی را به نمایش میگذارند. پس از آنکه فیلم بعدی ایشمو خامِدُف، پرندگان خوشبختی ما (۱۹۷۷)، بهخاطر انتقاد ضمنی از جامعهٔ شوروی توقیف شد او را به ساختن فیلمی مجلل و تاریخی تشویق کردند. حاصل کار، جوانی یک نابغه (۱۹۸۳)، فیلمی پرزرقوبرق شد که در آن دوران جوان ابنسینا (۱۰۳۷-۹۸۰)، دانشمند و فیلسوف بزرگ ایرانی در قرون وسطا در بخارا، با جزئیات دقیق و درخشانی بازسازی شده است.
|
|
اما فیلم بعدی او، بدرود تابستان سبز (۱۹۸۵) داستانی عاشقانه است و تاریخ معاصر ازبکستان از استالین تا گرباچف را دربر میگیرد. این فیلم بهطور تلویحی اما آشکارا به فساد دستگاه دولت اشاره دارد، که در آن زمان گریبان این جمهوری را گرفته بود، و همین فیلم زمینهٔ فیلم بعدی ایشموخامدوف، شوک (۱۹۸۹)، را فراهم آورد. شوک، یک تریلر توطئه است که بر اساس موضوعی واقعی مربوط به دوران برژتف ساخته شده و ماجرای خبرنگار کنجکاوی را حکایت میکند که میکوشد رهبران یک سندیکای مافیائی را که صنعت پنبهٔ ازبکستان را بهطور غیرقانونی در انحصار خود گرفتهاند، افشا کند. خبرنگار در جریان تحقیق و بازجوئی کشف میکند سرنخ این خلافکاری در دست بالاترین سطوح ساختار قدرت ازبکستان قرار دارد و بهخاطر این فضولی کشته میشود. فیلم شوک در ۱۹۸۹ یکی از پرفروشترین فیلمهای شوروی شد و گریاچف شخصاً آن را بهعنوان 'تفکری تازه در سینما: و نمایشگر دقیق پرسترویکا' مورد تحسین قرار داد. ایشمو خامدف در حال حاضر (۱۹۹۶) حماسهٔ تاریخی دیگری دربارهٔ جادهٔ ابریشم در دست دارد، جادهای که روزگاری شهرهای مشهور بخارا، خیوه و سمرقند را به یکدیگر متصل میکرد.
|
|
یکی دیگر از کاگردانهای مهم ازبک، علیخامرائف (متولد ۱۹۳۷)، با فیلم سفید، لکلکهای سفید (۱۹۶۶) توجه فراوانی را جلب کرد. فیلمنامهٔ آن را آگیشف نوشته و فاتخولین آن را فیلمبرداری کرده بود. این فیلم تصویری از یک زن مسلمان بهدست میدهد که معشوق را به همسر خود ترجیح میدهد. فیلم دیگر او، دیلورُم (۱۹۶۹) نخستین فیلم - اپرای ازبکستان بود و بر اساس اشعار کلاسیک آلیشِرناوُی عشق نفرینشدهٔ یک دختر برده به یک نقاش درباری را تصویر میکند. غالب آثار بعدی خامرائِف به آزادی زنان اُزبک از محدودیتهای اسلامی (بدون ترس، ۱۹۷۱؛ تمثالهای سه پردهای، ۱۹۷۸؛ باغ آرزو، ۱۹۸۸)، یا حوادث تاریخی (بادیگارد/محافظ شخصی)، ۱۹۸۰؛ تابستان گرم در کابل، ۱۹۸۳؛ پیکان سرخ، ۱۹۸۶) میپردازند. خامرائف در حال حاضر فیلمی بهنام تیمور لنگ در دست تهیه دارد که با مشارکت کشورهای دیگر و حمایت از ازبکفیلم ساخته میشود.
|
|
کارگردانهای قابل ذکر دیگر ازبکستان عبارتند از، شُکرت عباسُف (متولد ۱۹۳۱ - تاشکند، شهر نان، ۱۹۶۷؛ مرد کوچک در جنگ بزرگ، ۱۹۸۹)، راویل باتبُرف (متولد ۱۹۳۱ - متنظر شما بچهها هستیم، ۱۹۷۲؛ با فیلمنامهٔ کُنچالفسکی)، مِلوآبسالُف (شورش عروس، ۱۹۸۴؛ ژنرال مامانبزرگ، ۱۹۸۶)، جانکا فیضیِف (تو کی هستی؟، ۱۹۹۰؛ کامی، ۱۹۹۲) و فرید دولَتشین با فیلم سینمائی قابل ملاحظهای بهنام آخرین سفر کِیپ (۱۹۹۰)، که بر اساس رُمانی مدرنیستی و به یاد آداب و رسوم مردمی قرون گذشته ساخته شده است. آخرین سفر کیپ نخستین فیلمی است که به زبان ازبک فیلمبرداری شده و در ازبکستان پخش شده است (در شوروی فیلمهای همهٔ جمهوریها را برای پخش سراسری به زبان روسی دوبله میکردند و به این ترتیب بنیادیترین شکل بیان احساسات ملی را نادیده میگرفتند). اکنون پس از فروپاشی شوروی استودیوی ازبکفیلم مرکزی برای تولید چندین فیلم بینالمللی شده است؛ در ایجا بیش از هزار کارمند، سالانه دوازده تا چهارده فیلم، که نیمی از آنها تلویزیونی هستند، و حدود پنجاه فیلم کوتاه، تولید میشود.
|