|
|
|
وَبا بيشتر در مناطقى که وضع تغذيهٔ مردم مناسب نمىباشد، عارض مىشود و تمايل به تداوم دارد، اما دليل متقاعدکنندهاى دال بر اينکه افراد مبتلا به سوءتغذيه، استعداد بيشترى براى ابتلاء به اين بيمارى داشته باشند در دست نمىباشد، ولى با اين حال وقتى بيمار مبتلا به سوءتغذيه دچار وبا بشود، سير بيمارى او تغيير خواهد کرد. براى مثال، طى مطالعهاى مشخص شده است که باوجود دريافت پادزيست (آنتىبيوتيک)، دورهٔ اسهال در بيماران مورد بحث طولانىتر بوده است. البته دلايل قانعکنندهاى براى توجيه اين مطلب وجود ندارد.
|
|
طى بيمارى مراسمومس، اندکس ميتوتيک در سلولهاى مخاطى روده کاهش مىيابد و بنابر اين ممکن است در بيماران مبتلا به سوءتغذيه، چنين سلولهائى ديرتر از حد عادي، ريزش پيدا کنند و از آنجا که تأثير آنتروتوکسين وبا تا پايان عمل اين سلولها ادامه مىيابد، اسهال نيز تداوم بيشترى خواهد داشت. همچنين از آنجا که سوءتغذيه تاحدودى باعث هيپوکلوريدى مىشود و درنتيجه کاهش خاصيت اسيدى معده، تعداد بيشترى ويبريوکلرا از معده به روده مىرسد، ممکن است موضوع مورد بحث را بتوان با ارتباط سوءتغذيه و آکلوريدى نيز توجيه کرد.
|
|
خلاصه اينکه بيمارى وبا بيمارى افراد فقير و مسکين است. بيمارى خاص آن دسته از مردمى است که غذاى اصلى را بهطور اتفاقى و تصادفى به چنگ مىآورند. نگاهى اجمالى به کشورهاى تحتسلطهٔ جهان که با کمربند وبائي، احاطه شدهاند، نشان مىدهد که کشورهائى با ظاهر اقتصاد کشاورزى هستند، اما مردم در اين کشورها تودههاى ملتهبى هستند که فضولات انسانى را به اشکال مختلف به عنوان کود بهکار مىبرند، بيمارى عفونى سمى (توکسى انفکسيوز) و اسهال يک پديدهٔ دائمى در آنان است، مردمى بىپول، بىکار و سرگردان هستند که آب آشاميدنى سالم ندارند، آلونکهاى محيطزيست آنان در بين زباله و فاضلاب قرار گرفته و کودکان بناچار در اين گنداب و گندزار مىلولند؛ توجه به بهداشت فردى و بهداشت غذائي، در بين اين مردم چقدر دور از ذهن و نامفهوم است و مردم چقدر با اين عبارتها، بيگانه هستند...
|
|
براى اينکه تصويرى واقعى از چنين زندگى داشته باشيم، شهر آبادان را از کنارهٔ بريم تا خسروآباد تصوير مىکنيم که شايد نمونهٔ خوبى باشد. اين تصويرى است از منطقه در شهريور سال ۱۳۵۹ کمى قبل از جنگ تحميلي. اهالى منطقه در ظاهر کشاورز هستند. چند نخل، چند رأس گاو و گوسفند و گاه تعدادى مرغ زندگى خانواده را تأمين مىکند. مردان، همگى بىسواد و بيشتر بىکار هستند. سوءتغذيه و فقر غذائي، آويتامينوز و فقر آهن بين تودههاى شهر و روستا امرى معمولى است. مصرف گوشت، خاصه در روستا اتفاقى و تصادفى است.
|
|
مدفوع انسان بهطور وسيع بهعنوان کود مصرف مىشود و در زمان مَدّ آب همهجا را مىآلايد. سوءتغذيه بههمراه بيمارىهاى عفونى سمّى (توکسى انفکسيوز)، همهجاگير و آلودگىهاى انگلى دامنگير همگان است. برنج و نان، غذاى معمولى آنان است. نان در منازل پخت مىشود و بر روى خمير آن دستههاى مگس پرسه مىزنند و از يخچال نيز خبرى نيست. تعريق مداوم بدون آنکه کار بدنى مستلزم آن باشد، از ويژگىهاى اقليمى است که موجب هيپواسيديته - بويژه در کودکان - مىشود.
|
|
خانوادههاى ۱۰ تا ۱۲ نفرى در يک يا دو اتاق خشتوگِلى درهم مىلولند، طويله و خوابگاه در يک سطح قرار گرفته است. انسان و حيوان و ميليونها مگس، گوئى بههم پيوند شدهاند. لارومگس، در اطراف زخمهاى عفونى يا درون گوش، همهجا، ديده مىشود. در اطراف سوراخهاى طبيعى بدن کودکان که بر گليم يا چادر پارهاى کمى دورتر از تنور خوابيدهاند، مگس بصورت تودههاى متراکم ديده مىشود.
|
|
تنها کشتارگاه شهر از آب کلرينه بىبهره است و با آب آلودهٔ فاضلاب بالارفته و بازآمده، لاشهها شسته مىشوند. در اطراف کشتارگاه، کشتارگاههاى ديگرى است که بهاصطلاح قاچاق مىکشند و تفاوتش آن است که آن آب آلودهٔ کشتارگاه شهر را کم دارد. کارگاههاى پشم و پوست همرديف آلونکهاى محل زيست مردم قرار دارند. بوى خون، بوى پِهِن، بوى مدفوع انسان، بوى لاشهها و بوى پوستهاى دباغىشده و هزاران بوى تعفن ديگر فضا را پُر مىکند. کودکان رنگپريده با صورتهاى پُفآلود و زخمهاى عفونى و اگزماتيزه، در خيابانهاى خاکى و درکنار جوىهاى پر از مدفوع راکد انسان و حيوان و خونابهٔ رنگارنگ کشتارگاهها مىلولند و بهاصطلاح سرگرم بازى کودکانه هستند. هيچ خانهاى نيست که کودکى تبدار يا بيمار اسهالي، نداشته باشد. کچلى و ساير بيمارىهاى قارچى و سِل غوغا مىکند.
|
|
در ده 'بريم' از هر کلبه و آلونکى مدفوع بصورت جوى باريکى از زير در آلونک به کوچه مىآيد. جوىها به هم مىپيوندند و بزرگ و بزرگتر مىشوند و پس از ايجاد باتلاقهاى متعدد بصورت رودى به رودخانهٔ بزرگ مىريزند. آب اين رودخانه جابجا براى مزارع و سيفىکارىها با پمپ کشيده مىشود و در آخر، اين فاضلاب به شط مىپيوندد. نمونهبردارى از آب اين جوىها و رودخانه در همهجا ميکروب وباى التور را در آن سال نشان داد.
|
|
آب شَطّ با دو لوله به ده و شهر بازمىگردد. يکى از طريق شبکهٔ آب که در آنجا آب، کلرينه مىشود و آب مشروب اهالى است و لولهٔ دوم، آب همان فاضلاب به شط پيوسته است که اينبار جهت مصرف غيرشرب بازگشته است و در واقع، همان آبى است که لاشههاى کشتارگاه را مىشويند و تنها آبى است که غالب اهالى - بهعلت نداشتن امکانات مالى و عدم لولهکشى آب مشروب کلرينه - از همان آب مىآشامند. ملاحظه مىشود که اگر به هر علتى کلريناسيون آب متوقف بماند، تمامى اهالى از همان آب خام يا فاضلاب، بهرهمند مىشوند که شرح آن گذشت و طبعاً قطع برق، نبودن کُلُر و خرابشدن کلريناتور خودکار، خيلى دور از انتظار نيست!
|
|
البته تنها شهر آبادان نبود که چنين بود! آيا از هامون تا زنگبار و از سرخس تا اروندکنار، نواحى ديگرى چون کنارهٔ شط را که چنين باشد سراغ نداريم؟ متأسفانه نهتنها در کشور ما بلکه در تمامى کشورهاى جهانسوم که در قرن بيستم گرفتار اين بليهٔ خانمانسوز هستند تاکنون موازين قرارداده شده در جهت مهار و کنترل بيمارى از بوتهٔ آزمايش، سربلند بيرون نيامده، با کمال تأسف بيمارى به مشىء موحش خود همچنان ادامه مىدهد و هرساله با يورشهاى بىوقفه خود مناطق نيالوده را آلوده مىکند و با هر حملهاى عدهاى مردم محروم را قربانى مىنمايد. نمودار (توزيع وبا در اپيدمى سال ۱۳۶۷ کرمانشاه برحسب موقعيت اجتماعي) توزيع وبا در اپيدمى سال ۱۳۶۷ کرمانشاه را برحسب موقعيت اجتماعى بهتصوير کشيده است.
|
|
کوتاه سخن اينکه باتوجه به وضع جهان ازنظر اقتصادى و اجتماعى که به دو قطب فقير و غنى تقسيم شده است، بيمارى وَبا، به ويژه وَباى التور، گريبانگير مردم محروم و فقير است و سالها است که سايهٔ مرگ بر سر اين دسته از مردم، برافراشته و با تلفات بىوقفه خود وحشت و اضطراب، آفريده است.
|
|
|
|
|
|
ويبريو وَبا در pH = ۵/۵ بسرعت کشته مىشود. بنابراين، اسيديتهٔ طبيعى معده سدّ محکمى در مقابل عفونت مىباشد. از طرفى کاهش اسيديتهٔ معده در اثر آتروفى مخاطي، استفاده از ضدّ
اسيد (آنتىاسيد)، يا گاسترکتومى ناکامل (ساب توتال)، موجب افزايش حساسيت نسبت به وبا مىگردد. در ضمن گاستريت مزمن ناشى از هليکوباکترپيلورى که منجر به کاهش اسيديتهٔ معده
مىشود، زمينه را جهت ابتلاء به وبا مهيا مىنمايد و حتى بر شدت بيمارى نيز ميافزايد. در همهگيرى وبا در ايتاليا به سال ۱۹۷۳ حدود ۲۴ نفر از ۷۰ نفر، سابقهٔ گاسترکتومى محدود قبلى
را ذکر مىکردند. ۱۴ نفر نيز دچار آکلوريدي، ۱۴ نفر ديگر مبتلا به هيپوکلريدى و ۱۶ نفر نيز يا مسن بودند يا دچار بيمارىهائى بودند که به نحوى باعث کاهش ترشح اسيد معده مىشد.
|
|
|
آلودگى به وَبا باعث توليد پادتنهاى محافظتکننده مىشود و بنابراين، فرد را در مقابل سروتيپهاى بيمارىزا محافظت مىنمايد. همچنين در مناطق بومي، تا مراحل اوليهٔ بلوغ
انواع پادتنهاى محافظتکننده در خون ساکنان يافت مىشود. بهطورى که در گروه سنى ۱ تا ۵ ساله حدود ۱۰ برابر گروه سنى بيش از چهارده ساله است ولى زمانى که بيمارى براى اولينبار
در منطقهاى که از قبل آلوده نبوده است، منتشر شود، بزرگسالان نيز بهاندازهٔ خردسالان مبتلا مىگردند. شايان ذکر است که عفونت ناشى از سويههاى O1 باعث ايجاد ايمنى در مقابل
سويههاى O139 (و بالعکس) نمىشود.
|
|
| پادتنهاى موجود در شير و آغوز
|
|
افزايش پادتن در شير زنان ساکن مناطق بومى (آندميک) وبا در تعقيب واکسيناسيون وَبا به اثبات رسيده است. در ضمن پادتن IgA در زنان شيرده مبتلا به وبا پس از بهبود بيماري، يافتشده
است و ازطرفى شير و آغوز انسان با مداخله در اتصال ويبريوکلرا به گانگليوزيدها تا حدودى باعث ايمنى در مقابل وَبا مىگردد.
|
|
|
وبا بين تمامى بيمارىهاى عفوني، بيشترين ارتباط را با گروه خونى ABO دارد، بهطورى که واجدين گروه خونى O، بين ۲ تا ۳برابر بيش از ساير گروهها دچار اسهال شديد مىشوند، در حالى
که واجدين گروه خونى AB داراى مقاومت چشمگيرى مىباشند. البته گروههاى خوني، تأثيرى بر کلونيزهشدن ويبريوها ندارد، ولى ارتباط مستقيمى با شدت بيمارى دارند.
|
|
|
وَبا بهآسانى از فردى به فرد ديگر منتقل نمىشود و حتى در هواى گرم و ساير شرايط مناسب ممکن است فرد مبتلا به وبا جان خود را از دست بدهد، بدون اينکه بيمارى را به ساير اعضاء
خانواده خود منتقل نمايد! بر اساس بعضى از مطالعهها فقط حدود ۵% اعضاء خانوادهٔ فرد مبتلا به وبا، دچار اين بيمارى خواهند شد. بهطور کلى انتقال انسان به انسان منجر به همهگيرى
وبا نمىشود و اين واقيت يادآور بيمارى تيفوئيد مىباشد.
|