مهمترين و اساسىترين ملاکهائى که براى سنجش تحرک اجتماعى بهکار مىبرند عبارت هستند از:
|
|
|
|
بهنظر اکثر جامعهشناسان در ميان عوملى که در تغيير وضع اجتماعى يا تحرک طبقاتى افراد از اهميت ويژهاى برخوردار است عوامل اقتصادى و فنى مىباشد. زيرا اصول ثروت و سطح درآمد همواره تأثير زيادى بر طبقهبندى اجتماعى داشته است و در تمام اعصار از دست دادن يا مصادره ثروتها از عوامل تغيير وضع طبقات بوده و موجب شده است که فردى از طبقهٔ پائين به طبقهٔ بالا صعود کند يا برعکس.
|
|
در دوران جديد هم دسترسى به ثروت و دست يافتن به درآمد روزافزون، علاوه بر آنکه در نحوهٔ گذراندن زندگى افراد نقش بسيار مهمى دارد و 'منزلت اجتماعي' را فراهم مىسازد. نقل و انتقالات اجتماعى افراد را تشديد کرده و موجب تحرک اجتماعى مىشود.
|
|
تأثير عوامل اقتصادى و فني: نخست از اين جهت است که حرکت ثروت را تسريع کرده تأثير عوامل صرفاً مالى را تقويت مىکند.
|
|
ثانياً: باعث تغييرات عميقى در توزيع فعاليتها و مشاغل مىشود. تغييراتى که ساخت جامعه را دگرگون ساخته، الزاماً سبب جابهجا شدن وضع طبقاتى افراد مىگردد.
|
|
ثالثاً: توسعه اقتصادى باعث ايجاد مشاغل جديد گرديده، احتياج به تکنسين و مدير را بهوجود مىآورد. سبب مىشود که براى اداره اين مشاغل از افرادى که از طبقات پائين آمدهاند کمک خواست. زيرا تعداد افراد طبقات بالا چه از جهت کمى و چه از جهت کيفى براى انجام و اداره اين امور کفايت نمىکند.
|
|
|
شغل و موقعيت يکى ديگر از ملاکهاى اصلى موقعيت و تحرک اجتماعى و طبقاتى در نظر گرفته مىشود که دلايل آن عبارت هستند از:
|
|
- بهدست آوردن اطلاعات دقيق شغلى از افراد بهتر امکانپذير است.
|
|
- پاسخها در مورد شغل و موقعيت شغلى او نشاندهندهٔ، درآمد، شيوهٔ زندگي، منزلت اجتماعى و ميزان تحصيلات فرد است.
|
|
- راهحل عملى و عينىتر ديگرى وجود ندارد که بتوانند مانند شغل و موقعيت شغلي، نشاندهندهٔ تحرک اجتماعى باشد بهويژه اگر مطالعه در سطح يک کشور باشد. گرچه نمىتوان ادعا کرد که راهحل 'ايدهآلي' است، زيرا:
|
|
۱. اهميت و منزلت مشاغل در طول زمان تغيير مىکند و با بهوجود آمدن مشاغل و موقعيتهاى جديد، خيلى از شغلها و موقعيتها از بين مىروند و جاى آنها را مشاغل و موقعيتهاى جديد مىگيرد و مزاياى نسبى شغلها و موقعيتهاى شغلى مختلف نيز در طول زمان تغيير مىکند.
|
|
۲. گروهبندى مشاغل اشکالاتى را به همراه دارد از جمله اينکه:
|
|
- ممکن است فهرست مشاغل کامل نباشد.
|
|
- اعتقادات عمومى مردم دربارهٔ اين مشاغل درنظر گرفته نشود.
|
|
- طبقهبندى مشاغل داراى زمينه عينى نباشد.
|
|
|
تعليم و تربيت و تحصيلات نيز يکى از عوامل مهمى است که در تحرک اجتماعى در بين طبقات و قشرهاى مختلف اثرات مختلفى دارد. بدين علت که ميزان تحصيلات هرکس و نيز ميزان درآمد و نحوهٔ استفاده از آن عامل اساسى تعيينکنندهٔ طبقهٔ اجتماعى است.
|
|
بهنظر 'سويفت' (Swift) پدرى که از قشر پائين طبقهٔ متوسط است و به سبب نداشتن مدرک تحصيلي، ارتقاء شغلى خود را غيرممکن مىبيند، اصرار دارد که اولاد او به چنين مدرکى دست يابد.
|
|
|
'رابرت مک ايور' (R. Mac Iver)، 'لويد وارنر' (L.Warner)، و ديگران در عين حال که سطح درآمد و تمايزات شغلي، وراثت، نژاد و فرهنگ را از ملاکهاى تحرک اجتماعى و عوامل مؤثر در آن مىدانند. اما بهنظر آنها مهمترين ملاک 'منزلت اجتماعي' است.
|
|
مک ايور مىگويد: طبقه اجتماعى گروهى از افراد اجتماع است که نه بهخاطر محدوديتهاى ناشى از زبان يا محل سکوننت يا وظايفى که انجام مىدهد يا تخصص بلکه بهخاطر 'منزلت اجتماعي' از گروههاى ديگر متمايز است. بهنظر آنها اين احساس منزلت اجتماعى است که بهوسيلهٔ قدرت اقتصادي، سياسي، مذهبي، و همچنين سبکهاى متمايز زندگى و تجليات فرهنگى که با زندگى 'منزلت اجتماعي' ارتباط دارد يک طبقه را از طبقه ديگر متمايز ساخته و به هرکدام انسجام بخشيده است و کل جامعه را قشربندى مىنمايد.
|
|
بهنظر 'وارنر' شاخص منزلت اجتماعى شامل ارزيابى عوامل عينى چون: محل سکونت، درآمد، شغل، تحصيلات، عضويت در مجامع و مانند آن مىباشد.
|
|
|
پيشينه و وضعيت خانوادگى نيز از عوامل اصلى تحرک اجتماعى بهحساب مىآيد. به اين معنى که تعلق خانواده به يک طبقهٔ اجتماعى نه تنها موجد سطح زندگى مشخصى است، بلکه وسيلهٔ قبول و پذيرش سبک زندگى معينى نيز هست و ملاک طبقهٔ اجتماعى مىباشد. زيرا تشابه سطح زندگى در طبقات مختلف در ميان آنها رابطهاى ايجاد مىکند و موجب تمايزات طبقاتى مىگردد و آنان را از کسان ديگر که سطح زندگى بالاتر يا پائينترى دارند متفاوت مىکند.
|
|
مثلاً: عدهاى براى خوراک و ارضاء احتياجات اوليه و اساسى مخارج بيشترى خرج مىکنند. درحالىکه عدهاى ديگر پول بيشترى خرج مسکن، سالن پذيرائى مجلل، نهارخوري، مبلمان استيل، لباس و امثال آنها مىکنند که همه از عوامل ظاهرى شخصيت و اعتبار است. زيرا نوع مسکن از عواملى است که تا اندازهاى به تمايزات طبقاتى افراد بستگى دارد. داشتن منزل شخصى يا آپارتمان اجارهاى همچنين محل سکنا و حتى نوع ساختمان مشخصکننده طبقه اجتماعى خانواده و فرد است. مثلاً داشتن يک درب بزرگ کالسکهرو تا همين اواخر در پاريس يکى از عناصر مهم وجهه و اهميت اجتماعى خانوادهها بود.
|
|
آنچه در مورد مسکن گفتيم در مورد لباس هم کم و بيش صادق است. گرچه داشتن نوع معينى کلاه، يقه، فکل و کروات امرزوه اهميت گذشته را ندارد. لکن در طبقهبندى اجتماعى نقش مهمى داشته است. در بسيارى از جوامع نوع لباس نشانه بستگى به يک طبقه اجتماعى معين دارد.
|
|
نوع خوراک گرچه کمتر مشهود است، با اين همه نشاندهنده اختلاف طبقاتى است. نه تنها ميزان درآمد بر اغذيهٔ مصرفى مؤثر است و نه فقط تغذيه در بودجهٔ خانوادگى قشرهاى مختلف فرق مىکند بلکه انتخاب نوع غذا، نوع آشاميدنىها، ساعات غذا و بيش از همه ترتيب و نحوهٔ غذاخوردن در اقشار مختلف متفاوت است. در وابستگى فرد يا خانواده به يک طبقه اجتماعى متفاوت است.
|
|
نوع تفريحات نيز اغلب بسته به طبقهٔ اجتماعى متفاوت است. بعضى ورزشها جنبهٔ عمومى و همگانى دارد و برخى از آنها مخصوص طبقات متوسط و بالا است.
|
|
سوروکين نيز معتقد است وراثت، قدرت و موقعيت اجتماعى از طريق خانواده نيز يکى از وسايل انتخاب اجتماعى است.
|
|
|
عامل ديگرى که بهنظر 'سوروکين' و 'لاروک' موجب تحرک اجتماعى مىشود، عامل جمعيتى است. به اين معنى که چون معمولاً سطح بارورى در ميان طبقات بالا، پائين است، به همين سبب اغلب موجب پيدايش موقعيتهاى خالى در آن قشر گرديد و باعث مىشود که افراد از قشر پائين به طبقات بالاتر ارتقاء يابند و موقعيتهاى خالى را پر کنند. بنابراين بيشتر اوقات، بقاى طبقه ممتاز بسته بهوجود افرادى است که از طبقات پائينتر مىآيند. بهخصوص وقتى که وجود شغل آنها در طبقات بالا لازم و ضرورى باشد.
|
|
|
اوضاع و احوال سياسى نيز ممکن است در تحرک طبقاتى مؤثر باشد.
|
|
|
جنگها از عواملى بوده که از گذشته تا بهحال همواره تأثير عميقى در ساخت اجتماعى داشته و موجب تمايز و تحرک طبقاتى گرديده است. منتها تفاوت گذشته با حال در اين است که چون در گذشته جنگها بهوسيله قشر يا کاست معينى يعنى نظاميان (طبقه جنگاوران) انجام مىگرفت باعث تشديد اختلافات گرديده موجب برترى طبقه نظاميان و اشراف بر مردم مىگرديد. زيرا تحرک طبقاتى براى اکثريت مردم وجود نداشت. اما برعکس چون امروزه جنگها اغلب با دگرگونىهاى اقتصادى و مالى همراه است و تغييرات عميقى را در وضع افراد بهوجود مىآورد نتايج آن همه را در برمىگيرد و موجب امتياز طبقهاى بر طبقهٔ ديگر نمىگردد.
|
|
| رشد و توسعه و توسعه دموکراسى سياسى
|
|
رشد و توسعه دموکراسى نيز همين نتيجه را در بر دارد. زيرا منظور از دموکراسى سياسى در واقع نفى هرگونه عدم تساوى است چرا که رشد و توسعه دموکراسى به همهٔ افراد امکان رسيدن به مقامات بالاتر سلسلهٔ مراتب اجتماعى را از طريق صعود در سلسله مراتب حزبي، اتحاديه و سازمانهاى گروهى ديگر فراهم مىآورد و باعث مىگردد که تحرک اجتماعى صورت گيرد.
|
|
عامل ديگرى که موجب تحرک اجتماعى مىگردد، عدم تشابه احتمالى ميان پدر و مادر و فرزندان است. بدين معنى که ممکن است خانوادهٔ برتر داراى فرزندان کم هوش و خانوادههاى فروتر داراى فرزندان باهوش باشند و از طريق مکانيزمهاى تحرک اجتماعى به مرتبهٔ بالاتر ارتقاء پيدا کنند.
|
|
سرانجام آنکه، سوروکين معتقد است که اطلاعات و معلومات تاريخى نشان مىدهد که مکانيزمهاى گزينش افراد براى ارتقاء اجتماعى به نحو رضايتبخشى 'کارکردي' بوده است. يعنى براى بقاء و دوام جامعه سودمند و ضرورى بوده و بهترين و شايستهترين افراد را به مقامات بالاى اجتماعى رسانده است.
|