جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا
سوگیریها
ديديم که ثبات خودپنداره به توانائى منحرف کردن اطلاعات مربوط است. بهنظر مىرسد که فرد، براى نگهدارى عزت نفس خود در سطح بالا، از همان روش استفاده مىکند. |
اکثر مردم از نوعى سوگيرى استفاده مىکنند که بر ارزيابى بيش از حد استعدادهاى کلي، مخصوصاً مهارتهاى اجتماعى و ذهني، استوار است. مثلاً، تنها دو درصد والدين، همسران، پسران و دختران بزرگسال آمريکائي، خود را از نظر قابل اعتماد بودن، هوش و اراده براى کار کردن، در سطح پائين مىدانند. اين اعتماد به نفس موجب مىشود که افراد، احتمال اتفاق افتادن رويدادهاى خوشايند را نيز در سطح بالائى ارزيابى کنند، مثل پيروزى در انتخابات يا برنده شدن در قرعهکشى بليتهاى بختآزمائي. جاى تعجب ندارد که هر اندازه شانس موفقيت را بيشتر از حد برآورد کنيم، خطر شکست را به همان اندازه کمتر از حد برآورد خواهيم کرد. بهعنوان مثال، اکثر مردم با تقريب ۲۰ درصد حدس مىزنند که ممکن است ازدواج آنها با خطر طلاق روبهرو شود، در حالى که ميزان طلاق در کشورهاى آمريکاى شمالى ۵۰ درصد است. |
از طرف ديگر، تمايل داريم مهارتها و ويژگىهاى مثبت خود را استثنائى بدانيم، چيزى که اصطلاحاً سوگيرى غلط ناميده مىشود. برعکس، معتقد هستيم که علايق، نظرات و ارزشهاى ما را ديگران نيز قبول دارند. اينجا است که سوگيرى همرأيى غلط مطرح مىشود. همين سوگيرى نيز ما را وادار مىکند تا دربارهٔ فراوانى صفات منفى خود اغراق کنيم. بنابراين، به آسانى باور مىکنيم که استعداد ما در يارى رساندن به مردم واقعاً استثنائى است، همچنين خيلى راحت مىپذيريم که اکثر مردم، مثل ما، حاضر نيستند براى ديگران حتيٰ يک قدم بردارند. |
اين نوع مهارت را بهکار مىبريم تا واقعيت را تغيير شکل دهيم! اين تغيير شکل، مثل جستجوى خودپندارهٔ ثابت، تفسير مجدد واکنشهاى اطرافيان را ايجاب مىکند. حال تلاش مىکنيم تا اين واکنشها، تصوير ذهنى مثبتى را که از خود داريم تهديد نکنند. ديتو و بواردمن (Ditto And Boardman) در سال ۱۹۹۵، در تحقيق خود، يک نيمرخ شخصيتى ساختگى و يکسان در اختيار همهٔ آزمودنىها قرار مىدهند. اين نيمرخ، تحول بهداشت روانى و جسمى آنها را پيشبينى مىکرد. پيشبينىها براى نصف آزمودنىها خوشبينانه و نصف ديگر بدبينانه بود. آزمودنىهائى که پيشبينىهاى بدبينانه دريافت کرده بودند، در مقايسه با ديگران، براى نيمرخ شخصيتى اعتبار کمى قائل مىشوند و آن را کمتر با واقعيت منطبق مىدانند! نتايج تحقيق با اين فرضيه مطابقت مىکند: انسان اطلاعات مثبت دربارهٔ خود را به راحتى يادآورى مىکند، در حالى که اطلاعات منفى را به سرعت از ذهن خود بيرون مىريزد. همچنين، اکثر مردم، بر اثر فشار، در بازسازى شرايط شکستهاى خود، بيشتر از بازسازى شرايط موفقيتهاى خود، دشوارى دارند. |
حافظهٔ خود را، با سوگيرى خودمدار، در اختيار عزت نفس قرار مىدهيم تا ما را در جهت اغراق در يادآورى سهمى که در فعاليتهاى گروه داشتيم سوق دهد. زن و شوهرها، وقتى موظف مىشوند از بحثى که در آن شرکت کرده بودند گزارش بنويسند، ابتدا به ترتيب زير يادآورى مىکنند: |
۱. سهم شخصى خود |
۲. سهم همسر |
۳. سهم بيگانگان. بعد، دربارهٔ اهميت خود براى گروه اغراق مىکنند، تنها به اين علت که موارد مربوط به ديگران را فراموش مىکنند. |
با اين همه، برخى موقعيتها ما را مجبور مىکند تا از ضعفهاى خاص خود آگاه شويم. اينجا است که سوگيرى خدمت به خود به يارى مىشتابد و ما را وادار مىکند تا موفقيتهاى خود را به توانائىهاى درونى و شکستها را به موقعيتهاى بيرونى نسبت دهيم. سوگيرى خدمت به خود، دستآويز بسيار راحتى است که دانشجويان بهطور دائم مورد استفاده قرار مىدهند تا نتايج تحصيلى خود را تبيين کنند. دانشجويان، نتايج خوب را به تلاشها يا مهارت طبيعى خود نسبت مىدهند، اما نتايج بد را معمولاً به عوامل خارجي، مثل کمبود وقت يا نقص آموزش، نسبت مىدهند. همچنين استادان، وقتى موفقيت دانشجويان را به شيوهٔ تدريس خودشان، اما شکستهاى آنها را به تنبلى و کمبود استعدادهاى خود دانشجويان نسبت مىدهند، از همين سوگيرى استفاده مىکنند. پژوهشگران نيز، وقتى چاپ يا عدم چاپ يکى از مقالههاى خود در مجلهٔ علمى را توجيه مىکنند، به اين سوگيرى متوسل مىشوند. دنياى ورزش نيز، براى استفاده از سوگيرى خدمت به خود، هميشه آماده است: |
'بازيکنان، مثل مربيان، از نسبت دادن پيروزىها به شايستگىهاى خود خوشحال مىشوند. اما، براى تبيين شکستهاى خود، به دنبال بلاگردانهائى مىگردند، مثلاً داور را متهم مىکنند که خوب داورى نکرد. اگر به گفتههاى مفسران ورزشى خوب توجه کرده باشيد، خواهيد ديد که وقتى قهرمانان ايران برنده مىشوند، با سخنان رسا و کاملاً روشن اعلام مىکنند که: 'بازى را بردند' ، اما وقتى شکست مىخورند، چنين مىگويند: 'بازى را واگذار کردند!' . |
وقتى شکستها تکرار مىشود، چه اتفاقى رخ مىدهد؟ آيا بايد واقعيت را پذيرفت؟ مسلماً بلي، اما تحقيق نشان مىدهد که وقتى فرد از ويژگىهاى منفى خود آگاه مىشود، سعى مىکند به آنها، در مقايسه با ويژگىهاى مثبت خود، کمتر بهاء بدهد (کمبل (Campbell)، در سال ۱۹۸۶). او معتقد مىشود، فعاليتهائى که در آنها نتايج درخشان بهدست مىآورد، مهمتر از فعاليتهائى است که در آنها شکست مىخورد. آرونسون (Aronson) و همکاران او (۱۹۹۵)، اين پديده را با تحقيق آزمايشي، که در آن آزمودنىها را هدايت کرده بودند تا خود را در زمينهاى که قوى مىپندارند ضعيف برآورد کنند، مورد مطالعه قرار مىدهند. آزمودنىها، در مقابل تائيدهاى مختلفى که مىبايستى دربارهٔ درستى آنها قضاوت مىکردند، تمايل نشان مىدهند روى جملاتى که جنبههاى مثبت و مورد اطمينان آنها را منعکس مىکنند، توقف کنند و براى آنها ارزش بيشترى قائل شوند. آري، اگر در آسمان تيره و تار زندگي، تنها يک ستاره به ما چشمک بزند، آن را علم خواهيم کرد و به اميد آن زنده خواهيم بود. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست