جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
گرگ و سفره
يک روز مردى با تنها فرزندش که دخترى زيبا بود براى گردش کردن به صحرا مىرود. در خوشى و شادمانى بودند که گرگى سر مىرسد و دختر را بر مىدارد و فرار مىکند. مرد هم به دنبالش مىدود. گرگ مىدود، مرد هم به دنبالش تا اينکه گرگه از دريچه خانهاش به درون مىپرد و دختر را هم با خودش مىبرد. مرد بيچاره فقط مىتواند جاى گرگ را يايد بگيرد. نالهکنان و گريهکنان به خانه مىآيد و قضيه را براى زنش تعريف مىگويد. زن مىگويد: 'بالاه هر جورى شده بايد دخترم را پيدا کنى والا به خانه راهت نمىدهم.' مرد ناچار دوباره به طرف صحرا مىرود. دم آن دريچه کمى تأمل مىکند و بعد ترسان وارد مىشود و ناگهان با دخترش روبهرو مىشود که حولهاى به دوش دارد و خود را پاک و خشک مىکند. ديگر چقدر خوشحالى مىکند خدا مىداند. |
دختر به پدرش مىگويد که: 'بابا اين گرگه واقعاً گرگ نيست بلکه جوانى زيبا است.' و بعد پدر را پنهان مىکند و هنگام آمدن گرگ قضيه را مىگويد. گرگه پدر دختر را مىبوسد و وقتى مىفهمد او ندار است موقع رفتن به او سفرهاى خالى مىدهد و مىگويد: 'اين تحفهاى است که بهعنوان (هديهٔ) عروسيم به تو مىدهم.' و بعد مىگويد: 'وقتى سفره را گذاشتى جلوت به او بگو آچيل سفرام ـ بوکول سفرام ـ ناز و نعمت ـ توکول سفرام. يعنى باز شو سفرهام ـ بسته شو سفرهام ـ ناز و نعمت بريز سفرهام ـ آن وقت مىبينى که از تمام نعمتها و غذاهاى دنيا در اين سفره پيدا مىشود.' مرد خيلى خوشحال به خانه مىرود و تمام قضايا را براى زنش تعريف مىکند جز سفره. صبح روز بعد بهکار نمىرود. زنش هر چه مىگويد: 'مرد پاشو سر کارت برو.' مرد اعتنائى نمىکند و نزديک ظهر سفره را مىآورد پهن مىکند و همان حرفها را مىگويد و مىبيند که از تمام نعمتهاى دنيا توى آن جمع شد. شروع به خوردن مىکنند. |
روزها پشت سر هم مىگذرند و اين زن و شوهر بهترين غذاهاى دنيا را مىخورند. تا اينکه روزى مرد به زنش مىگويد: 'اى زن برو و امير شهر را به خانهمان دعوت کن که به ناهار بيايد.' زن هر چه مىگويد: 'بابا امير کجا، ما کجا!' مرد ول نمىکند و زن را وادار مىکند که برود و امير را دعوت کند. سر ظهر امير با زنش به خانهٔ آنها مىآيند، ولى مىبينند نه ديگى بار گذاشتهاند و نه بوى غذائى مىآيد. ظهر که مىشود زن امير مىبيند مرد رفت تو صندوقخانه و سفرهاى جلوش گذاشت و چيزهاى زير لب گفت و ناگهان انواع و اقسام غذاها تو سفره حاضر شد و چنان عطر و بوئى از آنها بلند شد که نگو و نپرس! |
خلاصه امير و زنش ناهار را با اشتهاء تمام مىخورند و پس از غذرخواهى و تشکر مىروند. وقتى به خانهشان مىرسند زن امير قضيه سفره را براى شوهرش تعريف مىکند و مىگويد: 'تو چه اميرى هستى که نبايد از آن سفره داشته باشي؟' امير هم يک نفر را مىفرستد به دم خانه آن مرد و آن مرد از طرف امير مىگويد: 'اگر آن سفره را ندهى سرب و مذاب تو گلوت مىريزم.' مرد گريهکنان سفره را مىدهد و پس از مشورت با زنش مىرود پهلوى گرگ تا سفره ديگرى بگيرد. راه مىافتد و مىرود و مىرود تا به خانهٔ دخترش مىرسد. |
وقتى آقا گرگه مىآيد پس از سلام و احوالپرسى قضيه را مىگويد. دامادش مىگويد: 'خودم ادبش مىکنم.' و بعد به پدرزنش يک گوشتکوب مىدهد و مىگويد: 'اين را ببر بالاى سر در خانهٔ امير آويزان کن و هر وقت او خواست بيرون بياد بگو آتيل تخماخ ـ دوش تخماخ- پادشاهين باشين يشر تخماخ. يعنى بپر گوشتکوب ـ بيفت گوشتکوت ـ سر پادشاه را بکوب گوشتکوب.' مرد گوشتکوب را گرفت و همان کار را کرد؛ وقى امير خواست بيرون بيايد آن کلمات را گفت و گوشتکوب سر امير را زخمى کرد. امير گفت: 'اى مرد چه مىخواهي؟' گفت: 'من سفرهام را مىخواهم.' امير گفت: 'بابا برويد آن سفرهٔ خشکيده را که آن گوشه افتاده به اين مرد بدهيد.' زود سفره را به او دادند و مرد با خوشحالى آن را گرفت و به خانه برگشت و بعد از مدتى باز هم شامى حسابى خوردند. |
- گرگ و سفره |
- گل به صنوبر چه کرد؟ جلد اول. بخش دوم ـ ص ۳۶۳ |
- انجوى شيرازى |
- انتشارات اميرکبير، چاپ دوم ۱۳۵۹ |
- به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد دوازدهم ـ علىاشرف درويشيان ـ رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۲ |
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب رئیس جمهور رئیسی دولت سیزدهم ابراهیم رئیسی توماج صالحی سریلانکا دولت پاکستان کارگران مجلس شورای اسلامی
کنکور تهران سیل آتش سوزی هواشناسی سیستان و بلوچستان سازمان سنجش فضای مجازی پلیس شهرداری تهران سلامت اصفهان
قیمت خودرو خودرو قیمت طلا دلار بازار خودرو بازنشستگان قیمت دلار ارز بانک مرکزی مسکن ایران خودرو تورم
موسیقی رهبر انقلاب تلویزیون ترانه علیدوستی فیلم مهران مدیری سینمای ایران بازیگر تئاتر سینما
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
آمریکا رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه جنگ غزه فلسطین روسیه حماس طالبان اوکراین طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال بازی بارسلونا جام حذفی لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال ژاوی باشگاه پرسپولیس تراکتور فوتسال
هوش مصنوعی ناسا رونمایی مریخ تیک تاک اپل فیلترینگ
دندانپزشکی مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه