|
بلا بارتوک (Béla Bartσk) - (۱۸۸۱ - ۱۹۴۵)، آهنگسازی که موسیقیاش به روح ترانههای عامیانهٔ اروپای شرقی آغشته است، در شهر نادیسنتمیکلوش (Nagyszentmiklós) مجارستان زاده شد. هفتساله بود که پدرش درگذشت و مادرش ناگزیر بهعنوان معلم مدرسه همراه پسر برای گذران زندگی از شهری به شهر دیگر سفر کرد. مادر نخستین درسهای پیانو را به او آموخت و این ساز ایفاگر نقشی مهم در زندگی پسر شد. بارتوک بیستوهفت سال (۱۹۳۴ - ۱۹۰۷) در هنرستان موسیقی بوداپست، که خود نیز در آن تحصیل کرده بود، به تدریس پیانو و در سراسر اروپا به اجراء رسیتال پرداخت.
|
|
|
|
|
او در اوایل دههٔ ۱۹۰۰ از جنبش ناسیونالیستی، که سراسر مجارستان را فرا گرفته بود تأثیر پذیرفت. عاشق موسیقی روستائیان مجار شد، بیشتر اوقات فراغتش را در روستاهای کوچک به ضبط ترانههای محلی بر فونوگراف سیلندری پرداخت و در شناخت موسیقی روستائی مجار، رومانیائی، اِسلواک، تُرک و اعراب شمال آفریقا به صاحبنظری پیشتاز بدل شد. چندی نگذشت که آثار خود او نیز از موسیقی عامیانه، که بهخودی آن را میشناخت، تأثیر فراوان پذیرفت.
|
|
گرچه بارتوک را از همان آغاز در آن سوی مرزهای مجارستان آهنگسازی در خور توجه دانستند اما در زادگاهش او را نادیده گرفتند. او حتی به سبب 'بیتفاوتی و عداوت' مجارها، تا اندکی پس از ۱۹۱۱ از برپائی رسیتال در مجارستان خودداری میکرد. فقط پس از نخستین اجراء موفقیتآمیز بالهاش با عنوان شاهزادهٔ چوبی در ۱۹۱۷ در بوداپست بود که موسیقی بارتوک در وطنش محبوبیت یافت. هنگام سفر بارتوک به ایالاتمتحد در سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۲۸، عنوان خبر یک روزنامه این بود: 'نوگرافی مجار برای مجاب کردن تمسخرکنندگان در راه لوسآنجلس است' . اما در ۱۹۳۹ بارتوک میتوانست کامیابانه به پسرش چنین بنویسد: 'از ۱۹۳۴ تا امروز، کموبیش فقط بنا به سفارش کار کردهام!' .
|
|
به قدرت رسیدن هیتلر برای او که با سراپا ضدنازی بود سخت مسئلهساز شد. پس از الحاق اتریش به آلمان در ۱۹۳۸، بارتوک به یک دوست چنین نوشت: 'این خطر هست که مجارستان نیز به زودی تسلیم این نظام غارتگر و خونریز شود. در این صورت تصور اینکه چهطور میتوانم در چنین کشوری به زندگی یا کار ادامه دهم برایم بسیار دشوار است' . بارتوک اجازه نداد تا موسیقیاش در آلمان اجراء یا از هر ایستگاه رادیوئی قابل دریافت در آلمان یا ایتالیا پخش شود.
|
|
در ۱۹۴۰، سرانجام به ایالاتمتحد، جائیکه واپسین پنج سال عمر را در آن گذراند، مهاجرت کرد. این دوران از زندگیاش دورانی پُررنج و اندوه بود؛ درآمدش اندک و سلامتش متزلزل بود و حس میکرد دورافتاده است و نادیده گرفته میشود.
|
|
در ۱۹۴۲ نوشت: 'گوئی زندگی حرفهایم در مقام آهنگساز پایان گرفته است، شِبه تحریم اجراء آثارم توسط ارکسترهای صاحبنام ادامه دارد ...' سه سال از آهنگسازی دست کشید بهعنوان پژوهشگر موسیقی عامیانه در دانشگاه کلمبیا عهدهدار منصبی شد، اما پیش از آنکه کارش را در این زمینه به پایان برساند از پا درآمد. در ۱۹۴۳ سلامتش بهگونهای خطرناک تحلیل رفت. پس از آنکه وزنش به حدود ۳۹ کیلوگرم کاهش یافت در بیمارستان نیویورک بستری شد و در آنجا بود که سفارشی دور از انتظار برای آفرینش کنسرتو برای ارکستر، که اکنون مشهورترین اثر او است، دریافت کرد. موفقیت نخستین اجراء اثر در ۱۹۴۴، سبب سفارشهائی دیگر به این آهنگساز مهجور مانده شد. دردبار اینکه بارتوک فقط یک سال دیگر زنده ماند، و توانست فقط دو اثر دیگر، سونات برای ویولون سولو (۱۹۴۴) و سومین کنسرتو پیانو (۱۹۴۵)، را بیافریند.
|
|
بارتوک اندکی پس از مرگ در نیویورک در ۱۹۴۵، یکی از محبوبترین و پُرآوازهترین آهنگسازان سدهٔ بیستم شد.
|
|
|
|
|
|
بارتوک مینویسد: 'از تأثیرپذیری از هیج منبعی به شرط آنکه ناب، تازه و سالم باشد اکراه ندارم، خواه اسلُواک، رومانیائی یا عرب باشد یا چیزی دیگر' و تأکید میکند که 'تأثیر مجار در این میان قویترین است' . بارتوک به سبکی سراسر شخصی تکامل بخشید که آمیزهای از عناصر موسیقی عامیانه، فرمهای کلاسیک و جلوههای موسیقی سدهٔ بیستم است. او بر این باور بود که موسیقی روستائی او را در آزاد شدن از قید 'انحصار به نظام ماژور یا مینور' یاری میکند، بارتوک دریافت که 'اغلب ملودیهای عامیانه منطبق بر مُدهای قدیمی کلیسائی، مُدهای یونان باستان و حتی برخی مُدهای قدیمیتر (بهویژه مُد پنتاتونیک) هستند و مهمتر از همه آنکه ساختارهای ریتمیک و دگرگونیهای وزن در آنها بسیار آزاد و متنوع است ...' بارتوک بسیاری از نغمههای عامیانهٔ مجار و رومانیائی را در آثارش بهکار بسته و اغلب با همراهیهائی بسیار دیسونانت آمیخته است. با این همه، در بیشتر آثارش این ملودیها را به همان شکل خام اولیه نیاورده است؛ تمهایش آفریدهٔ او هستند اما رنگوبوئی محلی دارند. هدفش 'جذب کامل موسیقی روستائی' بود 'بهگونهای که بتوان آن را روان و راحت همچون زبان مادری بهکار گرفت' .
|
|
نبوغ بارتوک در قلمرو موسیقی سازی درخشانترین تجلی را یافته است. او آثار فراوانی برای پیانو سولو آفریده است و شش کوارتت زهی، چند اثر مجلسی دیگر، سه کنسرتو پیانو، یک کنسرتو ویولون و چندین اثر ارکستری از دیگر آثار او هستند. موسیقی بارتوک گسترهٔ حسی پهناور و بیانی ژرف دارد. موومانهای سریع او میتواند انتقالدهندهٔ خشونتی بدوی یا سرزندگی یک رقص روستائی باشد. موومانهای کُند در آثار او اغلب تداعیکنندهٔ عزلت و بدبینی ژرف هستند. بسیاری از این موومانها کیفیتی فضاپردازانه و کم و بیش امپرسیونیستی دارند که تداعیکنندهٔ صداهای شبانهٔ حشرات و جیکجیک پرندگان است. این پاساژهای رمزآلود را 'موسیقی شبانگاهی' بارتوک نامیدهاند.
|
|
بارتوک در فرمهائی سنتی همچون روندو، فوگ و سونات جانی تازه دمید و تعبیری نو از آنها بهدست داد. او از راه بازشنواندن تبدیلهای گوناگون یک تم، موومانهای متضاد اثر را یکپارچگی میبخشد. او موومان را همانگونه پایان میدهد که آغاز شده بود و از این راه به انسجام ساختاری دست مییابد. برای نمونه، موومان دوم کنسرتو برای ارکستر (۱۹۴۳) با نوای یک طبل کوچک آغاز شده و پایان مییابد. در موسیقی او، تقلید پُلیفونیک و بسط و گسترش موتیفها اغلب هیجانانگیز و تنشآفرین است.
|
|
بارتوک همواره آثار خود را پیرامون یک مرکز تونال سامان میبخشید. او اغلب در این چارچوب تونال دیسونانسهای تندوتیز، پُلیآکوردها و خوشههای صوتی را بهکار میگرفت گرچه در برخی از واپسین آثارش به واژگانی سنتیتر و کمتر دیسونانس بازگشته است. ضرباهنگ قوی، آکسانهای نامنتظر و وزنهای دگرگونشونده ویژگیهای ریتمیک موسیقی بارتوک هستند. در آثار او، وزنهای مختلط و الگوهای ریتمیک نامتقارن موسیقی عامیانه اروپایشرقی با تخیلی سرشار بهکار گرفته شدهاند. (نمونهای از موسیقی بارتوک با عنوان شش رقص با ریتم بلغار را در مباحث قبل دیدیم).
|
|
بارتوک در استفاده از رنگ صوتی، به ویژه رنگ سازهای کوبهای، تخیلی سرشار داشت. در آثاری همچون موسیقی برای سازهای زهی، کوبهای و چلستا (۱۹۳۶) و سونات برای دو پیانو و ساز کوبهای (۱۹۳۷) او از زایلوفون و تیمپانی صداهائی نامتعارف برآورده است. بارتوک بهویژه علاقهمند به گلیساندوی تیمپانی بود (این جلوهٔ لغزان صوتی با استفاده از پدال تیمپانی پدید میآید). بارتوک، مانند بسیاری از آهنگسازان سدهٔ بیستم، از پیانو نیز صداهائی کوبشی و طبلگونه استخراج کرده است.
|
|
بسیاری از صاحبنظران، شش کوارتت زهی بارتوک را عالیترین کوارتتهای زهی پس از کوارتتهای بتهوون میدانند. در این کوارتتها، از گلیساندوهای هیجانانگیز و 'زخمه' پیتسیکاتوهای دست چپ استفادهٔ فراوان شده است. کوارتتهای زهی بارتوک چیزی فراتر از گلچین جلوههای بدیع صوتی هستند؛ این آثار، ژرفا و اصالت آهنگساز را مینمایانند.
|
|
- کنسرتو برای ارکستر (۱۹۴۳):
|
سفارش کنسرتو برای ارکستر، در ۱۹۴۳ و هنگامی به بارتوک داده شد که او در بیمارستان شهر نیویورک بستری بود. سرگی کوسویتسکی (Sergei Koussevitzky)، رهبر ارکستر سنفونیک بوستون، سفارشی ۱۰۰۰ دلاری برای آفرینش اثری تازه به بارتوک داد. او هنگام تجدید قوا بر کرانهٔ دریاچهٔ ساراناک (Saranac) نیویورک میتوانست 'شب و روز' بر اثر تازهاش کار کند و آن را در شش هفته به پایان رساند. کنسرتو برای ارکستر با نخستین اجراء در بوستون در ۱۹۴۴ موفقیتی چشمگیر یافت و از آن پس محبوبترین اثر بارتوک شد.
|
|
به نوشتهٔ بارتوک 'حال و هوای کلی اثر، گذشته از دومین موومان شوخ آن، بیانگر گذری تدریجی از موومان خشک و جدی اول و مرثیهٔ محزون موومان سوم به دعوی حیات در موومان پایانی است' . بارتوک توضیح میدهد که عنوان نامتعارف این اثر بیانگر 'گرایش به کاربرد هر کدام از سازهای ارکستر به شیوهٔ کُنسرتانت (Concertant) یا تکنوازانه است' .
|
|
کنسرتو برای ارکستر، در واقع نمایانگر توانائیهای ارکستری از نوازندگان چیرهدست است. این اثر، به سبب شور حسی، تمهای به یادماندنی و تضادهای جاندار حالت، سرشتی رمانتیک دارد. گرچه ملودیهای آن بدیع و آفریدهٔ بارتوک هستند اما آشکارا رنگوبوی محلی دارند. کنسرتو برای ارکستر نمونهای از سبک کمالیافتهٔ 'دورهٔ پایانی' خلاقیت بارتوک بهشمار میآید که ویژگی آن استفادهٔ بیشتر از آکوردهای سنتی است. در تمام پنج موومان این اثر، روالهای تثبیتشدهٔ قدیمی مانند فرم A B A، فرم سونات و فوگ با رنگآمیزیها بو ریتمهای موسیقی سدهٔ بیستم درآمیخته است.
|