بدون ترديد مىتوان گفت که بازى بهترين شکل فعاليت طبيعى هر کودک محسوب مىشود و در زندگى کودک اهميتى ويژه دارد. بازي، براى هر کودک در حال رشد، از ارزشهاى مختلفى برخوردار است.
|
|
همهٔ نظريهپردازان، صرفنظر از گرايشهاى گوناگونى که دارند، بر اين عقيده هستند که بازى در رشد و تکامل کودک نقشى مهم ايفاء مىکند. روانکاوان معتقد هستند که بازى براى غلبه بر آسيبها يا ناراحتىهاى عاطفى ضرورى است. روانشناسان اجتماعى اعتقاد دارند که بازى براى تسلط بر خود و يادگيرى شيوههاى زندگى کردن با تجربههاى معمول روزانه ضرورت دارد. ساختگراها بر اين باور هستند که بازى براى رشد و نمو شناخت لازم است. و تکوينگراها مىگويند بازى در همهٔ فرهنگهاى دنيا براى ارتقاء کفايتها و اجتماعى کردن کارکردها امرى ضرورى است. ارزشهاى بازى عبارتند از: ارزش جسماني، ارزش اجتماعي، ارزش اخلاقي، ارزش عقلانى و ارزش درماني.
|
|
|
|
بازى يکى از مهمترين عوامل در تربيت اخلاقى کودک بهشمار مىآيد. کودک در خانه و مدرسه ياد مىگيرد که چه چيز خوب و چه چيز بد است، ولى تثبيت معيارهاى اخلاقى در اين دو محل هرگز به اندازهٔ بازى قوى نيست.
|
|
کودک درمىيابد که اگر بخواهد در بازى پذيرفته شود، بايد درستکار، با حقيقت، مسلط به خود، عادل، صادق، وفادار، مسئوليتپذير و داراى رفتارى پذيرفتنى باشد. اگر خواسته باشد در گروه حاشا کند، جِر بزند، و به حساب خود، کلاه سر ديگران بگذارد. همبازىها خيلى زود او را طرد خواهند کرد و جايگاهى در گروه نخواهد داشت. او در بازى کمکم درک مىکند که همبازىهاى او در مورد خطاهاى وى در بازي، نسبت به اعضاء خانوادهٔ خود (پدر و مادر، برادران، خواهران) کمتر شکيبا و صابر هستند. بنابراين، او ياد مىگيرد که اصول اخلاقى را به هنگام بازى نسبت به محيط خانه و مدرسه بهطور کاملتر رعايت کند.
|
|
|
از آنجا که بازى اغلب با فعاليت بدنى همراه است، با رشد و تربيت اندام بچهها و مهارتهاى جنبشى مناسب و آمادگى بدنى آنان ارتباطى نزديک دارد. بچهها بدن خود را با علاقه و لذت به کارهاى جسمى وا مىدارند و همزمان با آن، به مهارتهائى مىرسند که آنان را قادر مىسازد تا از نظر بدنى احساس اطمينان، ايمنى و اتکاء به نفس پيدا کنند.
|
|
فعاليتهائى که کودک بهعنوان بازى انجام مىدهد، در پرورش نيروى بدنى و حواس او تأثير فراوان دارند. کودک مىپرد، مىدود، از پلهها بالا و پائين مىرود، لىلى (Hopping) مىکند، خم و راست مىشود، مىنشيند و برمىخيزد، دوچرخهسوارى مىکند، توپبازى و طناببازى مىکند و ... در همهٔ اين فعاليتها عضلات و اندامهاى مختلف خود را بهکار مىگيرد و موجبات تقويت آنها را فراهم مىسازد.
|
|
از نظر حسى و حرکتى (Sensory motor) مىتوان گفت، بهوسيلهٔ بازى حسّ بينائي، شنوائى و بساوائى کودک پرورش مىيابند. چشم و دست او از هماهنگى بيشتر و بهترى برخوردار مىگردند و عضلات انگشتان و دست و پاى او ورزيده مىشوند.
|
|
معمولاً کودکان سالم از انرژى زيادى برخوردار هستند که بهوسيلهٔ بازى آن را مصرف مىکنند. اگر انرژىهاى اضافى کودک از طريق صحيح (بازي) به مصرف نرسد و به حالت سرکوب شده در جسم کودک ذخيره شود، موجب ناآرامي، عصبانيت، بدخلقى و پرخاشگرى او مىشود.
|
|
|
انسان، بهعنوان موجودى اجتماعي، نياز دارد که به گروهى تعلق داشته باشد و خود را بخشى از آن بداند. انسان با بازى کردن نخستين گامها را براى اجتماعى شدن برمىدارد.
|
|
کودک، بهوسيلهٔ بازي، مفاهيم همکاري، پيروزي، شکست، همچشمى و برترى طلبي، رقابت و ايجاد رابطهٔ انسانى و دوستانه را ياد مىگيرد، همچنين مىآموزد که چگونه در استفاده از وسايل بازى با ديگران سهيم شود و از اين طريق حس تعاون و احترام به ديگران را در خود رشد مىدهد. براى مثال، کودکى که براى نخستينبار سوار تاب مىشود بسيار خودخواهانه برخورد مىکند. ولى به مرور ياد مىگيرد که ديگر کودکان نيز مشتاقانه انتظار مىکشند. کودک، با بزرگتر شدن، اين اصل را مىپذيرد که شرط اساسى بازى با ديگران همکارى (Cooperation) است. در حدود سه سالگى به کودکان ديگر و بازى با آنان علاقهمند مىشود و بهتدريج آمادگى پيدا مىکند که حقوق ديگران را درک کند. وقتى کودک به اين مرحله رسيد، زمان براى آشنائى و سپس آموختن بازىهاى گروهى فرا مىرسد.
|
|
روح فرمانبردارى از مقررات وضع شده در بازىها کودک را به فرمانبردارى از مقررات اجتماعى عادت مىدهد و قدرت سازماندهى (Organized power)، مديريت و سلسله مراتب را به او مىآموزد.
|
|
همانطور که در Fein در سال ۱۹۸۶ گزارش شده است، بررسىهاى بسيارى نشان مىدهد که بازى با ديگران به بچهها فرصت مىدهد تا رفتار خود را با رفتار ديگران هماهنگ کنند و ديدگاههائى را که با نقطهنظرهاى خود آنها تفاوت دارد، به حساب بياورند.
|
|
بنابراين، بازى تجربههائى غنى در اختيار بچهها مىگذارد؛ تجربههائى که بچهها به آنها نياز دارند تا مهارتهاى اجتماعى (Social skilld) را فراگيرند، تحريم و سلطهگرى را بهکار برند و در قدرت، مکان زيست و عقيده با ديگران شريک شوند.
|