اشوزرتشت گاهشمارى زمان خود را که به انگيزهٔ گرد آمدن چهاريکهاى روز در هر سال از جاى خود دور شده بود، درست نمود و به پيروان خود نيز دستور داد چنين کنند، تا سال پس و پيش نشود.
پديده شب و روز در دوران گذشته تنها بهوسيلهٔ آشکار کردن زمان بوده است. سپس مردم انديشه آشکار کردن زمان را با برگشت به کم و زياد شدن دوره ماه بهکار بردند و اين دوره را بهنام ماه يا مهيا خواندند. پس از آن خورشيد را ديدند که پيمايش سال در نقطه معين خاور سر بر نمىآورد و ديدند تا نزديک شش ماه بهسوى شمال در جنبش است، سپس بهنظر مىرسد که مىبايست (نقطه اعتدال) دوباره تا شش ماه بهسوى جنوب برمىگردد و به نقطه اعتدال مىرسد. دوره ششماهه را (ايانه) Ayana ناميدند و زمان دو ايانه را (وثيريا) Vairya گفتند. واژه انگليسى سال که (ير) Year مىباشد از آن گرفته شده، آلمانىهاى نيز سال خود را (يار) مىگويند.
بعدها نگرش ايرانيان بهسوى پديده داوم ديگر طبيعت کشيده شد. يک پيوند سمبوليک، بين زندگى خود و بيدارى طبيعت را در بهار ديدند و گفتند همانگونه که زندگى نباتات در پيدا در تاريکى زمستان مىميرد و دوباره در روشنائى بهار زاده شده و زنده مىگردد، نيرو و روح انسان نيز امکان زايش دوباره پس از مرگ را دارد. بنابراين سال خود را از روز آغاز بهار گرفتند و ديدند که آن روزى است که خورشيد در برجبره نخستين نقه منطقهالبروح وارد مىشود. آنها بهگونه سمبوليک دوره زندگى و مرگ و زندگى تازه را با اين روش سال نو ديدند و اين سال را (سرذه) Sareza ناميدند.
درازترين روز در ايران باستان برابر است با نخستين روز گاهنبار ميديوشهيم گاه که جشنى موسمى نيمه تابستان بزرگ مىباشد. اين جشن درست ۱۰۰ روز پس از نورزو قرار مىگيرد. طلوع و غروب آفتاب در ۵۰ درجه عرض شمالي، درازترين رو زدر هشتم تيرماه قرار مىگيرد. بهعبارت ديگر، ايرانيان باستان جشن نيمه تابستان را در خير ايزد و تيرماه مىگرفتند که گاهنبار ميديوشهيم است، بنابراين نوروز ۱۰۰ روز پيش از اين جشن بوده که هرمزد روز و فروردين ماه باشد، يعنى ۹- روز مدت فروردين و ارديبهشت و خردارد ماه و ۱۰ روز هم از ماه تير، روى هم ۱۰۰ روز مىشود و کوتاهترين روز در ايران باستان در پنجمين روزگاهنبار ميدياريم گاه مىافتد که ورهرام ايزد و دىماه است. بنابراين باز هم نوروز ۷۵ روز پس از اين جشن مىآيد.
گفتنىاست که ايران کنونى در ۴۰ درجه عرض شمالى قرار دارد و روز در آن هنگام، درست ۱۲ ساعت مىباشد و ثبوت استوارى است که واپسين گاهنبار و همچنين آغاز سال، بايستى در آخر اسفند ماه که خورشيد در اعتدال بهارى است و روز و شب چنانکه در بندهشن آمده با هم برابر است.
سال دينى زرتشتيان بهگونهاى درست شده که آنان را در پيوندى با نور، کالبد درخشان خداوندى کمک مىکند. نامهاى شش چهره گاهنبار و معنى آنها به اين قرار است:
- ميديوزرم - نيمه بهار يعنى ۴۵ روز پس از نوروز جمشيدى است.
- ميديوشهيمگاه - نقطه مرکزى تابستان بزرگ هفت ماه يا دوره رپيتون (Raptihwan). ايرانيان هنگامى در جائى مىزيستند که سال خود را با دو موسم تابستان هفت ماهه و زمستان پنجماهه، آراسته بودند.
- پيتى شهيمگاه - پايان تابستان، هنگام درو، نيمه سال دينى سرذه، ۱۸۰ روز پس از نوروز.
- اياسرمگاه - آخر دوره رپيتون و آغاز زمستان پنجماهه ايرانيان با بزرگداشتهاى ويژه در روز آذر و دى / ماه، آتش مىافروختند.
- ميدياريم گاه، نيمه زمستان پنجماهه.
- همسپتمدم گاه - جشن اعتدال بهاري.
گاهنبارها, روزهای سپاسگزاری برای آفرینش - طالع دنیا
شماره
سياره
کوکب
برج
گهنبار
ماههاى سال دينى
برابر تاريخ ميلادى
۱
ماه
۲.ثور
ميديوزرم گاه
۲. ارديبهشتماه
۲۰ آوريل - ۱۹ مه
۲
مشترى
۴.سرطان
ميديوشهم گاه
۴. تير ماه
۱۹ ژوئن - ۱۸ ژوئيه
۳
عطارد
۶. سنبله
پيتى شهم گاه
۶. شهريور ماه
۱۸ اوت - ۱۶ سپتامبر
۴
زحل
۷. ميزان
اياسرمگاه
۷ مهر ماه
۱۷ سپتامبر - ۱۶ اکتوبر
۵
مريخ
۱۰. جدى
ميدياريم گاه
۱۰. دى ماه
۱۶ دسامبر - ۱۴ ژانويه
۶
زهره
۱۲.حوت
همسپتميديمگاه
۱۲. پس از اسفندماه
۱۴ فوريه - ۲۰ مارس
کوتاه سخن آنکه، وضع نجومى شش گهنبار مسئلهاى برُنده است که سال دينى ازکى بايد آغاز گردد. آراستگىهاى مزبور ثابت شدن پيروزمندى والاى اشو زرتشت پيامبر ايرانى است که پيام مينوى خود را بر پايه دانش در هزاران سال پيش در جهانيان داده است.
دينکرد بخش ۴۱۹ فردگرد ۱۴ دستور مىدهد که در انجام آئينهاى دينى يا تقويم جديد را بايد بهکار برد. اينک شرح بزرگداشتها و آئينهاى مزبور در زير آورده مىشود: برابر نوشتههاى هوسپرم نسک و شايست و ناشايست آئينهاى نامبرده عبارتند از: گاهنبار، رپيتون، روزهاى فروردگان پنجه کوچک و بزرگ، آئينهاى سوم و چهارم و روزه و سال در گذشتگان، نيايش خورشيد و ماه. برابر گفتار کتاب شايست و ناشايست، کسانى که آئينهاى دينى را برابر سال دينى برگزار نکنند، نمىتوانند از چينوت پل بگذرند، بنابراين در برگزارى همه بزرگداشتها و آئينهاى دينى و بندگى خود بايد روز و ماه و گاهشمارى تازه را تحويل داد.
سال خورشيدى بهدو گونه است:
سالى که بر گردش زمين به دور خورشيد قرار دارد به گفتهٔ دينکرد ۴۱۹-۱ بر دو گونه است: نخست سال هوشمردى که در تاريخ هومر هم آمده است. خورشيد براى گردش خويش در ۳۶۰ درجه دايره منطقةالبروج ۳۶۰ روز و حدود ۱۲۶ ساعت وقت لازم دارد. پنج روز از ساعتهاى مزبور را که ۱۲۰ ساعت باشد به نام پنج روزگاتها يا پنجهوه و در آخر اسفند ماه مىافزايند و شش ساعت را ناديده مىگيرند، از اين رو، سال که هوشمردى ناميده شده، کاستى دارو در پيمايش ساليان، موسومهاى سال در جاى خود نمىماند. تقويم شاهنشاهى و قديمى که در ميان برخىها مرسوم است، از اينگونه است.
دوم سال و هيزکى يا بهيزکى يا سال دينى است که ۳۶۵ روز و نزديک به ۶ ساعت است. در اينگونه سال، شش ساعت را هم بهشمار مىآورند. بنابر نوشتههاى ديگر دينکرد مبحث ۴۱۹ بندهاى ۷ تا ۱۰ نوروز، مهرگان و ديگر جشنها در چارچوب سال هوشمردى قرار داده شده، ولى سفارش مىکند و دستور مىدهد که نبايد گذاشت، موسومهاى سال از جاى خود بيرون رود، زيرا کارهاى دنيا بسيار درهم و برهم مىشود و شکوه آئينها و روش قديم از ميان مىرود. اينک سال هوشمردى را تنها بهوسيلهٔ کبيسه مىتوان در جاى خود نگه داشت و آن زياد کردن يک روز بر سال در هر چهار سال مىباشد.
در مورد کبيسه دستور دينکرد را بايد پژوهش و بررسى کرد، زيرا تنها روشى را که در دين نيک (نيکيزوهدين) مجاز دانسته، اضافه کردن يک روز در هر چهار سال مىباشد.
دينکرد مىگويد:
اضافه کردن يک روز نبايد پيش از آخر ماه باشد و نبايد آنرا بيش از پنج ماه به پس انداخت.
دينکرد بهگونهاى آشکار مىگويد:
کبيسه با زياد کردن يک روز است (روز و هيز کردن) نه به اضافه کردن يکماه ، چنانچه اگر در هر ۱۲۰ سال يک ماه کبيسه کردن درست مىبود که پيشتر به اشتباه بر ساخته بود، مىنوشت ماه وهيز کردن، نه آنکه روز وهيز کردن.
کتابهاى دينى زرتشتيان، کبيسه هر چهار سال يکبار را روا دانستهاند.
برابر آيه اوستا که در فصل برابرى شب و روز هنگام واپسين چهره گاهنبار ياد شد، اگر کبيسه را هر چهار سال يک روز برگزار نکنيم، نخستين روز سال که هرمزد و فروردين ماه باشد، ۱۲ ساعت نخواهد بود.