دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا
بایقرا و امیرعلی شیرنوائی
در اين حالت است که اميرعلى شيرنوائى (۱) مثل اخگرى که ناگهان خانه روشن کند با تابشى قوى بهکار ترويج فرهنگ و ادبيات پرداخت ـ اما اين ادبيات رونق ادبيات قديم را نداشت، شعر بهسوى سبک هندى پيش مىرفت نثر هم به حال ابتذال مىافتاد. |
(۱) . اميرعلى شيرنوائى از اميران ترک و از مقربان دربار سلطان بايقرا و همه کارهٔ او بود و در خيرات و مبرات و ترويج علم و ادب مشهور است و خود نيز مردى شاعر و نويسنده و خمسهٔ نظامى به ترکى جغتائى جواب گفته و ديوان غزليات و تأليفاتى هم به ترکى دارد، وفاتش در ۱۱ جمادىالاخرى سنهٔ ۹۰۶ در شهر هرات اتفاق افتاد و در شمال مسجد جامع عبدگاه مدفون گرديد. |
نويسندگان اين دوره گاه در مقدمات کتب و خطب و فواتح فصول تشبيبهائى به سبک قديم مىنويسند که از حيث سجع قدرى شباهت قديم دارد ولى از حيث جزالت و انسجام و ساير استادىها در مرتبهٔ دون قرار دارد ـ لغات عربى بسيار کمتر از قديم و شعر عربى و استدلالات و تمثيل و مثل بهندرت در آن ديده مىشود، متن کتب ساده و گاهى داراى رکاکت و سستى است ـ و اين معنى در حبيبالسير تأليف غياثالدين خواندمير ديده مىشود و نيز چيز تازهاى که در اين عصر مىبينيم القاب و عناوين و پرچانگىهائى است که مؤلفين اخير دورهٔ تيمورى در اوايل کتب يا در تشبيب فصول دربارهٔ ممدوح معمول مىدارند که گاهى دو سه صفحه را بايد عبور کرد و از تپه و ماهور مديحهها و موازنهها و مزدوجات و اسجاع و القاب ياوه و بىاصل بايد گذاشت تا به زحمت نام کسى را که مقصود نويسنده است و کتاب بهنام او است بهدست آورد! |
منجمله بيچاره خوندمير در صدر حبيبالسير مجبور شده است که سه مقدمه و سه فاتحه در سه چهار صحيفهٔ بزرگ فراهم آورد از براى سه نفر از کسانى که در تأليف کتاب مذکور ذيدخل بودند. اول: غياثالدولة و الدنيا و الدين امير محمد الحسينى از سادات و رجال عمدهٔ هرات که در انقلاب صفوى نماند ـ دوم انيسالدولة البهيه... دورمش خانلله و رئيس دربار و همه کارهٔ سام ميرزا ـ سوم خواجه حبيبالله کدخدا و پيشکار دورمشخان که کارهاى مالى هرات و خراسان با او بوده است و کتاب حبيبالسير بهنام او است و اين هر سه مقدمه انباشته است از نظم و نثر و مدح و ملق و تعريف و نعت، که يک مطلب واقعى از آن همه مستفاد نمىشود و براى يافتن نام اين سه ممدوح بايد سه چهار صحيفه بزرگ را مرور کرد، و در ضمن نظم و نثرهاى مذکور اسامى آنان را بهدست آورد! |
اين شيوه به خلاف قاعده و رسم مغول است، چه از برکت آن قوم فواتح کتب تاريخ تا حدى مختصر و موجز شده بود. اما بار ديگر در عصر خاندان تيمور مورخان شيوهٔ اطناب در مدح و چاپلوسى را زنده کردند و رفته رفته از فواتح کتب به فواتح فصول کشيد و در عالم آراى عباسى و ديگر تواريخ صفويه و درهٔ نادره و جهانگشاى نادرى و غيره اين معنى خوب ديده مىشود و در هر سال در فاتحهٔ فصل و سال نو شرح مبسوطى در تعريف صفت بهار و ازهار و اشجار نوشته مىشود و در آن فاتحه براعت استهلالها و صنعتگرىهاى عجيب و غريب بهکار مىبرند که جزء هنرنمائى فايدهاى دربر ندارد! |
ديگر آوردن لغات و ترکيبات تازى و ترک کردن الفاظ فارسى که همان معنى را داشته است از مختصات اين زمان است که تا زمان ما باقى مانده بود! |
از حيث صرف و نحو نيز نثر، بسيار تنزل کرده است، فعلهاى وصفى که گاهبهگاه در محل معين و با ضابطه و آئين خاص بهکار مىرفت در اين ادوار به تکرار و پى در پى چه به حال وصفى و چه به حال خبرى يعنى به صيغهٔ ماضى نقلى يا بعيد با حذف فعل معين، استعمال مىشود که هنوز هم در کار است و حذف افعال بدون قرينه که در قديم بهندرت مىديديم آن هم در مواقعى خاص و با قراين معنوي، در اين دوره شدت يافته است، ضماير مفرد غايب غيرذوىالارواح همه جا 'آن' است و گاهى در موردى که بايستى ضمير اشاره بياورند به خلاف ضابطه و نسق قديم 'او' استعمال مىکنند و اين خطا در عالم آراى عباسى زياد ديده مىشود مثل 'او شخص' بهجاى 'آن شخص' و 'او دانشمند' عوض 'آن دانشمند' و مطابقهٔ صفت و موصوف بر طبق دستور عربى که متقدمان جزء در مواقع خاص جايز نمىشمردند عموميت پيدا مىکند، چون 'آثار مشهوره' و 'اخبار مذکوره' و 'مساعى لازمه' و غيره که تا ديروز مرسوم بود و تازه به همت فرهنگستان اصلاح شده است. |
لغات مغولى زيادتر از قديم است 'ايلغار و يلغار' تند راندن مرکب که امروز 'يرغه' گويند 'ييلاق و قِشلاق' به معنى سردسير و گرمسير 'جوانغار' ميمنه 'برانغار' ميسره 'قول' قلب 'قِنْبول' (قيتول هم ضبط شده) به معنى مؤخرةالجيش و بنه 'هراول' پيشرو 'چَنْد اوُل' پس رو لشگر 'نوکر' ملازم 'قاپو' اجازهٔ ورود 'قاپوچي' کفشدار 'قورچي' پيشتاز 'سيورغال' اقطاع 'کُومَک' ياورى 'جِلَوُ' دهنهٔ اسپ (۲) و غيره و غيره. |
(۲) . اين لغت رفته رفته معناى قيد ظرف مکان 'پيش' را به خود گرفته و امروز با کمال رکاکت در اکثر عبارات استعمال مىشود و از هم رکيکتر آنکه (ي) بىموردى به آخر آن الحاق مىکنند و آن را در مورد اضافه 'جلوي' مىنويسند و بىسوادان نيز 'جلوي' بر وزن 'گلوي' مىخوانند و يا آن را باز هم کسره مىدهند و گناه از کسانى است که بىسبب يا مزبور را به آخر اين لفظ مغولى مجازى رکيک مىبندند در صورتىکه 'جلو' اگر هم بايستى استعمال شود بايد هموزن 'درو' و 'چلو' و 'شنو' استعمال شود و در حال اضافه و او که بدون اشباع و ساکن ماقبل مفتوح است مکسور گردد. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست