دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا
لانهٔ زنبور
ايران بعد از انقراض ايلخانان مغول در سنهٔ ۷۵۰ دچار هرج و مرج شد و نشان دادهايم که ادبيات در اين دوره به واسطهٔ قوة پايه و عظمت مايه که داشت خراب نشد، و ديديم که در گوشه و کنار خاصه در عراق و فارس چه نويسندگان قوى دست و هنرمندى پيدا شدند و در دربار آلمظفر و در اصفهان و حتى در تبريز و سلطانيه باز استادانى بهوجود آمدند که مىتوان بهوجود آنان افتخار کرد. | |||||||||||||||||||||
لکن خدا نخواست که ايران بار ديگر به پايه و مايهٔ قديم برگردد و فساد اخلاق در امرا و اکابر که از اثر فتنهٔ مغول بروز کرده بود، مانع از آن آمد که دولت مقتدر و واحدى بهوجود آورند و دوباره ملتى واحد و ادبياتى قوى و سر و سامانى نو و تمدنى تازه ابداع کنند بنابراين در برابر حملهٔ اميرتيمور و يورشهاى او دولتهاى ترک و تاجيک تاب نياورده بار ديگر بر زبر تأسيسات تازهٔ خود منهدم شدند و هر چه و هر که ارزشى داشت به سمرقند کوچانيده يا کشانيده شد! | |||||||||||||||||||||
خاندان تيمورى بار ديگر خراسان را مرکز قرار داد و مىرفت که مرکزيتى به فنون و علوم و صنايع بدهد ليکن از همان راهى که خود آمده بود بر او دواندند و همان لانهٔ زنبورى که تيمور از آنجا بيرون پريده بود، بار ديگر بهطرف خراسان باز شد و ضربتى قاطع بر تمدن نيمه کارهٔ تيموريان که سطحى و متزلزل و عاميانه بود وارد ساخت. | |||||||||||||||||||||
هنگامى که آخرين اميرزادگان تيمورى اولاد سلطان محمود غازى حاکم بدخشان در سمرقند حکومت مىکردند و سلطان حسين بايقرا در هرات بعد از حکومتى طولانى و قابل توجه، با بيمارى و مرگ دست به گريبان بود، يعنى در اوايل قرن دهم هجري، يکى از شاهزادگان چنگيزى 'محمدخان شيباني' نبيرهٔ شيبان برادر تولي، که اجدادش در سيبريا حکومت داشتند دربهدر شد و عاقبت به خيال جهانگردى افتاد و در اندک مدتى سمرقند و بخارا و تاشکند و کليهٔ ماوراءالنهر را فتح کرد و دومان تيمورى را در ماوراء جيحون منقرض ساخت و در ۹۱۲ به خراسان تاخته بلخ و هرات پايتخت سلطان حسين بايقرا را که قسمتى از نسل تيمور در آنجا حکومت داشتند، به تصرف درآورد و لشگريان و از مغولان ازبک و غيرازبک، همان بلا را بر سر خلق و بر سر علوم و معارف آوردند که تيمور و چنگيز آورده بودند. | |||||||||||||||||||||
اگر اين لانهٔ زنبور که براى بار سوم بهطرف ايران سرازير شد، درش بسته نمىشد شک نيست که تاريخ ايران طور ديگر سير کرده بود و شايد اثرى از صورت دروغى ادبيات و کالبد بىجان تمدن ايرانى هم باقى نمىماند، چنانکه تا جائى که آن طايفه ـ يعنى ازبکان ـ رخنه کردند که عبارت باشد از ماوراءالنهر و خوارزم، امروز همان صورت دارد و از ادبيات فارسى نامى هم نمانده است و تصور نشود اين معنى تقصير روسها است، چه در اين باب اسنادى در دست داريم که ادبيات فارسى در ماوراءالنهر پيش از آمدن روسها در آن سرزمين، از بين رفته بود و اين اسناد عبارت از نامههاى دربارى ملوک ازبک است که به ملوک هند و ايران مىنوشتهاند و کتابهائى است که از عهد خوانين خوقند و امراى بخارا و خيوه در دست ما باقى مانده است و اشعارى است که در اين مدت جسته گريخته از شعراى آن سامان شنيدهايم و خط تذهيب و ساير صنايع آنها، همه دليل بر يک نوع تقهقر و فساد عجيبى است که بلافاصله از بعد مرگ تيمور آغاز شده و بهدست ازبکان وحشى تکميل يافته است و وقتى ترکستان و خوارزم بهدست روسيه افتاده که فساد ازبکان رمقى براى آن مردم باقى نگذاشته و از تمدن و ادبيات ايران جزء نقش و نگار در و ديوار شکسته و مشتى کتاب کهنه ديگر نشانى در آن سرزمين باقى نمانده بود!... | |||||||||||||||||||||
براى نمونه چند سطر و چند شعر از تاريخ شهرخي (۱) نقل مىشود: | |||||||||||||||||||||
'بعد از اِنْفرار محمدخان و سلطان محمودخان چندين ساله مسافرانى که از هر ولايت آمده (درخوقند) متوطن گرديده بودند، امير فرمود که بر ولايتهاى خودها کوچند، وقتى که محمدعلى خان را دستگير نموده آوردند، سبب مانع کوچانيدن مسافران گرديد، بعد از آوردن محمدعلىخان را به قتل رسانيد (يعنى امير بخارا) و چندين بىگناهان را بىجريمه نيز به قتل آورد و آنچه کرده نى (کذا!) بود در حق اين خاندان و به اين ارفع المکان و دربارهٔ اين ولايت و به مردم تماميت کردند، آنچه عظما و کبرا و علما و سادات عظام و امراى ذوىالعز و الاحترام و فضلاى نکتهشناس و هنرمندان دقايق اساس و شيخان باکمال و متسورهگان (کذا!) باجمال، همه را بدرقه کرده (يعنى بدرقه همراه کرده ـ مؤلف) کوچانيده، به چندين آزار و ملال به بخارا ارسال فرمود و آنچه اسبابآلات حکمرانى و لوازمات سلطانى از توپ و تفنگ و ادوات جنگ و غير هم بود را جمع کرده به بخارا ارسال نمودند...' | |||||||||||||||||||||
(۱) . بهترين دليل فساد ادبيات ترکستان کتابى است موسوم به تاريخ شهرخى تأليف ملانياز محمد ابن ملاعشور خوقندى که در حدود ۱۲۸۸ مقارن همان تاريخى که سپاه روس بهسوى ترکستان شمالى و شرقى پيش مىرفته است در عهد استقلال خدايارخان ۱۲۸۸ و ۱۲۹۲ در شهر خوقند تصنيف شده و در شهر خوقند تصنيف شده و در شهر قازان به تاريخ ۱۳۰۳ هجرى قمرى طبع گرديده است. | |||||||||||||||||||||
تاريخ جلوس و فوت محمدعلىخان را ملانياز محمد بن ملاعشور اين چنين يافته در رشتهٔ نظم کشيد و به طريق مسدس (؟) هر دو تاريخ را در يک بيت ادا نمود: | |||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||
واضح و لايح باد که (محمدعلىخان شهيد حکمى) ماده تاريخ آمده سنهٔ (۲) ۱۲۸۵. (نقل از تاريخ شهرخى طبع قازان ص ۱۳۵-۳۶۵) | |||||||||||||||||||||
(۲) . در تاريخ شهرخى طبع قازان لغات و ترکيبات غريب و عجيب از قبيل: شمايان و مايان و خودها و حوالى به معنى خانه و منزل و کنانيدن متعدى 'کردن' و اصطلاح چون 'ضحک دهاني' و 'تاز باز' يعنى ترکتاز و 'دارو' به معنى باروت و انفرار يعنى فرار ـ و سجعهاى تازه از قبيل 'در درون درياى آتش و در قتار توپچيان تير فشافش!' (ص ۲۰۸) و ترکيبات عربى که در اين سمتها به گوش نخورده چون 'لميقع' در عبارت 'در اين ملک استقامت اين بيابانيان و غول وحشيان ممکن لميقع مىباشد' . (ص ۲۰۹) و صرف کردن 'خشم' در اين عبارت 'ملهخان غيور طبع از روى تخشم و غلظت طبع امورات سلطانى را به جماعهٔ کار ناشناس سپاريده از روى درشتى کار فرموده به عنقريب فرصت و به اندک مدت از دلهاى اين جماعه رد خواهد شدن' ص ۲۰۹ و اصطلاح 'سلامت دل' به همان معنى سليم دل که بيهقى آورده است. | |||||||||||||||||||||
و در مقابل نيز اصطلاحات کهنهٔ قديمى به حکم اصيل بودن فارسى 'فرغانه' و 'خوقند' در کتاب تاريخ شهرخى طبع قازان يافت مىشود ولى افسوس که مانند گوهرى در درون خروارها سرگين و حوارئى در بين هزارها شياطين است!... | |||||||||||||||||||||
اين قسمت نثر که ما نقل کرديم فصيحترين نثرهاى کتاب بود و اما شعرهاى کتاب غالباً از همين جمله است که ديديم! و شعر ترکى زيادى هم دارد، و گاهى تفنن کرده به سجع و ديگر صنايع پرداخته، شکر شکسته و عقد گوهر بسته است، مثال: | |||||||||||||||||||||
'بىباکى و شکاکى شيوهٔ آنها و کذابى مقاله، ورود زبانها ـ وَيْلٌ لِلْمُکَذّبِينْ که در حق کذابان وارد شده است از آن غالف هستند، قالالله و قال رسولالله را گوشهاى آن کران بيا (با) نيان نشنيده، امرالله و نهىالله را در اوراق سواد رنگ دلهاى آنها ثبت نگرديده... در آن روز وعدههاى روز موعود را از خاطر فراموش کرده و از شنيدن گفتههاى خودها کر گوش گرديده... آزار صاحبزادگان و اهل دلان سلسلهٔ نقشبندى از حد امکان درگذشت... رونق دولت خداداد سلطانى و امداد شفقت خسروانى خودها بازار خودپيشهگى و تظلم انديشهگى (يعنى ظلم انديشگي! ـ مؤلف) از سر خودها خواهند ديدن و هر چيزى که بينند، از اطوار مضموم (کذا) خودها خواهند بينند!' (نقل از تاريخ شهرخى صفحهٔ ۱۷۸-۱۷۹) | |||||||||||||||||||||
فىالجمله لانهٔ زنبور ازبک، ترکستان و خراسان را تاراج کرد و جلو ريز بهسوى عراق پيش مىآمد که جنبش ايرانيان براى نجات کشور باز هم به ظهور پيوست، گرداگرد جوانى جسور که فکر و نقشهٔ تازهاى داشت گرفتند و بهزودى توانستند زنبوران موذى را به لانهٔ اصلى برگردانند! |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست