|
|
|
يگانگى گروهي، نتيجهٔ سازگارى رفتار اعضاء گروه است که بر اثر 'همسازي' حاصل شده است.
|
|
دورکيم، يگانگى گروهى از انسجام گروهى ناميده است. يگانگى گروهى نتيجهٔ 'سازگاري' رفتار اعضاء گروه است. از عوامل مهم و مؤثر در يگانگى گروهى مىتوان به دو عامل:
|
|
- مصالح اقتصادى مشترک
|
|
- زمينه فرهنگى مشترک که تحت عنوان 'اجماع' يا 'وفاق' گروهى ناميده مىشود. اما اين که يگانگى چيست و چگونه شکل مىگيرد بايد گفت:
|
|
آميختگى کنشهاى متقابل پيوسته و گسسته، اعضاء گروه منجر به 'همسازى گروهي' که کوششى است براى رفع اختلافات کنشهاى متقال پيوسته و گسسته مىگردد. همسازى گروهى به 'پاره - گروههاي' هر گروه امکان مىدهد که با وجود اختلافهاى گوناگون خود، بر يگانگى و همزيستى دست يابند. گروهها از لحاظ همسازى يکسان نيستند و هر گروهى موافق وضع خود تا حدى وجود همسازى را مورد تأکيد قرار مىدهد.
|
|
مثلاً سرخپوستان 'کواکى يوتل' (Kwakiutl) به هنگام ستيزه تا مرحله چيرگى قطعى به ستيزه ادامه مىدهند. در حالىکه سرخپوستان 'زوني' (Zuni) مانند چينىهاى باستان به سازش و آشتى گرايش دارند. مىگويند که در چين هرگاه بين دو تن نزاعى در مىگرفت آن دو با کسان ديگر به چاىخانهاى مىرفتند و به چاى نوشى و جر و بحث مشغول مىشدند. سرانجام کسى که به داورى تماشاگران گناهکار محسوب مىشد پول چاى همه را مىپرداخت و غائله پايان مىيافت. جوامع 'آپولوني' و 'ديونوسوني' که خانم 'بنديکت' ارائه داده است از نمونههاى ديگر از لحاظ همسازى گروهى است.
|
|
در عصر ما جامعههاى متمدن و پيشرفته به مرحلهاى از تکامل رسيدهاند که هم در داخل و هم در خارج خود، سخت به همسازى مىگرايند و در اين راه از وسايل گوناگونى چون آموزش و پرورش و قانون سود مىجويند.
|
|
|
زيرا عوامل اقتصادى شالودهٔ زندگى انسان را تشکيل مىدهد. همه مردم به غذا، مسکن، پوشاک و غيره احتياج دارند و بدون اين وسايل نمىتوانند به زندگى خود ادامه دهند. برطبق نظريهٔ سلسله مراتب نيازهاى 'آبراهام مازلو' از بيشترين اهميت و بالاترين قدرت برخوردار است و تا وقتى اين نيازها تاحدى ارضاء نشوند نيازهاى ديگر چون: ايمنى و امنيت، تعلق اجتماعي، احترام و محبت، خوديابى يا شکوفائى استعدادها خودنمائى نمىکند.
|
|
بنابراين مهمترين پيوند افراد از مصالح اقتصادى مشترک سرچشمه مىگيرد و هرچه اين اشتراک بيشتر باشد، بستگى افراد به يکديگر بيشتر و يگانگى گروه شديدتر خواهد بود.
|
|
|
اشتراک اعضاء گروه در زمينه فرهنگ غيرمادى (معنوي) 'اجماع' يا 'وفاق گروهي' نام دارد. بدون شک هرگاه اعضاء گروه از لحاظ افکار و اميال و آداب و رسوم و اعتقادات و... به حد کافى هماهنگ نباشند، گروه بر يگانگى کافى دست نخواهد يافت.
|
|
'وفاق گروهي' دو جنبه گروهى دارد: 'روح گروهى و دلگرمى گروهي' .
|
|
- روح گروهي، عواطف شديد و متناجس اعضاء گروه است، نسبت به زندگى گروهي.
|
|
- دلگرمى گروهي، اميد و اعتقاد اعضاء گروه است نسبت به پيشرفت و پيروزى گروه.
|
|
جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعي، درباره تأثير 'وفاق گروهي' در زندگى گروه آزمايشها و بررسىهاى بسيار کردهاند.
|
|
مثلاً: از بررسى دارالتأديب دخترانه به اين نتيجه رسيدهاند که بايد هنگام دستهبندى افراد از علائق خصوصى آنان غافل نشد. چرا که عدم توجه به علايق دختران اختلافات بزرگى بين اعضاء هر دسته پديد مىآورد. همچنين در بررسى روابط کارکنان کارخانهها نشان داده شده که دوستى کارگرانى که با يکديگر همکارى مىکنند باعث تسريع و بهبود کار مىشود.
|
|
بررسى برروى روحيه دو فوج نيروى هوائى که در جنگ دوم جهانى بهوسيله 'هلن ژنکينز' (H.Jenkins) انجام شده نيز نشان مىدهد که در يکى از دو فوج که روحيهٔ خوبى نسبت بههم داشتند، شکاف و اختلافى وجود نداشت و گروه از يگانگى کافى برخوردار بود. برعکس گروهى که افراد نسبت بههم علاقهاى نشان نمىدادند، نسبت به يکديگر اختلاف و يگانگى گروهى نداشتند.
|
|
برروى هم به اثبات رسيده است که وفاق اعضاء يک گروه بر دامنه همکارى و يگانگى گروهى مىافزايد. البته يگانگى گروهى بهوسيله عواملى چون 'کوچکى گروه' و 'روابط نخستين' و 'تجانس گروهي' حفظ تشديد مىشود.
|
|
|
هر يک از گروههاى اجتماعى به تناسب نقش وظيفهاى که برعهده گرفتهاند، وسعت معينى دارند و نمىتوانند از حد معينى کوچکتر و يا بزرگتر باشد. بنابراين مىتوان گفت هرچه گروه محدودتر باشد، گروه از يگانگى بيشترى برخوردار است. چرا که براثر افزايش اعضاء گروه، روابط گروهى به نسبت تصاعدي، افزايش مىپذيرد.
|
|
|
روابط نخستين، رابطهاى است که بين اعضاء گروه نخستين بهوجود مىآيد. رابطهاى است عميق و دامنهدار که تمام شخصيت فرد را زير پر و بال خود مىگيرد. بدين جهت هرچه روابط داخلى گروه يعنى روابط بين اعضاء گروه نزديکتر باشد، آن گروه بيشتر از عهده حفظ و تقويت يگانگى خود برخواهد آمد و روابطى که بين کودک و اعضاء خانواده او برقرار است يا روابط دو دوست بسيار صميمي، نمونهٔ اينگونه روابط است. از اينرو اينگونه گروهها، بيش از گروههاى دومين که داراى روابط ضعيفتر و فقط شامل بخشى از شخصيت فرد مىشود، قادر به نگهدارى و تحکيم يگانگى خود هستند. جوامع صنعتى کنوني، برخلاف جوامع کشاورزى قديم کمتر مجال پرورش روابط نخستين را فراهم مىآورند و در نتيجه به اندازهٔ جامعه کشاورزى داراى يگانگى نيستند.
|
|
|
شرط دوام و يگانگى گروهها، تجانس گروهى است. هنگامى که يک گروه در طول زمان از لحاظ مصالح اقتصادي، آداب و رسوم و سنن و ساير جلوههاى فرهنگ تجانس يابد، يگانگى ريشهدارتر مىگردد. بدين لحاظ، بقاء و يگانگى گروهها به تجانس گروهى همبستگى دارد. از خانواده گرفته تا کشور. عوامل گوناگونى مىتوانند تجانس گروهى از ميان برند که از آن جمله است:
|
|
- تحولات اجتماعى سريع، رشد اقتصادى نامتعادل و هجوم يا مهاجرت جمعى کثير به يک جامعه است. عدم تجانس گروهى باعث اختلافات و تعارض مردم مىشود و به آشوب و پريشانى اجتماعى مىانجامد. براى مثال:
|
|
همچنين طلاق در خانوادههاى دريانوردان و مردانى که زندگى ساکنى ندارند شيوع بيشترى دارند. همچنين ميزان کودکان بزهکار نيز در بين سياهپوستانى که به نواحى صنعتى کوچ کردهاند فراوانتر است. چراکه اينگونه خانوادهها در فاصله ترک جامعهٔ خود و الفت با جامعه جديد، الزاماً گرفتار 'بىگروهي' (de- Grouping) شده و گاهى شديداً از اختلافات فرهنگى گروه پيشين خود آسيب مىبينند.
|