پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
رومانی
صنعت سینمای رومانی با وجود مدرسهٔ فیلم خود، انستیتوی تئاتر و فیلم (IATC)، تأسیس در ۱۹۵۰، مجموعهای از استودیوهای مجهز (تکمیلشده در ۱۹۵۶) در بوقتیا، در خارج شهر بخارست، در آغاز پیشرفتهتر از بلغارستان بود. رومانی حتی تا پیش از جنگ جهانی دوم حدود پنجاه فیلم بلند سینمائی تولید کرده بود که بسیاری از آنها مستند و سفرنامههائی بودند که با هزینهٔ خدمات سینمائیِ دفتر جهانگردی ملی، تأسیس در ۱۹۳۶، ساخته میشدند. پس از ۱۹۴۱، هنگامیکه دفتر خدمات سینمائی به مرکز ملی سینمائی (ONC) تبدیل شد، همهٔ تولیدهای مستقل بهعلت خسارت جنگ ناپدید شدند. ONC پس از عدم توفی در تولید مشترک با دولت ایتالیا (سینه رُمیت) تا تعطیل شدنش در ۱۹۴۳ همهٔ تولید فیلم در کشور را در انحصار خود داشت. ملی شدن صنعت سینما، با مصالحی کمتر از آنچه یوگسلاوی در اختیار داشت، از سال ۱۹۴۸ آغاز شد و به واسطهٔ وابستگیِ نزدیک حزب کمونیست رومانی به شوروی و نیروهای اشغالگرش این فرآیند کند شد. |
حزب کمونیست یوگسلاوی و لهستان هرگز در یک حرکت سیاسی پرطرفدار شرکت نکرده بود (رومانیائیها، بهطور سنتی ضدروش بودند و ابتدا تحت رهبری نخستوزیر فاشیست خود، یان آنتونِسکو (۴۵-۱۹۴۰)، رابطهٔ نزدیکی با نازیها برقرار کرده بودند). از ۱۹۴۴ تا ۱۹۵۸ حزب کمونیست رومانی به گردانهای ارتش سرخ متکی شد و در همین دوره بود که اتحاد جماهیر شوروی از طریق تأسیس اتحادیههای شوروی - رومانی (SOVROM) اقتصاد رومانی را در اختیار خود گرفت و سیاست خارجی این کشور را هم به آن دیکته کرد. از آغاز دههٔ ۱۹۶۰ به بعد رومانی از شوروی روی گرداند و با غرب ارتباط اقتصادی و سیاسی برقرار کرد و تنها کشورِ پیمان ورشو شد که با جمهوری خلق چین ارتباط دوستانه داشت. اما بهرغم اقدام به تدوین قانون اساسی در جهت استقلال کامل در ۱۹۶۵، در عمل تا حدود زیادی همچنان بخشی از بلوک شرق تحت انقیاد شوروی ماند، تا آنکه این مجموعه به هر حال در ۱۹۸۹ از هم گسیخت. |
نخستین فیلمهای پس از جنگ رومانی درامهای سادهٔ روستائی بودند، از جمله، طنینِ دره (۱۹۴۹) از پل کالینِسکو (متولد ۱۹۰۲) و تاریخچهای دو قسمتی از زندگی روستائی از دینونِگرینو (متولد ۱۹۱۹) بهنامهای نوههای شیپورچی (۱۹۵۳) و خورشید میدمد (۱۹۵۴)، که عیناً بر خطوط تعیینشدهٔ ژِدانُفی ساختار داده شده بودند؛ و همچنین کمدیهائی برگرفته از فارسهای مشهورِ نمایشنامهنویس رومانیائی، یانلوکا کارگیال (۱۹۱۲-۱۸۵۲)، مانند زنجیرهٔ ناتوانی؛ دیدار؛ و کشاورز رومانیائی، همه در ۱۹۵۲ از ژان جُرجِسکو. اما هنگامیکه نخستوزیر، گئورکی گئورگو - دبی با الهام از مادرشان تینو در اوایل دههٔ ۱۹۶۰ به شکلی موفقیتآمیز از اتحاد شوروی و سیاستهای آن برید، یک سینمای واقعاً ملی جوانه زد. علائم این رویش را میتوان در آثار نسل اول کارگردانهای فارغالتحصیل IATC ملاحظه کرد: تشنگی (۱۹۶۰؛ نخستین فیلم پرده عریض رومانی)؛ لوپِنی ۲۹ (۱۹۶۲) و گولگوتا (۱۹۶۷) از میرچا دراگان (متولد ۱۹۳۲)؛ امواج دانوب (۱۹۵۹) و جنگل به دارآویختگان (۱۹۶۵؛ برندهٔ جایزهٔ بهترین کارگردانی از جشنوارهٔ کن) از لیویو سیولی (متولد ۱۹۲۳)؛ و فیلم زمستان سوزان (۱۹۶۵) از میرچا مورِشان (متولد ۱۹۳۰). درست در همین دوره بود که آثار یان پوپِسکو - گوپو (متولد ۱۹۲۳) - یک تاریخ کوتاه (۱۹۵۷؛ برندهٔ جایزهٔ نخل طلای کن)؛ هفت هنر (۱۹۵۸)؛ انسان اندیشهورز (۱۹۶۰)؛ آلو! آلو! (۱۹۶۲)؛ سانکتا سیمپلیسیتاس (۱۹۶۸) - رومانی را به مرکز جهانی فیلمهای نقاشی متحرک تبدیل کرد. باید یادآور شد از ۱۹۶۶ هر دو سال یک بار در مامایا در رومانی جشنوارهٔ جهانی نقاشی متحرک (به تناوب دو سال یک بار نیز در فرانسه) برگزار شده است. |
فیلمسازان رومانی بهعنوان گامی در جهت 'رومانیائی کردن فرهنگ رومانی' به سنت تاریخی و ملی کشور خود روی آوردند. از جملهٔ این اقدامات حذف زبان روسیِ اجباری از برنامهٔ مدارس و ارج نهادن به هنرمندان مهاجرت کردهای چون کنستانتین برانکوزی (۱۹۵۷ - ۱۸۷۶) مجسمهساز و اوژان یونسکو (۱۹۹۹ - ۱۹۱۲)ی نمایشنامهنویس بود که هر دو به فرانسه رفته بودند. از طرف دیگر آثاری حماسی تولید کردند، از جمله داسیها (۱۹۶۶) و میکائیل شجاع (۱۹۷۱؛ نامزد جایزهٔ اسکار) از سِرگئی نیکلایِسکو (متولد ۱۹۳۰)، و همچنین تولید فیلمهای پرفروش و سدشکنی از زنجیرهٔ هایدوکها از دینو کوچا (متولد ۱۹۲۹) - هایدوکها (۱۹۶۵)، انتقام هایدوکها (۱۹۶۸)، هایدوکهای کاپیتان آنجل (۱۹۷۰) و غیره - که پیرنگ و تکنیکهای وسترنهای هالیوودی را در خدمت قصههائی رومانیائی یا عیاران میهنپرستی که با اربابان خارجی در کارپات نبرد میکنند، قرار میداد. تا ۱۹۶۵، سالی که نیکلای چائوشِسکو جانشین گئورگو - دبی دبیرکل حزب کمونیست رومانی شد، صنعت فیلم کشور در شرایط متزلزلی بود و سالانه پانزده تا هجده فیلم سینمائی بهاضافهٔ حدود بیست و پنج نقاشی متحرک و حدود صد حلقهٔ خبری تولید میکرد. |
در راستای همین دگرگونی بود که در فیلمهای لوسین پینتیلی (متولد ۱۹۳) آثاری از سینمای مؤلف ظاهر شد، از جمله یکشنبه ساعت شش (۱۹۶۵) و بازسازی (۱۹۶۹)، که هر دو فیلم در سراسر جهان طرفدارانی بههم زدند. تعدادی از معاصران لوسین پینتیلی، از جمله گئورگه ویتانیدیس (متولد ۱۹۲۹) - زنی برای یک فصل (۱۹۶۹) - و نیکلای برِبان (متولد ۱۹۳۴) - حیوانات بیمار (۱۹۷۱) ـ در این دوره فیلمهائی با محتوای انتقاد ملی ساختند و کوتاهزمانی بهنظر میرسید قرار است گامی در راه اصلاح فرهنگ رومانی، همچون لهستان، چکسلواکی، مجارستان و یوگسلاوی برداشته شود، اما این امید در بهار ۱۹۷۱ بر باد رفت. در این روز چائوشسکو، رئیسجمهور و رهبر (خودخواندهٔ) رومانی، مجذوبِ کیش شخصیتی شبهاستالینی، در یک سخنرانی از گرایشهای لیرالی در میان روشنفکران و هنرمندان خلاق کشور، به شدت انتقاد کرد. حملهٔ چائوشسکو چندان جدی بود که موج نیرومندی از مخالفان به راه انداخت، و نتیجه آن یک سال بعد ظاهر شد: انتخاب میان سیاست دولت رومانی یا فرهنگ رومانیائی. |
این وضعیت تازه راه را برای نسل سوم فیلمسازان پس از جنگ رومانی - معروف به 'طبقهٔ دههٔ ۱۹۷۰' ، زیرا اکثر اعضاء آن در آغاز دههٔ ۱۹۷۰ کار خود را آغاز کرده بودند - هموار ساخت، تا با درونمایههائی که پیش از این جزء محرمات محسوب میشد سر و کله بزنند. میرچا دانِلیوک (متولد ۱۹۴۳) مشهورترین فیلمساز این نسل است، شیوهٔ دانِلیوک را دیگران نیز به دقت دنبال کردند، از جمله دان پیتا (متولد ۱۹۳۸)، میرچا وِریو (متولد ۱۹۴۱) و اَلکساندرو تاتوس (متولد ۱۹۴۵). دانِلیوک با سابقه / سواری طولانی (۱۹۷۵) چشماندازی بهطور کلی مبهم از اواسط دههٔ ۱۹۷۰ بهدست داد. و فیلم شمارهٔ مخصوص (۱۹۷۸) از او یک تریلر پلیسیِ تاریخی است که در پسزمینهٔ نهضت فاشیست 'پیراهن سبزها' در رومانی در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ میگذرد. سال بعد فیلم برتر رومانی تا آن زمان ارزیابی شد. در این فیلم تکنیکهای سینماوریته را بهکار گرفته تا زندگی پرجنب و جوش، هر چند بدون احساسِ یک فیلمبردار تلویزیونی را نشان دهد که واقعیت را با الگوی مونتاژ سینمائی میبیند و سرانجام با یکی از مصاحبهشوندگان خود به عشقی توفانی میرسد. |
همین نوآوری در شکل، در فیلم دیگرِ دانِلبوگ، گردش (۱۹۸۱)، نیز ظاهر میشود. فیلم بعد یدانلبوک، شکار روباه (۱۹۸۱)، رادْینو سارارو از رمان پرفروش خود، چند کشاورز، اقتباس کرد و یکی از جنجالیترین آثار دانلیوک تا به امروز از کار درآمد. دانلبوک در سالهای اخیر در فیلم گلیساندو (۱۹۸۴)، اقتباسی از داستان کوتاه سزار پترسکو، کوشیده است استعارهای از تاریخ رومانی خلق کند. داستانِ فیلم در ۱۹۳۰ اتفاق میافتد و سقوطِ روشنفکرهای بیبندوبار بوررژوا به ورطهٔ وسواس و جنون را دنبال میکند، گلیساندو با آنکه در چندین جشنواره جایزه برد، از جانب ممیزی رومانی فیلمی توهینآمیز تلقی شد و دانلیوک تا سال ۱۹۸۸، که فیلم ژاکُب (۱۹۸۸) را ساخت، اجازهٔ فیلمسازی نیافت. او در فیلم ژاکُب با ارائهٔ تمثیلی پیچیده از یک معدنچی طلا و خانوادهاش در ترانسیلاونیا در دههٔ ۱۹۳۰، از کنار سیاست گذشته است. این خانواده به واسطهٔ یک سیستم اقتصادی نامشخص، که میتواند کاپیتالیسم یا کمونیست باشد، به موجوداتی خشن بدل میشوند. ژاکُب مانند دیگر فیلمهای پیش از انقلاب دانلیوک در خارج از رومانی مورد تحسین فراوان قرار گرفت و در رومانی فروشِ خوبی داشت؛ و او پس از سقوط چائوشسکو با فیلمهائی با زیبائی خیرهکننده، همچنان به درونِ مردم رومانی پرداخته است. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست