|
|
بين مسند و مسنداليه و بين فعل جملهٔ معترضه آورده است که بىلطف نيست ولى به کلى تازه است، مثال: 'بهکلى کار مسلمانى بىرونق- چه بىرونق که يکبارگى محو شد' (جلد ۱، سبکشناسى بهار، ص ۴۹) و جملههاى معترضهٔ بسيار نيز دارد که رونق عبارت و معنى را مىبرد.
|
|
|
' شبى که بامداد بود از جماعت اُسرار و هُنود اثر نمانده بود' (جلد ۱، سبکشناسى بهار، ص ۱۰۹) يعنى: بامداد آن شب!...
|
|
|
مواعظ نيک که موافق شرايع و اديان هر انبيا است. در ضمن آن موجود است، از احتراز از ايذا و ظلم و امثال اين و مجازات سيئات به احسان و اجتناب از ايذاى حيوانات و غير آن، و عقايد و مذاهب ايشان مختلط است اما غالب بريشان مذهب حلولى مشابهت دارد!...' (جلد ۱، سبکشناسى بهار، ص ۴۴).
|
|
'خوارزم و اين نام ناحيت است و نام اصلى آن جرجانيه است و ارباب آن او رگنج خوانند!' (جلد۱، سبکشناسى بهار، ص ۹۶)... 'بدين موجب وليعهد خود او را مىکنم' (جلد۱، سبکشناسى بهار، ص ۱۴۳) يعنى او را وليعهد خود مىکنم ... و ايهام قبيح دارد!
|
|
|
در فارسى مطابقهٔ صفت و موصوف به قاعدهٔ عربى رسم نبوده است متقدمان جزء در موارد تراکيب مشهور مانند 'قوهٔ عاقله' و 'نفس ناطقه' و امثال آن اين معنى را رعايت نمىکردهاند، و مؤلف جهانگشاى نيز از حد قديم تجاوز نکرده است، ولى زيرکى به خرج داده و ترکيبى که مستلزم رعايت يا عدم رعايت مطابقهٔ مذکور باشد نياورده و از اضافهٔ جموع عربى يا تأنيثات معنوى بر لفظ ديگر که آن هم عربى باشد خوددارى فرموده است و گاهى عبارتى مانند 'امراض مذمومه' بهندرت ديده مىشود که از لحاظ شهرت به همين ترکيب استعمال کرده است.
|
|
|
جهانگشاى کتابى يکدست نيست و از اين روى به پايهٔ ترجمه يمينى و مرزباننامه و تاجالمآثر (۱) نمىرسد و به نثر عوفى شبيه است اما صرفنظر از نقايصى که دارد از نثر عوفى عالمانهتر و جزيلتر و محکمتر مىباشد، گاهى عبارات سَخته و در عين حال سليس و لطيف دارد، و گاه نيز غرق در تکلفات و استعارات و تلميحات و مراعاتالنظير و تجنيس و اشتقاق و اسجاع بارده و ديگر تعسفات شده است که نمونهاى از آن را ايراد کرديم و چنين بهنظر مىرسد که اين کتاب را نوبت به نوبت و در احوال مختلف و به سرعت تحرير کرده است، گاهى گرم اِطناب و تطويلهاى بلاطايل مىشود و گاه از فرط ايجاز و اختصار خواننده را به زحمت مىاندازد اما بهطور کلى اطناب و ايراد مترادفات از لفظ و جمله بر ايجاز غلبه دارد، و جملهها از اين روى روى بلند و در همان حال به هم درفشرده است، و از جملههاى کوتاه و دلچسب که در تاريخ بلعمى و تاريخ سيستان و بيهقى سراغ داريم خالى و بىبهره است.
|
|
(۱) . تاجالمآثر تأليف 'صدرالدين محمدبن الحسن نظامي' و در نسخهاى خطى 'بسطامي؟' در تاريخ غزوات و پادشاهى قطبالدين اپبک (۶۰۷-۶۰۲) نخستين پادشاه از مماليک غور در هندوستان که بسيار متکلفانه و پر است از شواهد شعر از تازى و پارسى و هيچ کتاب به قدر تاجالمآثر شاهد خاصه از اشعار متقدمان ندارد. نسخهٔ خطى اين کتاب در دستست.
|