روابط ميان مردم بيابانگرد و يکجانشين تا حد زيادى معلول شيوه معيشت و شرايط اجتماعى و فرهنگى آنها قرار دارد. اين روابط را به طورکلى مىتوان به دوگونه روابط گسسته و روابط پيوسته تقسيم کرد. آنچه که اهميت دارد دگرگونى اين روابط در جريان تاريخ است که از گونه گسسته بهگونه پيوسته تطور مىيابد.
|
|
|
|
ويژگى اساسى زندگى گروههاى کوچرو گلهدارى و ساخت اجتماعى ايلى است. اين ساخت بر اساس سلسله مراتب ايلى و همگرائى ايلى يعنى عصبيت (غرور قومي) استوار است اقتصاد گلهدارى به مراتع فراوان، سرسبز و وسيع نياز دارد، اين امر سبب کوچ موسمى کوتاه يا بلند مىشود، صحرانشينان بنابه اقتضاءِ معيشت دامدارى و بهمنظور تأمين غذائى دام به جستجوى چراگاهها و مراتع وسيع و پربار از جائىبهجاى ديگر نقل مکان مىکنند. اينان در مسير حرکت خود اغلب در برابر مردم يکجانشين که در آبادىها سکونت دارند قرار مىگيرند، اين روياروئى سبب مىشد که دامها به مزارع سرسبز يکجانشين هجوم آورند، يکجانشينان به مقابله برمىخاستند جنگ و نزاع درمىگرفت، آبادىها غارت مىشد و قتل و کشتار و خونريزى و سرانجام به پيروزى کوچ گران بر اقوام يکجانشين منجر مىشد، آنچه که موجب غلبه کوچنشينان مىگرديد همان عصبيت قومى است که بهقول ابنخلدون در اجتماعات باديهنشين به مراتب بيشتر از جوامع شهرى وجود دارد.
|
|
مطالعه تاريخ بسيارى از سرزمينها حاکى از تضادهاى شديدى است که ميان اقوام بيابانگرد و يکجانشينان وجود داشته است، ايلات و عشاير کوچنشين قدرتهاى نظامى بزرگى را تشکيل مىدادند که براى برخوردارى از ثروت مردم يکجانشين به آبادىها هجوم مىآوردند و پس از قتل و غارت اموال مردم را به غنيمت مىگرفتند و بر جامعه تسلط مىيافتند. تاريخ ايران نشان مىدهد که بارها بين مردم اين سرزمين و اقوام بيابانگرد برخوردهاى شديد و خونينى روى داده است. حمله ترکان غزنوي، سلجوقي، خوارزمشاهي، قراختائى مغول، تيمور، آق قويونلو و قراقويونلو و مانند آنها به ايران اساساً پورشى بود که از جانب اقوام چادرنشين و دامدار به مردم ساکن و کشاورز روى داده است. اين اقوام پس از کشتار و قتل و غارت و درهم شکستن مقاومت تودههاى مردم بر جامعه حاکم مىشدند. بهاعتقاد جامعهشناسان در مورد چگونگى تسلط اقوام مهاجم بر جامعه مغلوب سه امکان مىتواند وجود داشته باشد: نخست اينکه عنصر غالب شيوه توليد خاص خود را به عنصر مغلوب تحميل مىکند، ديگر اينکه مىگذارد شيوه توليد کهن ادامه يابد و فقط به گرفتن خراج اکتفاء مىکند و بالاخره شکل جديد تلفيقى است از دو شيوه توليد اقوام غالب و مغلوب.
|
|
بر حالات فوق شکل تازهاى را بايد اضافه کرد و آن اين است:
|
|
هنگامىکه چادرنشينان فاتح در ايران استقرار يافتند نخست شيوه توليد آنها مسلط شد ولى پس از مدتى اين شيوه تحت تأثير فرهنگ و شيوه توليد قديمى ايران درآمد، بههمين مناسبت مىتوان گفت که در ايران شيوه توليد چادرنشينى با نظام توليد يکجانشينى همواره در تضاد بوده است.
|
|
تاريخ ايران چنانچه مذکور افتاد شاهد منازعات پيوسته و خشونتآميز ميان اين دونظام است(۱). مطالعه تکنگارى روستائى نشان مىدهد که بسيارى از دهکدهها خاصه آندسته از روستائى که در مسير راههاى ارتباطى قرار دارند بارها مورد هجوم اقوام بيابانگرد و صحرانشين قرار گرفتند و چپاول شدند. وجود دهکدههاى قلعهاى در پارهاى مناطق ايران، محصور به ديوارهاى بلند با برجهاى ديدهبانى و نگهبانان دائمى آن در واقع معلول همين ناامنىهاى اجتماعى و مهاجمات پى در پى ايلات و عشاير است که در گذشته بسيار روى مىداد و حيات مردم يکجانشين را به مخاطره مىانداخت. اما اندکاندک با کاهش سطح مراتع و گسترش سطح زير کشت محصولات زراعي، کوچنشينى به نيمه کوچنشنى تطور يافت، کوچنشينان در روستاها، مجاور خانوادههائى که بهرهبردارى از زمين اساس فعاليت اقتصادى آنها است سکونت اختيار کردند. هرچند گاه گاه ميان آنان تضادهائى روى مىداد ولى اين تضادها بهتدريج کم و کمترشده و نوعى سازگارى فرهنگى ميان اين اقوام پديد آمده است. اين پديده در دهکده سهلآباد قوچان بين طايفههاى 'شارمانلو' و 'جافکانلو' که از ايلات کُرد هستند و گروه زارعات دهکده سهلآباد آشکارا مشهود است' . جافکانلوها در گذشته از جمله گروههاى مهاجم دهکده سهلآباد و روستاهاى ديگر اين منطقه بودند و ميان آنان و مردم روستانشين بر سر آب و چراگاه زد و خوردهاى زيادى روى مىداد و اغلب به روستاى سهلآباد هجوم مىآوردند و زندگى مردم را مورد غارت قرار مىدادند... بعدها ميان آنها و مردم روستائى روابط اجتماعى و اقتصادى برقرار شده است (۲) و آن روابط گسسته، متضاد و ستيزهجويانه به روابط پيوسته تطور يافته است.
|
|
(۱) . منصور وثوقي، قومشناسى ايران، جزوه درسى دانشگاه ملى سال تحصيلى ۵۴ - ۱۳۵۳ ص ۱۹ و ۲۰ .
|
|
(۲) . على اکبر نيکخلق، سهلآباد دهکدهاى از قوچان، بخش تحقيقات اجتماعي، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى دانشگاه تهران ۱۳۵۱.
|