جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
نسبیت فرهنگی
برخلاف فرضيات تحقيق درباره رفتار حيوانات (يا رفتارشناسي) و نيز برخلاف اعتقاد جامعهشناسى زيستي، جامعهشناسى جديد - و در اينجا اغلب تحتتأثير يافتههاى مردمشناسى فرهنگى - شکلپذيرى و انعطاف وسيع انسانها (Plastizität des Menschen) را در رابطه با صورتبندى و شکلدهى فرهنگى مبناى کار و زيرساخت کار خود قرار مىدهد. اين مرحله از فرهنگپذيرى و فرهيختگى (Enkulturation) يعنى ساختگيرى انسانها بهوسيله فرهنگ، مثل اثر يک مجسمهساز قابل درک و قابل لمس است که مجسمه خود را از يک توده مواد موجود آغازين، شکل مىدهد. در چنين استعارهاى (Metapher) مىبايستى انديشيد که حدود خلاقيت مواد خام نيز حوزه امکانات مجسمهساز را محدود مىکند و حتى آن را بالقوه مشخص مىکند اگر هم فرضاً مجسمه تحقق نيابد. | |
اين تصور و دريافت از شکلپذيرى و انعطاف داشتن، بهمنزله انديشه مکمل يک 'نسبيت فرهنگي' (Kulturellen Relativität) است؛ يعنى امکان اصولى مقررات وسيع فرهنگى مطلوب و دلپسند از انعطافدارى و شکلپذيرى مواد موجود طبيعي، نشأت مىگيرد. برحسب دريافتها و برداشتهائى که بهويژه کروبر (Kroeber) و کلوکهون براى مردمشناسى فرهنگى تکامل دادهاند فرهنگ از جهان بسيار وسيع و نامحدود امکانات به انتخاب کم و بيش مطلوب قواعد و مقررات رفتارى ممکن برخورد مىکند و آنها را بهصورت انگارهها و الگوهاى رفتارى (Pattern) گزينش مىکند. به اين ترتيب عناصر آغازين اين فرآيندهاى بهگزينى در 'سيستمهاى ارزشى فرهنگي' ديده مىشوند. ارزشها چارچوب پوششى را براى سازماندهى اجتماعى فرهنگ (همچنين بههمراه آن براى تفاهم علمى فرهنگ) تشکيل مىدهند. | |
تعدادى شرايط آغازين خاص وجود دارد که اجازه نمىدهند در فرهنگها اصلا' و ابداً، مقررات مطلوب و دلبخواه (بهصورت انگارهها و الگوهاى رفتاري) وضع و اتخاذ شوند، زيرا از يک طرف پيشدادههاى (Vorgaben) زيستشناختى خاص (مثل جنسيت، سن و سال، تعلقنژادي، تجهيز ژنتيکى و غيره) و از طرف ديگر شرايط چارچوبى جغرافيائى آغازين معين (مثل آب و هوا، تراکم جمعيت و غيره) وجود دارند. اين عوامل، محيط و قلمرو مقررات و قواعد فرهنگى را محدود مىکنند حتى اگر پديدههاى مشخص گوناگون و واقعيات متفاوت (Konkretionen) مثل گذشته ممکن باشند (رجوع کنيد به: شکل شرايط چارچوبى مشابه با سرمشقها و الگوهاى فرهنگى متفاوت). | |
اما فراتر از اين نوع پيشدادهها، اجبارهاى مختلفى (بهويژه اجبارهاى اقتصادي) وجود دارند که در عين حال 'راهحل مسائل معين' را از فرهنگ طلب مىکنند. جوامع به احتمال زياد در شرايط کاملاً متفاوت کلاً اينگونه اختراعات و نوآورىهاى (Erfindungen) مشابه را (مثل مقررات رفتاري، نهادهاى اجتماعي) تدارک مىبينند و از آنجا که اين نوآورىهاى اجتماعى براى ادامه توسعه موفقيتآميز لازم هستند، لذا نبايد عوامل ديگرى سيستم را به عقب برگردانند (regredieren). اين انديشهها که بيانگر 'ثباتدهندههاى فرهنگي' (kulturelle Konstanten) يا 'جهانهاى تکاملي' (evolutionäre Universalien) هستند به اين مطلب اشاره دارند که در مفهوم خيلى عمومى و اغلب صورى صرف، بهطور کلى سرمشقها و نمونههاى بنيادى براى حل اين مسائل تکاملى مشابه و يکسان هستند و به اين ترتيب فىالمثل برحسب نظريه و عقيده پارسونز شکلبندى و ساختگيرى چهار 'سرمشق بنيادى فرهنگي' زير مطرح مىشود: | |
۱. يک ساز و کار جهتدهنده که با مذهب شروع مىشود. | |
۲. يک ساز و کار ارتباطى که با زبان آغاز مىشود. | |
۳. يک ساز و کار سازماندهى و سامانبخشى که با سيستمهاى خويشاوندى آغاز مىشود. | |
۴. يک ساز و کار فنسالارانه (تکنولوژيک) که با ابزارها آغاز مىگردد. | |
تنها پس از اينها است که سرمشقهاى ثانوى تکامل مىيابند و فىالمثل هنجارهاى عمومى يا جهاني، سيستم طبقهبندى اجتماعى و نيز احساس خاص مابودن به اضافه دفاع از سيستم ارزشى خودى بهوجود مىآيند. | |
جذب و تصرف فرهنگى (Aneignung) دو پيامد مهم دارد: اول اينکه مقررات فرهنگى بهتدريج خصلت 'بداهت و وضوح' (Selbstverständlichkeit) را مىپذيرد همچنان که انسان صداى آبشار را ديگر نمىشنود زيرا پيوسته و لاينقطع در حال فرو ريختن و ايجاد صداى شُرشُر يکنواخت است؛ بهعلاوه از آنچه در وراء آن است به زحمت پرسش مىشود و گاهگاه آنها نوعى طبيعت تلقى مىشوند: پس از آن ارزشها و هنجارها بهمنزله بيان منحصر بهفرد تجلى حيات طبيعى هستند و مصداق مىيابند. با اين امر پيامد دوم در ارتباطى تنگاتنگ است که قبلاً با اصل دفاع از سيستم ارزشى خودى مورد بحث قرار گرفتهاند: 'ارزشدهى بيش از حد به فرهنگ خودي' . سامنر اين 'مرکزگرائى قومى و تباري' (Ethnozentrismus) را بهمنزله نظريه درباره چيزهائى که در آن گروه متعلق به يک شخص در مرکز همه چيز قرار دارد و با مراجعه و مقابله با آن ارزيابى و سنجيده مىشوند در نظر مىگيرد. او عيناً چنين مىنويسد: | |
| |
اتفاقاً فرهنگهاى به اصطلاح پيشرفته به اين مرکزگرائى قومى مبتنى هستند که معيارهاى خاص خود و شيوه زندگى خويش را بهمنزله شالوده و بستر اصلى (Plattform) داورى و به مثابه ميله و ستون نقشهبردارى (Messlatte) ارزيابى و تخمين با جوامع ديگر بهکار مىبرند (همچنين جامعهشناسان در اين زمينه اغلب از اين طرز برخورد مستثناء نيستند)؛ با وجود اين برخى از تأثيرات مرکزگرائى تبارى و قومى مفيد هستند (يعنى از لحاظ کارکردى مثبت مىباشند). | |
اين مرکزگرائى وحدت، ثبات و ارتباط گروهها را (بهصورت فرهنگ، بهصورت ملت) تقويت مىکند؛ اخلاق و روح جنگجوئى و نيز اراده به کار و فعاليت بهوسيله و از طريق اندازه معينى از وطندوستى و ملتگرائى تقويت مىشود. از طرف ديگر بهويژه با شکلگيرىهاى بيش از حد منفى آن (يعنى کارکرد منفى آن) ممکن است نتايج منفى بهبار آيند. مثلاً تقويت تضادها و ستيزها بهوسيله آموزش ايدئولوژىها، تقويت اختلافات تا سرحد قطبگرائي، تنزل دادن و تحليل تفاهم براى فرهنگهاى ديگر و شيوههاى زندگى ديگر که ممکن است با تقليل تماسهاى بين فرهنگى توأم باشد و بهصورت اوج دشمنى خودمحورانه (autistisch) و به حداقل رسانيدن مبادله بين فرهنگى (و نيز اقتصادي) با همه جنبههاى زيانآور فرهنگى و انزواى اقتصادى تجلى کنند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست