جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
فرهنگها در مقام مقایسه (۲)
اگر ما در اينجا 'سيستم ارزشى انحرافي' (جزئي) را در چارچوب فرهنگ جمعى و مشترک و به شيوه خاص استخراج کنيم، در اينصورت اين معيار کفايت نمىکند تا ظهور و بروز خردهفرهنگ را توضيح دهد. اين امر مهمتر است که طرفداران اين سيستم متفاوت با يکديگر بيشتر ادغام و يکپارچه مىشوند. اکثراً اين برهمکنشى تشديد شده و بههمراه آن پرورش يک خردهفرهنگ از طريق آگاهى و وقوف به وضع مشترک مسائلى که فىالمثل جلوگير آن مىشوند يا به يک اقليت نژادى تعلق مىيابد، تقويت مىشود. بهدنبال آن بايد يک سلسله مسائل تجربى را توضيح داد: انحراف تا چه حد قوى است و به چه قلمروهائى مربوط مىشود؟ (بهندرت انحراف کلى و عامالشمول است بلکه اغلب و تنها قلمروهاى حاشيهاى و نيز جلوههاى بيانکردنى پُراحساس زندگى را در برمىگيرد). تا چه اندازه اشکال مستقل نهادىشدن چهره مىبندد؟ (فىالمثل سازماندهىهاى مذهبي) و تا چه مقدار خردهفرهنگ در سيستم مشترک يکپارچه مىشود و يا در آن قابل ادغام است؟ اين پرسش تقريباً در مسئله کارگران خارجى واجد اهميت زياد است. |
تاچه حد فرهنگهاى کلى و عام مىتوانند بهمنزله پيونددهنده واحد خردهفرهنگها بهنظر آورده شوند؟ (فىالمثل ايالات متحده آمريکا از لحاظ خردهفرهنگها فوقالعاده متنوع و متفاوت است و در عين حال 'شيوه زندگى خاص آمريکا' (American way of life) را مىشود بهواسطه همه خردهفرهنگهاى اخلاقي، مذهبي، طبقاتى خاص و نوع منطقهاى بهطور کلى نگهداشت و بهصورت فرهنگ واحد و مسلط در نظر گرفت). يا مسير و خط پيونددهنده آنها از چه قرار است؟ در مذهب مشترک؟ سنت واحد؟ وضع مسائل خاص در زبان و غيره؟ (مثلاً آيا 'زبان انگليسي' بهطور کلى بهمنزله زبان رسمى در هندوستان کارکرد ادغامکننده و يکپارچهکننده دارد؟) و سرانجام لازم است اين پرسش توضيح داده شود که آيا و تا چه حد وجود چنين خردهفرهنگهائى براى جامعه آثار مثبت يا منفى دارد؟ مطمئناً نتايج و پيامدهاى مثبت 'کثرتگرائى سيستم ارزشي' است که براى هر فرد نيز يک سلسله گزينشهاى متنوع و زياد را آماده مىسازد. حتىالامکان مىتوان در چنين جامعهاى عليه دگرانديشان مدارا و تسامح در پيش گرفت و آن را در برابر شيوههاى زندگى ديگر پيش برد تا در جوامعى که سيستم ارزشى آن از يک ملقمه همجوش (wie aue einem Guss) ايجاد شده باشد. |
نتايج کارکردى منفى اين جريان در عين حال در اين است که بافتها و عناصر سازنده اجتماعى تضعيف مىشوند و اجزاء سيستم باقىمانده کم و بيش بدون ارتباط هستند و بههمراه آن نقصانى براى ادامه يکپارچگى بهشمار مىآيند و بيشتر نيز توسعه و گسترش پارهفرهنگ قوممدارانه (مثل آنچه در ايالت باوارياى آلمان وجود دارد که مردم آنچا با غرور فراوان مىگويند: 'ما بايرىها' !) و نيز وجود 'احساس ما بودن و وجود داشتن' (مثل ترکها در آلمان: 'ما ترکها' ) که همه اينها به بروز تصاوير دشمنانه متقابل مساعدت مىکند (رجوع کنيد به: انديشه هويت اجتماعي). کلاً اين امر معتبر است که خردهفرهنگ بههمان اندازه، کل سيستم را کمتر قابل يکپارچگى مىسازد که سيستم ارزشى آن انحرافآورتر و اختصاصىتر (exklusiver) و مانعالجمعتر باشد و هرچه بيشتر قلمروهاى زندگى در اين سيستم ارزشى جاگيرد. |
با وجود اين، انديشه جامعه چندفرهنگى اکثراً بدون اختلالات اصطکاکى قابل تحقق نيست؛ چنانکه ما ساختهاى متعدد دولتى را مىشناسيم که در آنها مليتهاى زياد، نژادها يا جوامع اعتقادى و مذهبى در کنار هم همزيستى دارند و تحت شرايط معينى (فىالمثل با سقوط حاکميت و اقتدار دولت) بهسوى تجزيه و جدائى گرايش مىيابند (مثل تقريباً شوروى يا يوگسلاوى سابق). مورد مسئلهبرانگيز ديگرى در امر مهاجرت وجود دارد. در اينجا (آلمان) بهنظر مىرسد که چشماندازهاى وحدت و ادغام و مانندگردى و استحاله (Assimilation) براى اولين نسلهاى مهاجر خوب بوده است. آنچه به اصطلاح کارگران مهمان (خارجي) ناميده مىشوند در مراحل اوليه تقريباً بدون مشکل جذب جامعه آلمان شدند و در مورد ترکها مشکلات يکپارچگى شديد وجود داشت، اما از طريق تشکل نيروهاى سنتى اسلامى اين مشکل برطرف شد و اين جريان اکثراً بهوسيله آثار برهمکنشى تماسهاى مستقيمى تقويت شد که اين تماسهاى مستقيم (بهتنهائي) بروز و ظهور تصاوير دشمنانه طرفين را تسهيل و تقويت مىکرد. دومين موج مهاجران بهطورى که مشهور است ديگر بهطور غالب از کارگران خارجى و مهمان نبودند بلکه مجموعه آنها تجسم و نمايشگر مخلوط رنگى از مهاجران مختلف بودند که همه آنها - صرفنظر از پناهندگان 'واقعي' - در يک امر مشترک هستند: در انگيزه شراکت در رفاه اقتصادى آلمان و بهره بردن از آن. چنين وضعيتى مواد اوليه تضاد را بهوجود مىآورد؛ زيرا اين جمعيت اغلب با کمبودهاى ساختارى مشخص مىشود که در 'نظريه ساختار بختها' (رجوع کنيد به: مبحث تعارضها و ستيزهاى اجتماعي). |
ادغام متعادلتر و نرمترى در فرآيند کارکردن (و بههمراه آن ساختارهاى پيوستگى کمتر و نيز ساختارهاى متوقفکننده - Haltstrukturen - ناچيزي) - بهويژه نزد جوانان - که تاحدى نقصان و ضرر وارد بر سنتها را با نتايج احتمالى خلاء ارزشى (Wertevakuum) بهدنبال دارد، به چشم مىخورد. تجمع و تراکم مسائلى نظير بيکاري، نابودشدن ساختارهاى زندگى روزانه، بلاتکليفى که آنوقت هريک جايگاه هجوم اشکال گوناگون رفتارهاى انحرافى است، مثل دادوستد موادمخدر، الکليسم، آشوبگري، افراطىگرائي، تشکيل دستههاى تبهکار و غيره. در اينا کاربرد زور و اعمال فشار يک الگوى موفقيتآميز بهنظر مىرسد که براحساس محروميت (Deprivation) غلبه مىکند. اين نيروى جاذبه بهوسيله فشار از خارج تشديد مىشود چنين جوى ايجاد تصاوير دشمنانه را در مقياس نظريه هويت اجتماعي، تسهيل مىکند. آنوقت خطر افراطىگرائى چنين جرياناتى افزايش مىيابد بهحدى که در ستيزهاى مربوط به توزيع در وجدان افراد شرکتکننده بهصورت مسمومکنندهاى درمىآيد و اثرى زهرآگين مىگذارد. جوامع داراى فرهنگهاى چندگانه بيشتر از خطوط اختلاف و نقاط تشنجآفرين سرشار مىشوند که بهصورت ويژگى وضعيتى نمايان مىشوند و گهگاه شدت و جنبه تصاعدى بهخود مىگيرند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست