|
|
دورهٔ دوم: شيوه نثر فارسى
|
|
اين دروه از طلوع کليله و دمنه يعنى از اواسط قرن ششم هجرى آغاز مىشود، و بهزودى تغييرهاى عمده در آن سبک راه يافته و مبدل به شيوهٔ نثر فنى مىگردد. تاريخ بيهقى را بايد به کلى عليحده و از کتب مخصوص بينبين شمرد. زيرا متأسفانه در شيوهٔ خود متفرّد و نظير آن ناياب است و گويا در همان عصر نيز از تقليد آن خوددارى مىشده و به نثر فارسى زيادتر توجه نشان مىدادهاند.
|
|
اين دوره تا قرن هفتم و هشتم پيش مىرود، و تکامل و تطور منظم و آشکارى را به ما نشان مىدهد، و در آن واحد دو سبک و طريقه در عرض هم نمو مىکند؛ يکى نثر مرسل و ساده که داراى مترادفات و موازنه است ـ و ديگر نثر مسجّع و فنى مطلق که علاوه بر مترادفات و موازنات زياد داراى سجعهاى فراوان است، ولى غلبه با سبک اول است، و عمدهٔ منثورات خوب اين دوره از سجعهاى متوالى و تکلفات فنى و التزام به صنايع لفظى خالى است و اين حالت تا اواخر قرن هفتم دوام دارد و گلستان سعدى کاملترين نمونهٔ اين شيوه است، و از آن تاريخ به بعد نثر مسجع و متکلف غلبه پيدا مىکند و طريقهٔ مذکور و معکوس مىشود و قديمىترين نمونهٔ اين شيوه يعنى نثر متکلفانه و مسجع و مصنوع مقامات حميدى و نقثةالصدور زيدرى و کاملترين نمونهٔ آن تاريخ وصّاف مىباشد. کتب متصوفه نيز از يادگارهاى اين عصر است که مهمتر آنها کشفالمحجوب و اسرارالتوحيد و تذکرةالاوليا است.
|
|
|
دورهٔ سوم: دوره سجع و قافيه
|
|
اين دوره دروهٔ سجع و قافيه و عصر تکلف و تصنع و زمانهٔ فساد نثر فارسى است و دبيران ايرانى از خود اعراب هم در استعمال کلمات عربى و لغات غربيه و تفننهاى لاطايل و اطنابهاى مُمّل و قافيهپردازى و فضلفروشى پيش مىافتند و مأموم بر امام سبقت مىجويد! در اين دوره نيز مانند عصر پيشين نثر مسجع و مصنوع با نثرهاى ساده و مطبوع هر دو در عرض هم موجود هستند و کتب فصيح و بليغ و زيبائى که بهندرت سجع و قافيه را رعايت کردهاند در تمام اين مدت نوشته شده و وجود داشته است. اما غلبه با نثر متکلفانه و مسجع است؛ اين سبک از قرن هشتم تا قرن سيزدهم هجرى در ايران و ترکستان و هند و عثمانى داير و رايج بوده و مراسلات دربارى و واقعهنگارى و تواريخ عمده به اين شيوه نوشته مىشده است و نمونهٔ کامل اين سبک تاريخ تيمور موسوم به مظفرنامه تأليف شرفالدين على يزدى و تاريخ شاهعباس دوم تأليف ميرزا طاهر وحيد تبريزى و دُرّهنادره و جهانگشاى ميرزا مهدىخان منشى نادر و گيتىگشاى ميرزا صادق نامى و حدايقالجنان عبدالرزاق دنبلى است.
|
|
|
دوره چهارم: دوره بازگشت ادبى
|
|
اين دوره زمان بازگشت ادبى است، و نظم و نثر در اين دوره تغيير پيدا مىکند و نثر ديرتر از نظم مورد اصلاح قرار مىگيرد و در اين دوره است که سبکهاى مختلف در نثر بهوجود مىآيد و لغتهاى ساختگى فارسى پيدا مىشود و نوشتن نثر به فارسى خالص (در هند و ايران) معمول مىگردد.
|
|
ابتداى اين دوره قرن دوازدهم هجرى است و قوت گرفتن آن از اواخر اين قرن است و در اين عصر است که پيروى از گلستان سعدى به وسيلهٔ قائم مقام رواج يافت، پس از او تقليد از بيهقى و طبرى و نثر دورهٔ دوم شروع گرديد و بالاخره پس از اختلاط شرقيان با مردم مغرب و نشر جرايد و روزنامهها، سبک سادهنويسى و دور انداختن مترادفات و موازنات و سجعهاى مکرر رواج گرفت و در آخر اين قرن شيوهٔ نثر به کلى تغيير کرد و امروز که نيمهٔ قرن چهاردهم هجرى است، ديگر از نثر مصنوع اثرى باقى نيست و سبک خاص و شيوهٔ تازهاى از نثر بهوجود آمده است که هر چند قدرى سست و خام، و احياناً بىمزه است، اما آيندهٔ خوبى را نويد مىدهد. معروفترين نويسندگان اين عصر، ابوالفضل دکنى و شيخ فيضى دکنى و شيخ محمدعلى حزين و ميرزا مهدى منشى و نادر و ميرزا صادق نامى و قايعنگار زنديه و عبدالرزاق دنبلى و نشاط و قائممقام، سپهر، هدايت، ملکمخان، طالباوف، آخونداوف، ميرزاآقاخان کرماني، فرهاد ميرزا، اعتمادالدوله، اعتمادالسلطنه، ميرزا على محمد پرورش، عبدالوهاب قزوينى و فروغى و مجيرالدوله است.
|