|
|
|
تنظيم هر خبرى حال و هواى خاص خود را مىطلبد و رعايت اين ممکن نيست مگر آنکه مخاطبان خبرهاى گوناگون را بشناسيم، با علاقه، سليقه و نوع برخورد آنان با اخبار مختلف آشنا باشيم. خواننده يک خبر حادثهاى اصولاً ماجراجو است. هيجان، دلهره و گاهى اضطراب يک خبر حادثهاي، او را هم از نظر خبرى ارضاء مىکند هم احساسات او را نيز برمىانگيزد. چنين مخاطبانى در خبرهاى حادثهاى جستجوگر و کاوشگر است. به خبر بهعنوان يک ماجرا و داستان کوتاه مىنگرد. در ستون خبرهاى گوناگون يک روزنامه يا مجله، نگاه جستجوگر خود را به سمت خبرهاى حوادث هدايت مىکند و دقايق و حتى ساعتها به خواندن چنين خبرهائى مشغول مىشود.
|
|
چنين خوانندهاى را نمىتوان با نگارش يک خبر در چند پاراگراف و صرفاً پاسخ به عناص خبر (که، کي، کجا، چه، چرا، چگونه) ارضاء خبرى کرد. او به جزئيات خبر مىانديشد و سير ماجرائى که به وقوع پيوسته است.
|
|
خبر حوادث بهخاطر وجود رگههاى قهرى انساني، هر گروه اجتماعى را در بر مىگيرد. ماجراء يک قتل، آدمربائي، سرقت بانک، سقوط از ارتفاع، انفجار و آتشسوزى و هر حادثهاى بهنوعى با انسان سر و کار دارد و مخاطبان با شنيدن و خواندن خبر بهنحوى خود را مرتبط با آن مىيابند، مقايسه مىکنند، آموزش مىبينند و اخطار و هشدار دريافت مىدارند.
|
|
به همين دليل درج خبرهاى حوادث در مطبوعات با دو ديدگاه و نظريه روبهرو است.
|
|
گروهى معتقد هستند برخى از خبرهاى حوادث بهخاطر بدآموزى ناگزير آن، بر گروهى از افراد اجتماع تأثير منفى مىگذارد و عدهاى اظهار مىدارند که آگاهى از اين نوع خبرها، نوعى هشدار به مخاطبان مىدهد که گرد اعمال ناپسند و نابهنجارىها نروند و بهنوعى آموزش ببينند و هشدارهاى ضرورى را دريافت کنند.
|
|
هر دو گروه در واقع درست مىانديشند، اما فقط نگاه خود را به يک جنبه از اين نوع خبرها دوختهاند.
|
|
خبرنگاران مجرب، اساس تنظيم خبرهاى حوادث را بر هر دو جنبه 'اطلاعرساني' و آموزش و هشدار قرار مىدهند. اين بدين مفهوم است که علاوه بر آگاهى خواننده از ماجرا، خبر بهنحوى تنظيم و در واقع تکميل مىشود که حاوى جنبههاى آموزشدهنده و هشدار نيز باشد.
|
|
استفاده از نظر کارشناسان، حقوقدانان، جرم شناسان، جامعه شناختى ناهنجارىها و کارآگاهان در خبر، هم جنبههاى بدآموزى را خنثى مىکند و هم خواننده را آموزش مىدهد.
|
|
بدين ترتيب تنظيم مناسب خبرهاى حوادث، سبک تاريخى همراه با ليد است. با تنظيم خبر با چنين روشى هم خواننده زودگذر با خواندن ليد نياز خبرى خود را برطرف مىکند و هم خواننده علاقهمند به خبرهاى حوادث را بهطور مشروح در جريان کم و کيف حادثه و جزئيات آن و همچنين نظرات کارشناسان قرار مىدهد.
|
|
مثال:
|
مردى که با شناسنامه گمشده فرد ديگري، ازدواج کرده بود به دام کارآگاهان افتاد. راز اين ازدواج قلابى زمانى آشکار شد که صاحب اصلى شناسنامه قصد داشت براى اولين بار ازدواج کند.
|
|
(فرهاد) ۳۵ ساله، ديپلمه، اهل شيراز پس از دو سال نامزدى با (هايده) در تدارک ازدواج هستند و روز عقد را هم تعيين کردند. در همين حال به فرهاد از دفترخانه ازدواج اطلاع مىرسد که چون زن ديگرى دارد بايد رضايتنامهاى از وى بگيرد تا امکان ازدواج مجدد او، فراهم شود.
|
|
(فرهاد) که از شنيدن اين خبر شگفتزده شده، منکر داشتن همسر مىشود، اما تحقيقات اداره ثبت نشان مىدهد که فرهاد شوهر زنى بهنام شيرين، کارمند، ساکن تهران خيابان رسالت است و در سال ۱۳۶۴ وى را به عقد ازدواج خود درآورده است.
|
|
(هايده) نامزد فرهاد که از شنيدن اين موضوع رنجيده شده، فرهاد را حقه باز مىخواند و از وى شکايت مىکند و از ازدواج نيز سرباز مىزند. در پى شکايت هايده، کارآگان ماجرا را تعقيب مىکنند و مدارک ازدواج فرهاد با شيرين در يکى از دفاتر ازدواج و طلاق که در سال ۱۳۶۴ ثبت شده است، بهدست مىآيد.
|
|
کارآگاهان محل سکونت شيرين را مىيابند. شوهر اين زن پس از عقد، دوماه در خانه وى اقامت داشته است و هنگامى که قرار بود زن و شوهر با هم به شيراز بروند تا خانواده داماد با عروس خود آشنا بشود، ناگهان داماد ناپديد مىشود.
|
|
سرانجام فرهاد با شيرين روبهرو مىشود، اما شيرين او را نمىشناسد. شوهر او فرهاد نيست. بدين ترتيب مشخص مىشود که شيرين با فرد ديگرى ازدواج کرده که بنا به ادعاى وى بلند قد، چشم و ابرو مشکي، سبزهرو با يک خال در گونه راست و لکنت زبان و نيز يک بريدگى بر سمت راست پيشانى است.
|
|
شيرين بهکارآگاهان مىگويد که در يک پارک با شوهر خود آشنا شده و ديدارهاى بعدى آنها منجر به ازدواج شده است.
|
|
در پى اين تحقيقات است که فرهاد به ياد مىآورد که در سال ۱۳۶۴ هنگامى که براى ديدار دائى خود و خانواده خود به تهران آمده بود، شناسنامه خود را گم کرده و پس از چندى شناسنامه جديدى گرفته است.
|
|
کارآگاهان به اين ترتيب مطمئن مىشوند که شوهر شيرين فردى است که شناسنامه فرهاد را پيدا کرده و با شيرين ازدواج کرده است. آنها با مشخصاتى که از اين فرد بهدست مىآورند، جستجو براى يافتن شوهر شيرين را آغاز مىکنند. سرانجام روز سوم تيرماه گذشته ساعت ۶ بعدازظهر زنگ دايره ۴ آگاهى به صدا درمىآيد. شيرين از آن سوى خط به کارآگاهان مىگويد که همين الان شوهر فرارى او با دوست خود در يک بستنى فروشى است. کارآگاهان خود را به محل مىرسانند، اما خبرى از شوهر فرارى نيست.
|
|
مأموران با منزل شيرين تماس تلفنى مىگيرند تا به او بگويند، فرد ياد شده در محل مورد ادعا نبوده است، اما شيرين هم در خانه نيست. يکساعت بعد شيرين در تماس تلفنى مجدد با اداره آگاهى توضيح مىدهد که شوهر فرارى او پس از ترک بستنىفروشي، مدتى را با دوست خود در پارک گذرانده و بعد از دقايقى به محل اوليه بازگشته و سوار اتومبيلى شده و محل را ترک گفته است. شيرين شماره اتومبيل را در اختيار کارآگاهان مىگذارد، جريان فوراً به اداره راهنمائى و رانندگى اطلاع داده مىشود و آنان نام صاحب اتومبيل و آدرس او را مىيابند. شوهر فرارى شيرين در خيابان کارگر يک آپارتمان اجارهاى دارد و با زن و فرزند خود زندگى مىکند. با اين اطلاعات است که کارآگاهان به همراه شيرين به محل مىروند.
|
|
شوهر فرارى اينک در بازداشت بهسر مىبرد و در انتظار نتيجه شکايات شيرين، فرهاد و ساير شاکيان احتمالى است.
|
|
(به نقل از نشريه حوادث ۲/۸/۷۱- شماره ۲۸- با اندکى تغيير)
|
|
|
مسلماً اگر در خبر به نظرات کارشناسان توجه شده بود، خبر کاملتر مىشد و در عين حال جنبههاى هشداردهنده خود را نيز پيدا مىکرد. با اين حال همه خبرهاى حوادث چنين مشروح نيست و خبرهائى نيز نگارش و تنظيم مىشوند که از چند پاراگراف تجاوز نمىکند. براى تنظيم خبرهاى نه چندان مشروح نيز مىتوان از سبک هرم وارونه بهره گرفت.
|