پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
شخصیت و رشد اجتماعی
والدینی که برای اولینبار صاحب فرزند میشوند اغلب تعجب میکنند از اینکه نوزاد آنها شخصیتی ویژهٔ خود دارد. وقتی صاحب فرزند دوم شدند، باز هم غالباً از مشاهدهٔ تفاوتهای فرزند اول با فرزند دوم خود تعجب میکنند. در صحت این قبیل مشاهدات والدین تردیدی نیست. بین نوزادان از همان نخستین هفتههای زندگی، تفاوتهائی در سطح فعالیت، واکنش به تغییرات محیط، و تحریکپذیری برمیخوریم. نوزادی زیاد گریه میکند و دیگری خیلی کم. یکی بدون ناراحتی استحمام یا پوشک عوض کردن را تحمل میکند، و آن دیگری لگد میزند و ناآرام است. یکی در برابر هر صدائی واکنش نشان میدهد، و دیگری به همهٔ صداها، بهجز بلندترین آنها بیاعتنا است. نوزادان حتی از لحاظ 'بغلیبودن' نیز با هم فرق دارند: برخی از بغل شدن لذت میبرند و بدن خود را با وضعیت بدنی فردی که آنها را بغل کرده شکل میدهند، در حالیکه برخی دیگر بدن خود را سفت میکنند و پیچ و تاب میخورند و کمتر خود را با وضعیت بدنی کسی که آنها را بغل کرده هماهنگ میکنند (کورنر - Korner در ۱۹۷۳). این خصوصیات شخصیتی وابسته به خلق (mood) را خلقوخو نامیدهاند. |
در حال حاضر بررسی دربارهٔ خلقوخو حوزهٔ پژوهشی بسیار فعالی است، ولی در مورد تعریف، نحوهٔ شناسائی و اندازهگیری آن اتفاقنظر وجود ندارد. بهعلاوه، هنوز بهدرستی روشن نشده است که خلقوخوی اوایل کودکی تا چه میزان اساس شخصیت بعدی فرد را تشکیل میدهد (کانستام - Kohnstamm، بیتس - Bates، و راثبارت - Rothbart در ۱۹۸۹). |
در پرتو شواهد مربوط به متفاوت بودن خلق کودکان از همان آغاز زندگی، میتوان در درستی این دید سنتی که همهٔ رفتارهای کودک را ناشی از محیط میداند، تردید کرد. برای مثال، والدین شیرخوارگان آشفتهحال، خود را بهخاطر مشکلات فرزندشان سرزنش میکنند. اما پژوهش با نوزادان، بهوضوح نشان داده که بسیاری از تفاوتهای خلقو خو فطری هستند، و بهعلاوه، بین والدین و کودک ارتباط متقابلی برقرار است، به این معنی که رفتار کودک نیز پاسخهای والدین را شکل میدهد. کودکی که به آسانی آرام میگیرد. و وقتی به آغوش مادر میرود گریهاش قطع میشود، در والدینش احساس کفایت و دلبستگی میآفریند. برعکس، کودکی که بدنش را سفت میکند و بهرغم تلاش برای آرامساختنش به گریه کردن ادامه میدهد، مسلماً احساس عدم کفایت و طردشدگی در والدینش بهوجود میآورد. هر اندازه کودک به محرکهائی که وادلش فراهم میکند واکنش مناسبتری نشان دهد (غنودن و آرام گرفتن هنگامی که بغلش میکنند، و توجه هوشیارانه هنگامی که با او بازی میکنند یا حرف میزنند)، برقراری پیوند محبتآمیز بین والد و کودک آسانتر صورت میگیرد. |
یکی از نخستین پژوهشهای مربوط به خلقو خو که طی آن تعدادی کودک برای مدتی بررسی شدند، در دههٔ ۱۹۵۰ با ۱۴۰ کودک از طبقهٔ متوسط و مرفه آمریکا آغاز شد. دادههای اولیه از طریق مصاحبه با والدین جمعآوری گردید و بعداً از راه مصاحبه با معلمان و اجراء چند آزمون با خود کودکان تکمیل شد. به کودکان از لحاظ ۹ ویژگی نمرههائی داده شد و از ترکیب ۹ ویژگی سه سنخ گستردهتر خلق و خو تعریف شد. کودکانی که سرزنده و شاداب بودند، برنامههای منظمی برای خوابیدن و غذا خوردن داشتند، و بهراحتی به موقعیتهای تازه سازگار میشدند، تحت عنوان گروه 'ملایم' (easy) (حدود ۴۰% آزمودنیها) طبقهبندی شدند. کودکانی که تحریکپذیر بودند، برنامههای منظمی برای خوابیدن و غذاخوردن نداشتند، و واکنش تند و شدید منفی در برابر موقعیتهای تازه نشان میدادند تحت عنوان 'گروه دشوار' (difficult) (حدود ۱۰% آزمودنیها) طبقهبندی شدند. کودکانی هم که سطح فعالیتشان پائین بود، از موقعیتهای جدید تاحدودی پرهیز میکردند، و در مقایسه با کودکان 'ملایم' به زمان بیشتری برای سازگاری با موقعیتهای جدید نیاز داشتند تحت عنوان 'گروه کند' (slow) (حدود ۱۵% آزمودنیها) طبقهبندی شدند. بقیهٔ کودکان (۳۵%) از لحاظ ابعاد مورد بررسی در حد متوسط بودند (توماس - Thomas و همکاران، ۱۹۶۳). از نمونهٔ اصلی، ۱۳۳ آزمودنی تا دوران بزرگسالی پیگیری شده و از خلق و خو و سازگاری روانی آنها ارزیابی بهعمل آمد. |
نتایج این پژوهش، شواهد دوپهلوئی در مورد تداوم خلقوخو بهدست داد. از یکسو، طی پنجسال اول زندگی این کودکان، ضرایب همبستگی معنیداری بین نمرههای خلق و خو بهدست آمد. طی سالهای بعد، کودکان 'دشوار' از لحاظ خلقوخو بیشتر از کودکان 'ملایم' در مدرسه مشکل و مسئله داشتند. شاخصهای خلقوخو و سازگاری در دورهٔ بزرگسالی نیز همبستگی معنیداری با شاخصهای خلقوخوی آنان در سنین ۳، ۴ و ۵ سالگی داشت. اما از سوی دیگر، تمام ضرایب همبستگی در سطحی پائین (حدود ۳/۰) بودند و بررسی جداگانهٔ هریک از ۹ ویژگی اولیه نشان داد که تداوم آنها در طول زمان بسیار اندک یا ناچیز بوده است (توماس و چیس - Chess در ۱۹۸۶، ۱۹۷۷؛ چیس و توماس؛ ۱۹۸۴). |
پژوهشگران بر این نکته تأکید دارند که پیوستگی و ناپیوستگی خلقوخو تابع تعامل بین ژنوتیپ (genotype) (خصوصیات ارثی) کودک و محیط است. بهویژه، آنها معتقد هستند که کلید رشد سالم، میزان هماهنگی (goodness of fit) بین خلقوخوی کودک و محیط خانواده است. وقتی والدین کودک 'دشوار' برای او زندگی خانوادگی شاد و باثباتی فراهم آورند، رفتارهای منفی و مشکلزای کودک بهموازات افزایش سن کاهش مییابد (بلسکی - Belsky، فیش - Fish و ایزابلا - Isabella در ۱۹۹۱). توماس و چیس از کودکی بهنام کارل یاد میکنند که از نخستین ماههای زندگی تا پنجسالگی یکی از مشکلزاترین خلقوخوها را داشت. چون پدر کارل، خلقوخوی 'تند و شاد' پسر خود را دوست داشت و واکنشهای منفی اولیه را به موقعیتهای جدید نادیده میگرفت، کارل مشکلاتش را پشتسر گذاشت و بهتدریج 'ملایمتر' شد تا جائیکه در ۲۳ سالگی بهوضوح در گروه 'ملایم' جای گرفت. با این حال، با تغییر شرایط، گاهی خلقوخوی اصلی کارل برای مدت کوتاهی ظاهر میشد. برای مثال، هنگامی که در سالهای آخر دورهٔ کودکی، درس پیانو را شروع کرد، بار دیگر واکنش منفی تندی در او نمایان شد که انطباق تدریجی، و در نهایت شور و شوق و فعالیت مثبت در پی داشت. وضع مشابهی نیز هنگام ورود کارل به دانشگاه مشاهده شد. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست