سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم


دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم    ز تو درشکست عهدم ز تو باد شد قرارم
ز ره زیاده جویی به طریق خیره رویی    بروم که کدخدایم غله بدروم بکارم
همه حل و عقد عالم چو به دست غیب آمد    من بوالفضول معجب تو بگو که بر چه کارم
چو قضا به سخره خواهد که ز سبلتی بخندد    سگ لنگ را بگوید که برس بدان شکارم
چو بر اوش رحم آید خبرش کند که بنشین    بهل اختیار خود را تو به پیش اختیارم
اگرت شکار باید ز منت شکار خوشتر    همه صیدهای جان را به نثار بر تو بارم
نه ز دام من ملالی نه ز جام من وبالی    نه نظیر من جمالی چه غریب و ندره یارم
خمش ار دگر بگویم ز مقالت خوش او    بپرد کبوتر دل سوی اولین مطارم
تبریز و شمس دین شد سبب فروغ اختر    رخ شمس از او منور به فراز سبز طارم


همچنین مشاهده کنید