دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
شیشهٔ عمر
زير گنبد کبود يک حاجى در دهى با پسرش زندگى مىکرد. دهاتىها به حاجى مىگفتند: |
ـ چرا براى پسرت زن نمىگيري؟ |
حاجى جواب داد: |
ـ تا طلبکارىهايم را وصول نکنم براى پسرم زن نمىگيرم. |
و روزى به پسرش گفت: |
ـ برو ده بالا طلبهايم را وصول کن! |
و سفارش کرد: |
ـ به ده بالا نرسيده، دهى هست، آنجا که رسيدى براى خودت دوستى پيدا کن! به او پول بده تا برايت غذا بپزد، موقع تقسيم غذا اگر او بيشتر به تو داد و کمتر خودش برداشت، نگهش دار، ولى اگر چنين نکرد ولش کن. |
پسر حاجى راه افتاد و رفت، رفت تا به همان ده نرسيده به ده بالا رسيد. جلو ده رودى جارى بود و پسرکى کنارى ايستاده بود. پسر حاجى نزديکش رفت و او پرسيد: |
ـ با من دوست مىشوى که به اتفاق هم طلبکارىهاى پدرم را بستانيم؟ |
پسرک قبول کرد و دو نفرى بهسوى 'ده بالا' راه افتادند، بهجائى رسيدند که چند تا خانه بود و ديگر خسته و گرسنهشان هم شده بود. پسر حاجى به دوستش پولى داد و او هم به يکى از خانهها رفت و پولش را داد غذائى گرفت و برگشت. موقع تقسيم، قسمت بيشترش را خودش برداشت و قسمت کمتر را به پسر حاجى داد. پسر حاجى ياد سفارش پدرش افتاد و از دوستىاش گذشت و او را ول کرد. |
به تنهائى راه افتاد. به آسيابى رسيد که در جلويش پسرى نشسته بود. نزديکش رفت و گفت: |
ـ با من دوست مىشوى که به اتفاق هم طلبکارىهاى پدرم را بستانيم؟ |
پسر قبول کرد و به راه افتادند. در بين راه دوست پسر حاجى گاه به گاه به خود مىگفت: |
ـ توى اين خانه کار دارم و بعد نوبت آن خانه است! |
سپس به خانهٔ موردنظرش مىرفت و زودى برمىگشت و به دنبالش جيغ و شيون و فرياد اهل خانه به آسمان مىرفت. در راه دو و سه بار اينکار تکرار شد. که پسر حاجى را کنجکاو کرد و به دوستش گفت: |
ـ اين شيون و زارى چيست که تو درست مىکني! |
دوستش جواب داد: |
ـ عزرائيل هستم، شيشهٔ عمر همهٔ آدمها در دست من است، نوبتشان که شود در خانه و يا هر جائى که باشند، جانشان را مىگيرم و بعد اطرافيانشان جيغ و شيون راه مىاندازند. |
پسر حاجى پرسيد: |
ـ من چقدر عمر مىکنم؟ |
ـ عمرت در شيشهٔ سربسته است و مىتوانى صد سال عمر بکني، اما اگر زن بگيرى فردايش مىميري! |
بالاخره پسر حاجى و دوستش به 'ده بالا' رسيدند، طلبکارىهاى حاجى را وصول کردند و آنوقت از دوستش جدا شد و به تنهائى به ده برگشت. پس از چند روزى پدرش به او گفت: |
ـ حتماً بايد زن بگيري! |
اما او زير بار نرفت و اصرار حاجى را رد کرد و سرانجام دليل اينکار را گفت: |
ـ اگر من زن بگيرم، فردايش مىميرم! |
حاجى گفت: |
ـ ما جان و مالمان را برايت مىدهيم تا تو زنده بماني! |
پسر حاجى حاضر شد و با دخترى عروسى کرد، فرداى روز عروسى بود که عزرائيل آمد. |
پسر حاجى او را شناخت و به پدرش گفت: |
ـ حالا به آنچه قول دادي، عمل کن. |
اما پدرش از ترس به انبارى زد و خودش را قايم کرد. تازهعروس بىخبر از همهجا پرسيد: |
ـ چه خبر شده؟ |
پسر حاجى صلاح را در اين ديد که موضوع را بگويد و گفت. زنش اول سخت جا خورد و ترسيد ولى بلافاصله گفت: |
ـ حاضرم که به جايت بميرم! |
پسر حاجى قبول نکرد و گفت: |
ـ تو گناهى نداري، گناهکار اصلى پدر من است که قولى داد ولى حالا خودش را قايم کرده است، اگر قولش نبود من که عروسى نمىکردم. عزرائيل جلو آمد و به پسر حاجى گفت: |
ـ وقتى قول حاجى را شنيدم، عمرش را به شيشهٔ تو کردم و عمر تو را به شيشهٔ صد سالهٔ ديگري. |
اين را گفت و به انبارى رفت، پس از چند لحظه پسر حاجى و زنش به انبارى رفتند، حاجى را مرده يافتند و از عزرائيل خبرى نبود. |
ـ شيشهٔ عمر |
ـ افسانههاى شمال ـ ص ۱۸۴ |
ـ گردآورنده: سيدحسين ميرکاظمى |
ـ انتشارات روزبهان ـ چاپ اول ۱۳۷۲ |
ـ به نقل از: فرهنگ افسانههاى مردم ايران ـ جلد هشتم |
علىاشرف درويشيان ـ رضا خندان (مهابادي)، نشر کتاب و فرهنگ، چاپ اول ۱۳۸۰. |
همچنین مشاهده کنید
- عزیز پسر عیوض، و گلزار خانم
- سه قصه مسافران
- سلیم قصّهگو
- مِم و زین (۵)
- دختر پالاندوز
- گلنار و دوریش حیلهگر
- گل بومادران
- آرش کمانگیر
- دو نابینا
- فرجام (۲)
- مرغ زرد
- درویش و دو کودک
- مهریننگار و سلطان مار
- شرکت شیر و روباه
- پرندهٔ سپید
- امیر زن است نه مرد ، چشمهای امیر تو را کشت
- سه اندرز
- قیز لارخانی (۲)
- خارکنی که عشقش دختر پادشاهرو، دوباره زنده کرد
- خاله گردندراز(۲)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست