|
از عهد تيمورى خط نستعليق روى به زيبائى نهاد ـ ميرعلى تبريزى ـ سلطان محمد مشهدى ـ ميرعلى هروى ـ سلطان على، هر کدام تصرفات و اصلاحاتى در اين خط بهکار بردند ـ اما رسمالخط به قرار سابق بود چنين که:
|
|
پ ـ بهصورت: |
|
ب، |
چ ـ بهصورت: |
|
ج، |
د ـ بهصورت: |
|
د ـ ذ، |
ژ ـ بهصورت: |
|
ز، |
که ـ بهصورت: |
|
کى، |
چه ـ بهصورت: |
|
چى، |
نه ـ بهصورت: |
|
نه ـ نى، |
به ـ بهصورت: |
|
بسيار قديم ـ بى ـ به، |
|
|
نوشته مىشد، و تا عهد شاهرخ اين رسمالخط ديده مىشود ـ و گاه نيز کتبى در قرن ششم و هفتم ديده شد که 'که' و 'ذال بىنقطه' و 'پ' سه نقطه در آنها نوشته شده است. ليکن غلبه با رسمالخط بالا بوده است ـ ولى در عهد صفويه خوشنويسانى مانند ملاعلى رضاى تبريزى کتابدار شاه عباس اول و ميرعماد قزوينى معاصره شاه عباس پيدا شدند و رسمالخط راهم از حيث صورت تغيير دادند و هم از حيث حروف، و رسم امروز از آن روز باقى است.
|
|
پ و چ و ژ سه نقطه و ذال بىنقطه و که و چه و به و نه، به هاء غير ملفوظ يا متصل به فعل بعد، رسم شد، براى کاف پارسى هم علاماتى وضع شد که بعضى آن را رعايت مىکردند، زير 'س' کشيده سه نقطه قرار دادند، و همچنين ميرزا احمد تبريزى معاصر شاه سلطان حسين رسمالخط نسخ را که هنوز بوى ثلث مىداد تغيير داد و نسخ امروزى را بهوجود آورد، و خط رقاع که نوعى تعليق بود و استادانى داشت، منسوخ گرديد و گويند کلمهٔ 'نستعليق' در اصل 'نسختعليق' بوده است و بعضى گويند 'نسخ و تعليق' بوده است. و ميرزا عبدالمجيد درويش که او هم معاصر نادرشاه و کريمخانزند بود خط 'شکسته' را اصلاح کرد و بر زيبائى آن خط افزود و اين خط جاى خط رقاع و تعليق را گرفت. و نيز در هندوستان خط نستعليق رواج گرفت ليکن سبک و شيوهٔ ميرعلى بر سبک و شيوهٔ علىرضا و ميرعماد رحجان نهاده شد و خوشنويسان هند تا ديرى بدان شيوه يعنى شيوهٔ قديم که آن را شيوهٔ ميرعلى گويند چيز مىنوشتند، و در خراسان و ترکستان هم آن شيوه تا ديرى باقى ماند.
|
|
در رسمالخط هندوستان دو نکته وجود داشته و دارد که در ايران بىسابقه است و گويا در خراسان قديماً بوده است و به عراق سرايت ننموده، و آن معين کردن 'نون غنه' و 'ياء مجهول' است در کتابت.
|
|
توضيح آنکه در زبان فارسى حروفى بوده است که در رسمالخط قبل از اسلام، شکلى خاص داشته و امروز ندارد، از آن جمله است:
|
|
نون غنه: اين نون بيشتر در اواخر کلماتى که به الف و نون ختم مىشود در مىآيد چون 'جهان' و 'آسمان' و 'جان' و غيره و الفى که قبل از اوست الف نيست بلکه همزهاى است که از ميان بينى ادا مىشود و ميانهٔ (اَ) و (اُ) بوده است و شکل آن فقط در خط اوستائى محفوظ است (رجوع شود به: جلد ۱ ص ۲۱۰-۲۰۵) و اين حرف پيش از نون يا ميم آخر لغات واقع مىشده است چون کلمهٔ 'نام' و 'پوان' که نخستين علامت جمع و ثانى پساوند وصفى حفاظت است چون 'خشثرپوان' به معنى 'شهربان' و امثال ذلک ـ ولى حرف مزبور در خط پهلوى نشانه ندارد، و به همين سنت ديرينهٔ عوام ايران لغات مختوم به الف و نون و الف و ميم مانند 'بادام' و 'آسمان' را 'بادُم ـ بادوُم' و 'اَسمُون ـ اَسموُن' بضم الف يا به اشباع ضمه تکلم مىکنند و صحيح هم آن است يعنى مضموم به اصل تلفظ اوستائى نزديکتر است تا (آ) که همزه و الف باشد. و گاهى اين نون در تکلم حذف مىشود و بهجاى 'جهان' جها و عوض 'من' مه گويند چنانکه ما هم بهجاى 'منرا' مرا و خراسانيان عوض 'نان خورش' نخورش ـ بضم اول، گويند.
|
|
و از اين قبيل است: نونى که قبل از حرف 'ب' واقع شود چون: پنبه و شنبه و دنبه و غيره که امروز به ميم نوشته و خوانده مىشود...
|
|
|
ياء مجهول، يائى است در وسط يا آخر کلمه که صداى کسره مىداده است يا مانند ياء ماقبل مفتوح در 'کي' و 'مي' و 'ري' تلفظ مىشده است و يا هاء ديگر که در وسط يا آخر کلمهاند و مجهول نيستند چون ياءِ نسبت و ياءِ مصدرى و وصفى و ياء خطاب از قبيل خراسانى و باغبانى و دانى و خوانى به صوت معروف يعنى به اشباع کسره، و متقدمان از اينرو ياء مجهول را با يأ معروف قافيه نمىکردند و شناختن ياهاى مجهول بسته به سماع است و بعضى از آنها هم قياسى است که در جاى خود معلوم کردهاند.
|
|
اين حروف بلاشک بايستى علامت داشته باشند، و در خط اوستا مانند ديگر حروف متشابه هر کدام به شکلى است، ولى در کتب ايران هيچ امتيازى براى شناختن آنها در دست نداريم ـ اما خطاطان هند اين امتياز را در نون غنه و ياء مجهول و يا ماقبل مفتوح محفوظ داشته و دارند و هم اکنون استادان خط نون غنه را در آخر بدون نقطه نويسند و در وسط علامتى مانند عدد هفت روى آن گذارند (پنبه - دنبه - سنبه) و آن را در خيشوم و بينى تلفظ کنند و نون بعد از الف را به لفظ در نمىآورند، و ياءِ مجهول يا ماقبل مفتوح را بهصورت ياءِ معکوس نويسند، و اين امتياز خط ايرانيان فوت شده است.
|