|
آرون کوپلند (Aaron Copland) ،(۱۹۰۰ - ۱۹۹۰)، آهنگساز پیشرو آمریکائی که از مرگش در نود سالگی چند سالگی بیش نمیگذرد، در بروکلین زاده شد و پدر و مادرش از مهاجران یهودیتبار روسیه بودند. او دوران کودکیاش را چنین بازگو میکند: 'هیچکس کلمهای از موسیقی به من نگفت یا مرا به کنسرت نبرد، کشف موسیقی بهعنوان یک هنر یکسره کار خودم بود' . در پانزده سالگی تصمیم گرفت آهنگساز شود. نزد معلمی لایق اما محافظهکار که تماس با موسیقی 'مدرن' را منع میکرد به تحصیل پرداخت. اما این محدودیت فقط سبب شد که میوهٔ ممنوع خواستنیتر شود. کوپلند فقط تمرینهای آکادمیک درسی خود را به معلمش نشان میداد و تلاشهای نوپردازانهاش را از او پنهان میکرد.
|
|
|
|
|
در ۱۹۲۱ کوپلند راهی فرانسه و در آنجا نخستین شاگرد آمریکائی نادیا یولانژه شد. این بانوی شگفتانگیز با گرایشهای مدرن موسیقائی همنوازئی داشت و آموزگار چندین نسل از آهنگسازان آمریکائی شد. آموزههای بولانژه و نیز حالوهوای تهیجکنندهٔ پاریس - شهری که کاشانهٔ هنرمندانی جلای وطن کرده همچون پیکاسو، استراوینسکی و ارنست همینگوی بود - بر موسیقی کوپلند تأثیری ماندگار گذاشت.
|
|
هنگامیکه پس از سه سال اقامت در پاریس به نیویورک بازگشت، چنانکه گفته است، 'برای نگارش اثری که سرشت آمریکائی آن بیدرنگ دریافته شود آرام و قرار نداشت' . در ۱۹۲۵ در نظر کوپلند واژهٔ آمریکائی بهمعنای جاز بود. در اثری با عنوان موسیقی برای تئاتر (Music for the Theater) که برای ارکستری کوچک به نگارش درآمده، عناصر بلوز و رگتایم با سبکوسیاق ریتمیک و هارمونیک استراوینسکی آمیخته است. 'دورهٔ جاز' در خلاقیت کوپلند چند سالی بیش به درازا نکشید. او در سالهای نخست دههٔ ۱۹۳۰ به آفرینش آثاری جدی و بسیار دیسونانس پرداخت که درک آنها فقط برای شنوندگانی نخبه امکانپذیر بود. ساختههای کوپلند در این دوران، از جمله اثری با عنوان واریاسیونهای پیانو (Piano Variations) ،(۱۹۳۰) که توجه فراوان برانگیخت، کیفیتی خشک، پُرتوان، کوبشی و بسیار درونگرایانه دارند.
|
|
کوپلند در سالهای پایانی دههٔ ۱۹۳۰ بار دیگر سبکش را تغییر داد و به آفرینش آثاری پرداخت که میتوانست شنوندگان بیشتری داشته باشد. برای درک علت این تغییر سبک، باید به یاد داشت که دههٔ ۱۹۳۰ مقارن بحران بزرگ اقتصادی بود و هنرمندان سراسر جهان از فقر و فلاکتی که آنها را احاطه میکرد در هراس بودند. در نظر بسیاری از آهنگسازان، آفریدن موسیقی فقط برای شنوندگانی نخبه و فرهیخته کاری بیهوده بود و آنها با سادهتر ساختن آثارشان در پی یافتن شنوندگان بیشتر بودند. کوپلند بعدها در این باره چنین گفت: 'نسبت به رابطهٔ عامه موسیقی دوست با آهنگساز همعصرشان احساس نارضائی فزایندهای در من پدید آمد' . احساس میکرد بیشتر کسانیکه به کنسرت میروند توان درک موسیقی غامض و بسیار دیسونانت را ندارند و میخواهند موسیقی مأنوستری مانند آثار بتهوون و برامس را بشنوند. 'ادامهٔ خلق موسیقی با بیاعتنائی به آنها، چنانکه گوئی وجود ندارند، کاری بیمعنا است. دانستن اینکه آیا میتوانم مقصودم را در موسیقی به سادهترین شکل ممکن بیان کنم یا نه، کاری است که حس میکنم به زحمتش میارزد' . کوپلند فرهنگ بومی آمریکا را دستمایهٔ بالههای مانند بیلیکوچولو (Billy the Kod)، (۱۹۳۸)، رودئو (Rodeo) (۱۹۴۲)، و بهار در آپلاچیا (Appalachian Spring) ،(۱۹۴۴) قرار داد. استفادهٔ او از جاز، سرودهای احیای مذهب (سرودهائی که برای انگیزش و تقویت شور و شوق مذهبی بهکار میرفته است - م). آوازهای گاوچرانان و دیگر نغمههای عامیانهٔ آمریکائی سبب شد تا تام کوپلند مترادف موسیقی آمریکائی شود. موسیقی متن کوپلند برای فیلمهائی همچون موشها و آدمها (Of Mice and Men) ،(۱۹۳۹) و شهر ما (Our Town) ،(۱۹۴۰) و نیز آثاری میهنپرستانه مانند تمثالی از لینکُلن (A Lincoln Portrait) ،(۱۹۴۲)، موسیقی او را به مردم شناساند.
|
|
کوپلند به شایستگی از عهدهٔ دشواریهای آفرینش موسیقی ساده اما استادانه برآمد (او از این نظر با لئونارد برنستاین (Leonard Bernstein)، که در مبحث نمایشهای موزیکال آمریکائی به بررسی کار او خواهیم پرداخت. همانندی دارد). بافت موسیقی کوپلند واضح و شفاف است. در آثارش هارمونیهای کُند و کموبیش ایستائی را میتوان یافت که گوئی تداعیکنندهٔ چشماندازهای گستردهٔ طبیعت آمریکا است. آثارش گرچه با قوت تمام تونال هستند، اما تکنیکهای ویژهٔ سدهٔ بیستم مانند استفاده از پُلیآکورد، پُلیریتم، وزنهای دگرگونشونده و ارکستراسیون کوبشی را در خود جا دادهاند. از ۱۹۵۰ به بعد، کوپلند از تکنیک سریال - پرداخت یک ردیف صوتی یا سری - در آثاری مانند اثر ارکستری اشارهها (Connotations) ،(۱۹۲۶) بهره گرفت. این اثر، یادآور سبک خشن و سازشناپذیر موسیقی کوپلند در سالهای نخست دههٔ ۱۹۳۰ است. کوپلند مانند استراوینسکی، که او نیز در دههٔ ۱۹۵۰ به تکنیک سریال رو آورد، ردیف صوتی را برای آفرینش موسیقی با سبکی سراسر شخصی بهکار گرفت.
|
|
کوپلند گذشته از آثار فراوانش، خدمات دیگری نیز برای موسیقی آمریکا انجام داده است. سرپرستی گروههائی از آهنگسازان، ترتیب دادن کنسرتهای موسیقی آمریکائی، ایراد سخنرانی در سراسر ایالاتمتحد، تألیف کتاب و ارائهٔ مقاله در مجلهها از دیگر کارهای او است. او بنا به تقاضای کابینه در مقام فرستادهٔ موسیقی به آمریکایجنوبی سفر کرد و در آنجا با بسیاری از آهنگسازان به گفتگو نشست و آثارشان را شنید. او طی بیستوپنج سال هر تابستان در مرکز موسیقی برکشر (Berkshire) در تنگلوود (Tanglewood) به آموزش آهنگسازان جوان پرداخت. کوپلند از پنجاه سالگی حرفهٔ دیگری را نیز آغاز کرد و آن رهبری ارکستر بود؛ او - بهویژه در اجراء آثار خود - ارکسترهای متعددی را در سراسر جهان رهبری کرده است.
|
|
| بهار در آپالاچیا (۱۹۴۴ - ۱۹۴۳)
|
|
موسیقی بالهٔ بهار در آپالاچیا برای مارتاگراهام (Martha Graham)، بالرین و طراح بزرگ رقص معاصر، ساخته شد. آفرینش موسیقی این باله یک سال به درازا کشید. هنگام آفرینش بهار در آپالاچیا کوپلند در این اندیشه بود که 'صرف این همه وقت برای نگارش سی و پنج دقیقه موسیقی برای یک کمپانی رقص مدرن، آن هم با آگاهی از عمر کوتاه محبوبیت بیشتر بالهها و موسیقیشان، چه بیمحابا بوده است' . اما کوپلند بخشهائی از باله را بهصورت سوئیتی ارکستری (موسیقی این باله در اصل فقط با سیزده نوازنده اجراء میشد) تنظیم کرد و این سوئیت با تصاحب جایزههای مهم، آهنگساز را نیز پُرآوازه ساخت. امروزه بهار در آپالاچیا چه بهعنوان موسیقی باله و چه به شکل اثری ویژهٔ کنسرت فراوان اجراء میشود.
|
|
|
|
|
موضوع این باله 'اجراء مراسمی بیسابقه در بهار نزدیک خانهای نوساز در مزرعهای بر تپههای پنسیلوانیا' و زمان وقوع آن در سالهای نخست دههٔ ۱۸۰۰ است. یک عروس و داماد، همسایهٔ آنها و موعظهگری مذهبی و پیروانش شخصیتهای این باله هستند. ریتمها و ملودیهای باله رنگوبوئی آمریکائی دارند و تداعیکنندهٔ رقصهای مزرعه، نغمههای محلی ویولون و سرودهای احیاء مذهب هستد. با این همه، کوپلند فقط یک نغمهٔ محلی را به شکل اصلی در این اثر بهکار گرفته و آن ملودئی پایکوبانهٔ (Shaker melody) موسوم به Simple Gifts (مواهب ساده) است. (فرقهٔ پایکوبان - Shakers - فرقهای مذهبی بود که کموبیش همزمان با انقلاب آمریکا پدید آمد. پیروان این فرقه، شور و شوق مذهبی خود را با پایکوبی، جستوخیز، رقص و آواز بیان میکردند). بهار در آپالاچیا اثری درخشان و شفاف است که تونالیتهای واضح و در اساس حال و هوائی ملایم و آرام دارد. هیجان ریتمیک این اثر از سنکوپهای لذتبخش و دگرگونیهای سریع وزن مایه میگیرد. ارکستر این اثر نیز مانند بسیاری از آثار سدهٔ بیستم شامل پیانو و گروهی بزرگ از سازهای کوبهای است.
|
|
سوئیت این باله دارای هشت قسمت و دربردارندهٔ دوئت عروس و داماد، رقص تند موعظهگر و پیروان او با 'تداعیهائی از رقصهای موزون و موسیقی ویولونزن روستائی' ، و فینالی است که در آن، زوج جوان 'آسوده و پابرجا در خانهٔ تازهشان' به حال خود واگذاشته میشوند. در اینجا به بررسی قسمت هفتم این سوئیت میپردازیم، قسمتی که در اثر با عنوان توصیفی 'صحنههائی از کار روزانهٔ عروس و شوهر کشاورزش، مشخص شده است. این قسمت واریاسیونهائی بر نغمهٔ مواهب ساده است.
|