جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مجله ویستا
دورهٔ سلوکی و اشکانی
تا سدهٔ چهارم پ.م.، کيش زردشتى بهعنوان دين ايراني، بهخوبى استقرار يافت و از اين رو اقتدار معنى و نيز قدرت دنيوى شگرفى بهدست آورد. با حملهٔ اسکندر به آسياى صغير و شکست داريوش طى پنج سال، تقريباً همهٔ قلمرو هخامنشى به تسخير وى درآمد. حملهٔ اسکندر انگيزهٔ دينى نداشت، ولى جامعهٔ زردشتى در اين ميان رنج بسيار برد و سنت زردشتي، اسکندر را با صفت 'گُجَسته' ياد مىکند؛ و اين صفتى است که جز او، تنها اهريمن دارد.(در ادبيات پهلوى از اباليش مرتد و مزدک نيز با صفت گجسته ياد مىشود. - م) در يک متن پهلوى (ارداويرافنامه، فصل۱، بند۹) گفته مىشود که وى 'دستوران، داوران، هيربدان و موبدان بسياري' را کشت، ظاهراً هنگامى انجام شدند که سربازان وى پرستشگاهها و مکانهاى مقدس را تاراج مىکردند. پرستشگاه اناهيتا(و در واقع در کنگاور. - م.) در اکباتان (همدان) چنان که مىگويند بارها بهدست مقدونيان چپاول شد و زردشتيان از فقدان جبرانناپذير بسيارى از روحانيان آنها، آسيب ديدند. در چنان روزگارى که همهٔ آثار دينى بهصورت شفاهى انتقال مىيافتند، روحانيان، کتابهاى زندهٔ اين دين بودند و با قتلعام آنها، بسيارى از کتابهاى باستانى از بين رفتند يا ناقص شدند. |
اسکندر هفت سال فرمانروائى کرد. پس از مرگ وى يکى از سرداران وى بهنام سلوکوس، فرمانروائى خويش را بر بخش اعظم شاهنشاهى هخامنشى پيشين، و از جمله همهٔ ايران، استقرار بخشيد. وى سپس حکومت بابل را بهدست آورد و در آنجا براى خود پايتخت جديدى بهسلوکيهٔ دجله بنا کرد، پارس ديگر آن شکوه پيشين را نداشت و تنها يکى از ايالتهاى ايرانى بهشمار مىرفت که همگى به يک اندازه تحت انقياد بيگانگان بودند. اين موضوع تأثير زيادى بر جامعهٔ زردشتى داشت. |
يکى از مناطقى که در برابر اسکندر پايدارى بسيار نشان داد، باکتريا، واقع در شمال شرقى بود؛ اين ناحيه، ايالتى با سنت ديرينهٔ زردشتى بود و عقيده بر اين است که در اينجا اسکندر نخستينبار رسم مشخصهٔ کيش زردشتي، يعنى نهادن جنازه در فضاى باز را مشاهده کرد. اسکندر و سرداران او، پس از فتح اين ناحيه، زنانى از بزرگان ايرانى را (عمدتاً بهدلايل سياسي) به همسرى گرفتند. |
دورهٔ حکومت خود سلوکوس (۳۱۲ - ۲۸۱ پ.م.) يا پسر او، آنتيوخوس اول (۲۸۰ - ۲۶۲ پ.م.) قبيلهاى از صحراگردان ايرانى به پَرثَوَه (پارت) که شهربهاى قديم هخامنشيان در شمال شرقى تاختند. گويا اينان صحراگردانى کهنکيش، و مرسوم به پرنى بودهاند. پرنىها در پرثوه ساکن شدند و زبان پارتها، و همچنين ظاهراً دين زردشتى و تمدن آنان را پذيرفتند. |
پيش از سال ۲۴۶ پ.م. بود که فرمانرواى يونانى باکتريا اعلام استقلال کرد. تقريباً در همين زمان پارتيان هم سر به شورش برداشتند که اين هم احتمالاً به رهبرى فرمانرواى يونانى آنها بود. احتمالاً چندى نگذشت که سرکردهٔ پرنىها، يعنى يک ارشک، اين فرمانرواى يونانى را کنار گذاشت. ارشک احتمالاً خود زاده و پروردهٔ پرثوه بود و به زبان پارتى صحبت مىکرد و از اين رو اشکانيان هم سلسلهاى پارتى بهشمار مىرفتند. |
اشکانيان، در دوران مهرداد دوم حکومت خويش را در قلمروى از مرزهاى هند گرفته تا مرزهاى غربى ميانرودان، تحکيم بخشيدند و کيش زردتشى يکى از چند دين يک شاهنشاهى بزرگ ايرانى شد. از دورهٔ سلطنت مهرداد اول، شاهان پارتي، پيوسته سکههائى براى خويش ضرب مىکردند که معمولاً صنعتگران يونانى آنها را مىزدند. اين سکهها تغييراتى بنيادين در شمايلپردازى اين روزگار زردشتيان نشان مىدهند که شامل بهکارگيرى نمادهاى مصرى و ميانرودانى بود. |
شاهان پارتى متأخر، در دادن جنبهٔ الوهيت به خود بر روى سکههاى آنها، از سلوکيان پيروى کردند. |
حوالى پايان سدهٔ دوم پ.م. گروه ديگرى از صحراگردان که به ظن غالب ايرانى بودند، قلمرو يونانى - ايرانى باکتريا را فتح کردند و در آنجا آنان بسيارى از ويژگىهاى فرهنگ بومى را بهخود پذيرفتند. بعدها (احتمالاً در سدهٔ نخست ميلادي) کوشانيان که خانوادهاى از سران اين مهاجمان بودند، فتوحات خود را آغاز کردند و همراه با سرزمينهائى که از شاهنشاهى پارت و از هند گرفته بودند و نيز با سرزمينهاى ديگر که در شمال به آسياى ميانه مىرسيد، حکومت بزرگى را بهوجود آوردند. و سکههائى با نقشهاى زردشتي، بودائى و ايزدان يونانى - رومى ضرب کردند که بيشتر نامهاى زير تصاوير آنها به خط يونانى بود. اين نامهاى ايزدان زردشتى را با وجود مشکلات آوائى و املائى آنها، قرائت باکتريائى نامهاى آشناى ايزدان اوستائى دانستهاند. چهارده يا پازنده نام اين چنينى وجود دارد که در ايزدکدهٔ نخستين کوشانيان، گروه نسبتاً بزرگى را تشکيل مىدهند. اين ايزدان اينها بودند: آشئىخشو (اشهوهيشته)، شئورئورو (خششرهوئيريه)، ميرو (ميثره) و ارلانگو (ورثرغنه)، فرو (خورنه)، ولرووسپو (درووسپه)، اينکه خود کوشانيان چقدر به کيش زردشتى اعتقاد داشتند، موضوعى است که نامعلوم است ولى سکههاى آنها نشان مىدهند که آنان حتى در باکتريائى عمدتاً يونانى هم کيش زردشتى را همچنان شکوفا يافته بودند. |
بعدها که کوشانيان هندىتر شده بودند، هم زبان باکتريائى و هم عناصر زردشتى را از دين خود کنار نهادند و به پراکريت سخن گفتند و پيرو کيش بودائى مهايانه شدند. |
ولى براى کيش زردشتى آن روزگار، از ارمنستان واقع در مرزهاى غربى شاهنشاهى اشکاني، شواهد بيشترى وجود دارد. ارمنستان تابع حکومت هخامنشى بود و طبيعتاً از کيش زردشتى تأثيراتى را پذيرفت. به سال ۶۲ م. پادشاه اشکاني، برادر جوانتر خويش، يعنى تيرداد، را بر تخت شاهى ارمنستان نشاند و شک نيست که طى بخش متأخر دورهٔ پارتي، ارمنستان سرزمينى عمدتاً زردشتى بود. پس از آن، اين سرزمين مسيحيت را پذيرا شد. |
زيارتگاه ايزدان را گويا به پارتى بَغين يعنى جاى ايزدان مىناميدند. |
گزارشى از يک آتشکدهٔ پارتى را جهانگردى يونانى به نام پوزانياس آورده است. 'در شهرهاى هيروکائساريا و هيپپه، مکانهائى مقدس دارند و در هر مکان مقدس، نمازخانهاى هست و در هر نمازخانه اخگرهائى در آتشدان ... مغى داخل نمازخانه مىشود و چوب خشک در آتشدان مىنهد ... براى شمارى از ايزدان، اذکارى را به زبانى ناآشنا مىخوانند که براى يونانيان بهکلى نامفهوم است ... سپس بدون استفاده از آتش، بايد چوبها را برافروزند و شعلههاى درخشان از آن بلند شود.' مراسمى که توصيف مىکنند، بسيار شبيه مراسمى است که هنوز هم در سراسر جوامع زردشتي، روزانه در برابر هر آتش مقدس کوچکى هم انجام مىشود. |
کهنترين بقاياى آتشکدهاى واقعى از دورهٔ پارتى بهجا مانده است. اين بقايان در کوه خواجهٔ سيستان (درنگيانهٔ باستان) در جنوب شرقى ايران است. |
سه آتش مقدس و بزرگکيش زردشتي، يعنى آذر برزين مهر، آذر فرنبغ و آذر گشنسپ، اگر نه پيشتر و در دورهٔ هخامنشي، دست کم بايستى در اوايل دورهٔ پارتى نشانده شده باشند؛ در دورهٔ پارتي، آذر برزين مهر ظاهراً احترام بهخصوصى داشت، چرا که آتش خاص آنها بود و در کوه ريوند (احتمالاً از کوههاى نيشابور خراسان، يعنى خود پارت) جاى داشت. آتش مورد احترام ديگرى که از دورۀ ساسانيان مىشناسيم، آتش کرکوى در سيستان بود که هم احتمالاً در دورهٔ پارتى ايجاد شده بود. از دورهٔ پارتي، علاوه بر ويرانههاى آتشکدهها، ويرانههائى از بغين يا شمايلخانهها هم شناخته شدهاند. يک زيارتگاه سر راهى متعلق به هراکلس کالينيکوس که در دل صخرهٔ کوه بيستون و در نزديکى کتيبهٔ بزرگ داريوش کنده شده، شواهدي، هر چند نسبتاً کمتر، براى درهمآميزى موقوفات هلنى و زردشتى بهدست مىدهد. ويرانههاى پرستشگاهى در کنگاور، واقع در ماد عليا (کردستان)( کرمانشاه درست است. - م.) نيز آميختگى فرهنگها را نشان مىدهد. |
کيش زردشتى قديمترين دين جزمى تبليغ شدهٔ جهان است؛ ولى نيروهاى مختلفى براى محدود کردن فعاليت مبلغان خود تلاش کرده بودند تا آن را به دينى صرفاً اخلاقى تبديل کنند. اين موضوع کيش زردشتى را قادر ساخته بود تا صلحجويانه، دوشادوش چندگانهپرستى هلني، حيات خود را ادامه دهد و در پى تأثيرپذيرى از غير هم نباشد. ولى طى سدههاى بعدى حکومت پارتيان، اين الگوى آزادمنشى و خودکفائى از دو سو تهديد شد: در شرق، از سوى آئين بودا که در نواحى مرزى ايران و هند بهطرز نگرانکنندهاى گسترش مىيافت، و در غرب، از سوى مسيحيت که با شور و حرارت، گروندگانى براى خود مىجست. از اينجا کيش زردشتي، براى نخستينبار در تاريخ دور و دراز خود، با دينهاى ديگرى رويارو شد که هواداران آنها بر اصول عقايد دين زردشتى مىتاختند و در صدد بوند پيروان خود را به دين خود درآورند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست