|
|
از آنجا که نظارت لوئيس ورث نيز در چارچوب مکتب شيکاگو قابل طبقهبندى است، در اينجا به نظرات او که به مکتب اکولوژى بسيار نزديک است اشارهاى مىکنيم. نامبرده در مقالهاى زير عنوان 'شهرنشينى بهعنوان شيوهاى از زندگى' (۱) ضمن رّد تعاريف مختلفى که از شهر شده تعريف جديدى ارائه مىکند. 'شهر جايگاه نسبتاً بزرگ، متراکم و دائمى سکونت افرادى است که به لحاظ اجتماعى (فرهنگى) ناهمگون هستند (۲)' . ورث همهٔ شهرها را داراى سه نوع ويژگى مشترک مىداند: اندازه، تراکم و ناهمگنى. به نظر او، در شهرها تعداد بسيار زيادى از جمعيت در فاصلهٔ بسيار کمى با همديگر زندگى مىکنند، اما بيشتر آنها بهدرستى يکديگر را نمىشناسند و تماسهاى آنها زودگذر و ناپيوسته است.
|
|
(۱) . لوئيس ورث، شهرگرائى بهعنوان شيوهاى از زندگى، منتشر شده در مجموعهٔ مقالات: مفهوم شير، توسط گروه مطالعات شهرى و منطقهاى.
|
|
(۲) . مفهوم شهر، ترجمهٔ فرخ حساميان، انتشارات ايران، ۱۳۶۰
|
|
- Wirth , Louis, ' Urbanism as a way of life ' American Journal of Sociology , vo 144, 1938
|
- A.J.Reiss, Wirth on lities and social life, Chicago University Press, 1964.
|
|
|
اين تماسها بهجاى آنکه روابط مطلوبى را موجب شود فقط ابزارى براى رسيدن به هدف نگريسته مىشود. در نظر ورث جمعيتهاى زياد و انبوه به تنوع و تخصصى شدن کارکردهاى شهر مىانجامد که اسکان زندگى دستهجمعى را در يک مکان فشرده فراهم مىکند. ظهور جامعهاى يکپارچه و واحد در شهر موجب جذب مردم به زندگى روزمره مىشود و اين نحوهٔ زندگى بهوسيلهٔ نظامات و رسوم رفتارى غيرشخصى کنترل و نظارت مىشود. نفوذ شهرها بر جميعتهاى دور از شهر (مانند حومه و شهرهاى نزديک) اثر مىگذارد که بعضاً به شهر مرکزى روى بياورند. اين مهاجران نواحى اطراف و روستاها ممکن است براى مدتى کم و بيش طولانى شيوههاى زندگى از پيش تعيين شده خود را حفظ کنند که ممکن است در دراز مدت با ويژگىهاى خود پا برجا بماند. (مانند آداب محلى، سنتها و رسوم و عادات). به هر حال ورث، ويژگىهاى مذکور را به همهٔ شهرها تعميم مىدهد و از ويژگىهاى فراگير زندگى شهرى مىداند.
|
|
|
|
|
ساير ديدگاههاى ورث را مىتوان به شرح زير خلاصه کرد:
|
|
- 'خاصيت جزئى و سودجويانه روابط بين افراد در شهر، در سطح نهادها و در آشکارترين صورت خود در تخصصى شدن کارها و حرف مختلف تجلى مىنمايد. گسترش روابط مالى و پولى به روابط غارتگرانه مىانجامد و کارکرد اجتماعى را دچار وقفه مىسازد' (۳).
|
|
(۳) . ورث، شهرگرائى بهعنوان شيوهاى از زندگى، منتشر شده در مجموعهٔ مقالات: مفهوم شير، توسط گروه مطالعات شهرى و منطقهاى صفحات ۴۷ تا ۴۹.
|
|
- تراکم، قيمت زمين، اجارهبها، دسترسى فردى به خدمات، بهداشت، اعتبار خارجى، مسائل زيبائىشناسى، دورى از صدا و دود کثافات به معيارهاى بدل مىگردند که هر يک بر انتخاب محل سکونت شهروندان اثر مىگذارد (۴).
|
|
(۴) . ورث، شهرگرائى بهعنوان شيوهاى از زندگى، منتشر شده در مجموعهٔ مقالات: مفهوم شير، توسط گروه مطالعات شهرى و منطقهاى صفحهٔ ۵۱.
|
|
- زندگى جمعى فشرده و کار کردن که احساسات و عواطف خاصى نسبت به هم ندارند. در کنار يکديگر، رقابتجوئى، جاهطلبى و بهرهکشى متقابل را رواج مىدهد. براى جلوگيرى از بىمسئوليتىها و بىنظمىهاى اجتماعى، نوعى کنترل صورى ضرورى مىگردد.
|
|
- افراد جامعهٔ شهرى در آن واحد در گروهها و سازمانهاى داوطلبانه و اجبارى متعددى عضويت دارند و از اين طريق، امکان برنامهريزى دقيق براى انجام فعاليتهاى شغلى، آموزشى، تفريحى... عملى مىگردد. در همان حال جمعيت زياد و تراکم شهر، موجب جداسازى گروههاى اجتماعى براساس ويژگىهائى نظير قوميت، رنگ پوست و منزلت اجتماعى ـ اقتصادى مىشود.
|
|
- هر چند افراد به لحاظ مکانى به هم نزديک هستند، اما به لحاظ 'فاصلهٔ اجتماعى' از يکديگر دور هستند، به نظر ورث تماسهاى شهريان با يکديگر هر چند چهره به چهرهٔ هم باشد اما سطحى و زودگذر و جزئى و غيرعاطفى است.
|
|
- شهرنشينى انسان را پيچيده، حسابگر و عقلگرا مىکند. اما بهدليل تغييرات سريع زندگى، فرد دچار تعارض مىشود.
|
|
- بالأخره زندگى شهرى، ابزار رسمى کنترل اجتماعى را جايگزين ابزارهاى کنترل غيررسمى مىکند (۵).
|
|
(۵) . ورث، شهرگرائى بهعنوان شيوهاى از زندگى، منتشر شده در مجموعهٔ مقالات: مفهوم شير، توسط گروه مطالعات شهرى و منطقهاى صفحات ۵۳.
|
|
بر اين ديدگاه، انتقادات زيادى وارد شده که از همه مهمتر نظرات آنتونى گيدنز جامعهشناس معاصر است. به نظر او اولاً نظرات ورث دربارهٔ شهر، کاربرد عمومى ادعا شده را ندارد و در نهايت حتى براى نحوهٔ زندگى شهرنشينى و نظام سرمايهدارى نيز محدوديتهاى مشخصى دارد و قابل تعميم به شهرهاى پيش از دوران صنعت در نقاط مختلف جهان نيست. دوم آنکه شهر به تنهائى نمىتواند بيانگر ويژگىهاى عام شهرنشينى باشد، چه شهر خود پيوسته به جنبههاى گوناگون جامعهٔ وسيعتر و گستردهترى است که آن را در برگرفته است و شهر جزئى از آن محسوب مىشود. به نظر گيدنز شهر يعنى تمدن، يعنى دولت و اين هر سه پديده واژههائى کم و بيش مترادف در نوشتههاى باستانشناسى و مردمشناسى ديده مىشود. در شهرهاى جامعهٔ نوين نيز مىتوان ويژگىهاى شهر را در رابطه با ويژگىهاى جامعهٔ گستردهترى که آن را فرا گرفته است بهعنوان يک کليت در نظر گرفت يعنى شهر همزمان جزئى نهادى از کل جامعه است و بهطور متقابل بر آن تأثير مىگذارد.
|
|
سوم، نوع بندى ورث متأثر از نظرات زيمل و مخصوصاً تونيس است که از حرکت عمومى اجتماع بهسوى جامعه سخن گفته است. واژهٔ اول معادل تعريفى است که ورث آن را اجتماع کوچک يا (جامعهٔ يکپارچه و واحد) مىنامد. با ويژگى، ظهور و بروز خود انگيخته (Spontanous self Expression) و واژهٔ دوم به جامعهاى اطلاق مىشود که به روابط اجتماعى ابزارى و غيرشخصى نياز دارد که در مقياس جوامع بزرگ نوين، جايگزين اجتماع مىشود. بالأخره، ديدگاه ورث يک ديدگاه اکولوژى (زيست محيطى) است که همان محدوديتهاى الگوى طبيعت گرايانه و جبرگرايانه محيط را با خود دارد. نظام اکولوژيک حومهٔ شهرها همانطور که پارک گفته است با مجموعهاى از فرآيندهاى طبيعى که گوئى در جهان فيزيکى رخ مىدهد شکل گرفته است با مجموعهاى از فرآيندهاى طبيعى که گوئى در جهان فيزيکى رخ مىدهد شکل گرفته است. اينگونه فرآيندها مانند قوانين جبرى طبيعت داراى خصلت تغييرناپذير هستند که با ديدگاههاى اثرات فرهنگى و سياسى مغايرت دارد (۶).
|
|
(۶) . آنتونى گيدنز، جامعهشناسى، پيش درآمدى انتقادى، صفحات ۹۱ تا ۹۴.
|
|
به نظر لوئيس ورث در مقابلهٔ مذکور، شهر موجب تحليل برون روابط صميمى خويشاوندى و همسايگى و از هم گسيختگى اتحاد و پيوندهاى اجتماعى مىشود البته از ديد کسانى که برخورد سطحى و قطعى دارند، ساکنان شهرها براساس دوستى و صميميت زندگى مىکنند، ليکن در عمل ملاحظه مىشود که اينان نسبت به مشکلات مردم بىتفاوت مىشوند. به نظر او با از ميان رفتن مفهوم اجتماع، يک نوع بيگانگى بر شهر حاکم مىشود. اما عدهاى از صاحبنظران مسائل شهرى معتقد هستند که اينگونه خصوصيات در مورد همهٔ شهرنشينان عموميت ندارد و از خودبيگانگى تنها شامل برخى از گروهها مىشود، چنانکه جانز (۱۹۶۸) شهرنشينان را به پنج گروه تقسيم کرد که سه گروه اول به اسامى انتخاب خود در شهر زندگى مىکنند و معمولاً از خودبيگانگى نمىباشد، در صورتى که دو گروه آخر که بدو قدرت و حق انتخاب از جامعهٔ صنعتى رانده شدهاند و اميدى به زندگى ندارند دچار از خودبيگانگى مىشوند.
|
|
مکتب جامعهشناسى شيکاگو (که به مکتب اکولوژى شهرت يافته است) با وجود چهرهٔ مسلط و شاخصى چون رابرت پارک که متنفذترين جامعهشناس آمريکائى در دههٔ ۱۹۲۰ بود، شکل گرفت. در اين دوره آثار پربارى که همگى مرهون تلاش جمعى فراوانى که خود از هدفى متکامل ناشى مىشد، عرضه شد. آثارى چون مونوگرافى توماس و زنانيکى با نام 'دهقان لهستانى در اروپا و آمريکا' (۲۰-۱۹۱۸) مطالعهٔ چارلز جانسون در مورد سياهپوستان شيکاگو (۱۹۲۲) و يک سرى تکنگارى توسط دانشجويان پارک و برگس.
|
|
کار مکتب شيکاگو چندين مشخصهٔ بارز داشت. اين مکتب بهدنبال مطالعهٔ تجربى، با استفاده از روشهاى مشاهدهاى، اسنادى، تاريخى و آمارى، با تأکيد خاص بر شهر شيکاگو بود که از چارچوب نظريهٔ بومشناختى مورد بررسى واقع مىشد. انجام موفقيتآميز تحقيق تجربى که با يک نظريه شکل يافته بود. مکتب شيکاگو جامعهشناسى آمريکا را از صورت نظريهپردازى راحتطلبانه بهسوى تحقق تجربى و دست اول تغيير داد. تمرکز بر شهر و مسائل اجتماعى آن، سودمندى جامعهشناسى را نمايان ساخت و به نهادى شدن آن در دانشگاههاى آمريکا کمک رسانيد.
|