|
|
بسيارى از اينان در امر درس افرادى بىقيد و سربهوا هستند و حتى موفقيت آنان در تحصيل بسيار اندک است با اينکه به کارهاى خارج از مدرسه علاقه دارند. برخى از اينان مدرسه را براى خود زندان و حتى شکنجهگاه تصور مىکنند، زيرا در آنجا اقدامات مثبت و سازندهاى ندارند.
|
|
درس را جدٌى نمىگيرند و نمىتوانند معلمان کمهوش خود را تحمل کنند، برنامه مدرسه را ضعيف و ناچيز مىدانند و ممکن است بدينخاطر در کلاس دردسر بيافرينند. البته اگر درس بخوانند از ديگر دانشآموزان موفقترند و يا در انجام تکاليف از آنان جلو مىزنند.
|
|
|
برخلاف تصوٌر عدهاى که مىگويند اينان کودکانى پيشرفتهاند و نيازى به راهنمائى ندارد بايد گفت به راهنمائى نياز دارند و نيازشان بيش از ديگر افراد است. اين سخن بدانخاطر است که آنها دنيائى از ذخائر و استعدادها هستند و در مصرف آنها گيج و درهمند.
|
|
اينان هم مىتوانند در ادبيات رشد کنند، هم در رياضى و هم در علوم زيستى و طبيعى و.... در هر قسمت که آنها وارد مىشوند احساس موفقيت و لذٌت دارد... و در نتيجه نمىدانند در کدام رشته ادامه تحصيل دهند و در کدام بخش فعاليت کنند تابيشتر و بهتر بدرخشند و بيشتر به نفع کشور گام بردارند.
|
|
در اينجاست که راهنمائى ضرورت پيدا مىکند، بايد افراد آگاه و روشن در اين زمينه به راهنمائى آنها بپردازند و انگيزهاى در آنان پديد آورند تا به سوئى که موردنظر و نياز جامعه است حرکت کنند. تنها نياز مهم اين عده آن است که برانگيخته شوند و بدانند چه راهى را بايد طى کنند. و اصولاً براى بروز نبوغ تربيت شرط اصلى و مربى مناسب لازم است.
|
|
| برنامهريزى براى کودکان تيزهوش
|
|
کودکان تيزهوش نياز به برنامههائى ويژه دارند که در مدارس عادى وجود ندارد و يا امکان طرح و اجراى آن نيست. نياز به برنامهاى دارند که متناسب با ذوق و استعدادشان باشد و بعقيده تورنس در جهتى باشد که آنها را به يادگيرى اکتشافى وادارد و در اجرا هم صورت انفرادى داشته باشد و حتى در تنهائى هم قابل ادامه و عمل باشد. براى آنها دوگونه برنامهريزى مىتوان داشت: افقي، موازي.
|
|
در برنامهريزى افقى سعى براين است محتواى بيشترى را تهيه کنند و آنها را يکى پس از ديگرى و بدنبال هم قرار دهند. براى کودک مثلاً درس زيستشناسى يا رياضى معين کنند و مطالب اين درس بگونهاى باشد که طفل به تناسب هوش بتواند در يک سال کتابهاى رياضى چندسال را بخواند. هر کتابى را که تمام کرد کتاب بعدى را آغاز کند .
|
|
در برنامه موازى اصل براين است که دانشآموز درس زيستشناسى يا رياضى يک سال تحصيلى را بخواند ولى در کنار آن کتابهاى ديگر رياضي، زيستشناسى و آنهائى که معلومات او را عميقتر و وسيعتر مىکنند بگيرد. و به اصطلاح برشاخ و بال آن دروس اضافه کنيم.
|
|
|
برنامههاى درسى آنان بايد انعطافپذير و انعکاسى از وضع و شرايط جامعه باشد و تنها به کتب رسمى قناعت نشود. برنامه ثابت امتحانى و ترمى براى آنها به مصلحت نيست، هروقت که درسى و برنامهاى تمام شد همان وقت زمان امتحان است.
|
|
براى تسريع در رشد بشرط امکان و تمايل مىتوان از برنامههاى تابستانى هم استفاده کرد، گاهى مىتوان از دروس فوقبرنامه سودجست، زمانى از روش تدريس برنامهاى يا مکاتبهاي، گاهى از فيلم، اسلايد، و بالاخره در مواردى از طريق کار عملى در کارخانهها و صنايع.
|
|
برنامه آنها بگونهاى بايد تنظيم گردد که بيش از آنکه جنبه جمعى داشته باشد داراى صورت انفرادى باشد، طورى که او در تنهائى هم بتواند کار و تلاش نمايد، ميل به تفکر و استقلال طلبى را در او ارضا نمايد و او را به خلاقيٌت و ابداع وادارد. اينان نياز به تمرين زياد ندارند، اگرچه تمرين زياد باعث گسترش فکر و معلومات خواهد شد.
|
|
| کار و فعاليٌت کودکان تيزهوش
|
|
معلم و مربى بايد براى کودکان تيزهوش برنامهاى تهيه کند که او را در خانه و بيرون نيز سرگرم کند. پدران و مادران نيز در اين رابطه بايد نيکو برنامهريزى کنند و درخانه براى او بازىها و مشغوليات سازندهاى فراهم نمايندالبته آن نوع بازى و اسباببازى که موجبات تفکر و انديشهشان را فراهم سازد.
|
|
گاهى مىتوان براى آنها برنامه بحث و بررسى داشت تا قدرت استدلالشان پرورده شود زمانى براى تلطيف ذوق آنها مىتوان برايشان برنامه نقاشى گذاشت و يا کارهائى هنرى براى آنها معين کرد. اينان استعداد فوقالعادهاى در تصوير و تجسم دارند، ولع بسيارى به مطالعه کتاب دارند، علاقه بسيارى به جمعآورى اشياء دارند و خواهان کارهاى فکرى هستند و...
|
|
از اين شرايط و امکانات بايد استفاده کرد و مشوق کارهايش بايد بود. اسباببازىهاى فکرى بايد در اختيارشان گذاشت نه کوکي، تا بتوانند بسازند، ايجاد کنند، خلق و ابداع داشته باشند، به تناسب درکشان به پيش روند. حتى ضرورى است به تناسب عقل و درکشان با آنان سخن گوئيم و مواضع و برخوردمان با آنان متفاوت با ديگر کودکان باشد.
|
|
تحقيقات دانشگاه هاروارد درباره محققان نشان داده است که اگر کارهاى نبوغى کودکان تيزهوش را کنار بگذاريم ديوانهاى بنظر مىرسند، حتى ديوانهاى زنجيري. کارهاى بچگانهاى را به آنها نسبت مىدهند که حتى در مواردى آن کارها از بچههاى عادى هم سر نمىزند. کارهاىشان عجيب است مثلاً نوشتهاند:
|
|
- ژانژاک روسو از آزاردادن و آزارکشيدن لذت مىبرد.
|
|
- شکسپير از کلاهبردارى خوشش مىآمد و گاو و گوسفند همسايهها را مىبرد و مىفروخت.
|
|
|
هوش سرشار با همه مزايائى که دارد در مواردى ممکن است خطرآفرين باشد. در اين جنبه مسائلى را مىتوان يافت که گاهى تأسف و تأثر آدمى را برمىانگيزاند:
|
|
- گاهى هوش بسيار سبب غرور است و اين غرور موجب صدمهاى براى آنهاست.
|
|
- زمانى اين امر موجبات سقوط اخلاقى آنان را فراهم مىسازد و ممکن است به راههاى خطرناکى بيفتند و حتى از جرم و جنايت سردرآورند.
|
|
- زمانى اينان از نظر تطابق با جامعه و ديد سياسى دچار اشکالاتى خواهندشد و يا اشکالاتى را ايجاد خواهند کرد.
|
|
- برخى از اينان در اثر سرخوردگىهاى شديد ممکن است روحيه خود را ببازند و دچار نوعى بدبينى نسبت به جامعه و جريانات آن شوند.
|
|
- در مواردى ممکن است مورد حسادت قرار گيرند و معاشران آنان بر سرشان بلائى آورند و حتى موجبات نابويد و فنايشان را فراهم سازند.
|
|
- افراد حسود اينان را سرزنش و تحقير مىکنند و مىخواهند بنحوى آنها را کوچک کنند و به اصطلاح شاخشان را بشکنند و سقوطشان دهند و يا آنها را مثل خود کنند.
|
|
- در کل اگر محيطشان مناسب رشدشان نباشد و والدين و مربيان نتوانند شرايط مساعدى براى آنان پديدآورند خطر صدمه و سقوط حتمى است. فسادها، انحرافها، انزواها و رميدنها از رشد و جامعه اغلب بخاطر شرايط محيطى است.
|
|
|
آنها دچار مسائل و مشکلات متعدٌدى هستند و بهر ميزان که بر سنٌ آنها اضافه مىشود بر مشکلاتشان نيز افزوده خواهدشد. مگر اينکه شرايط زندگى مناسب حال و وضع آنها شود. اهمٌ مشکلات و مسائلشان بشرح زير است:
|
|
- مشکل پذيرش ديگران از آن بابت که آنها افراد پائينتر از خود را قبول ندارند.
|
|
- مشکل بىاعتنائى به درس و کلاس به علت غرور و سبک شمردن برنامه.
|
|
- مشکل خودبرتر بينى که زمينهساز صدمههاى جسمي، روانى و اخلاقى است.
|
|
- مشکل رشد يک جانبه شخصيت بدينگونه که مثلاً درسشان خوبست ولى رشد اجتماعيشان اندک است.
|
|
- مشکل روانى بخاطر احساس تقصير در خود گاهى بدانخاطر که اميال او مورد توجه نيست.
|
|
- مشکل بدبينى به ديگران بعلت احساس ضعف در فهم آنها.
|
|
- و بالاخره مشکل عدم تطابق با جامعه و شرايط زندگي.
|
|
|
کودکان تيزهوش مىتوانند سرمايههاى جامعه باشند و براى کشور ابداعاتى کنند و راهحلهاى موردنياز بدست آورند. در هرجامعه مشکلاتى وجود دارد که حل آنها نياز به کمک و کوشش عدهاى از صاحبنظران داخلى يا خارجى دارد. اگر در جامعهاى نابغهاى و تيزهوشى باشد مىتواند راهحل نشان دهد و طريقه نجات را عرضه نمايد.
|
|
اينان مىتوانند رهبر اجتماعى خوبى باشند و در پست مديريت جامعه بوجه مناسبى انجام وظيفه کنند بدانشرط که تحت ضابطه و چارچوبى قرارگيرند. واقعيت اين است که آنها افرادى فرٌارند، بجائى وصل و بند نيستند نمىتوانند درجائى قرارگيرند و اين خود موجب صدمهاى براى او و جامعه است.
|