|
|
رسيدن ايرانيان به مرزهاى طبيعى خود، و در بعضى مواقع خاصه در عهد پادشاهى شاه عباس بزرگ و نادر به مرز دوران ساسانى، بازيافتن وحدت ملى و تشخّص ملى، و بازگشت به همان نيروى که در دوران اشکانيان و ساسانيان مدتها پشت امپراطورى روم را مىلرزانيد، به ايران شکوه و جلال پيشين را باز داد. پايدارى ايرانيان در برابر دولت عثمانى براى اروپا که جداً معرض خطر دولت عثمانى شده بود، بسيار گرانبها بود به نحوى که مالانديشان قوم در آن ديار دولت صفوى را مايه نجات خويش و نعمتى براى خود مىپنداشته و به همين سبب با پيامهاى دلگرم کنندهٔ خود پادشاهان ايران را به ادامهٔ جنگ و ستيز با امپراطور عثمانى تحريض مىکردهاند.
|
|
اگرچه از طرفى دولت عثمانى که امپراطورى اسلام را با همان قدرت دوران اموى تجديد کرده و سرگرم توسعهٔ پياپى آن بود، بر اثر مناقشههاى ممتد با صفويان از پيشرفت در جبهههاى اروپا بازماند، و از سوى ديگر رسمى کردن تشيّع و ضعيف ساختن تسنّن وحدت مذهبى ممالک اسلامى را که تا آن دوران باقى مانده بود از ميان برد و آن محيط پهناور و يگانه جغرافيائى را از وسط قطع کرد و به خطر انداخت. اما اگر از ديد تاريخى ايران معاصر به موضوع بنگريم دولت صفوى داراى دو ارزش اساسى و حياتى است: نخست ايجاد ملتى واحد با مسئوليتى واحد در برابر مهاجمان و دشمنان، و نيز در مقابل سرکشان و عاصيان بر حکومت مرکزى. دوم ايجاد ملتى داراى مذهبى خاص که بدان شناخته شده و بهخاطر دفاع از همان مذهب دشوارىهاى بزرگ را در برابر هجومهاى دو دولت نيرومند شرقى و غربى تحمل نموده است.
|
|
با تشکيل دولت صفوى گذشتهٔ ديربازى از گسيختگى پيوندهاى ملى ايرانيان بهدست فراموشى سپرده شد و بار ديگر به قول بروَن از ملت ايران 'ملتى قائم بالذات، متحد، توانا و واجبالاحترام ساخت و ثغور آن را در ايام سطنت شاه عباس اول به حدود امپراطورى ساسانيان رسانيد' (برون، تاريخ ادبيات، تهران ۱۳۱۶، ج ۴، ص ۱).
|
|
اگر با قيام شاه اسمعيل صفوى و رسمى کردن تشيع گونهاى از تشخص ملى در ايران حاصل نمىشد غلبهٔ عثمانيان در عهد گسترش متصرفات آنان بر ايران و پذيرفته شدن آن در کمال سهولت، استبعادى نداشت؛ و ارزش قيام مذکور و نيز تأثير رسميت تشيع در ايجاد نوعى از پيوند ملى ميان ايرانيان از همين جا معلوم مىگردد.
|
|
| روائى کار اقتصاد و آبادانى
|
|
ثبات قدرت دويست و پنجاه سالهٔ صفوى و پيشگيرى نسبى آن دولت از ايلغارها و قتلها و غارتهاى پياپى قومهاى نيم وحشى که به ايران مىتاختند مايهٔ گسترش آبادىها و فزونى جمعيت و روائى صنعت و بازرگانى شد، آئينها و فَرنَهادهائى (فرنهاد: قانون و قاعده) در آنچه به نگهبانى کشور از دستبرد يغماگران مىپيوست فراهم آمد، راههاى کاروان رو در درون کشور ساخته شد و شهرها و آبادىها و بناها و مدرسهها و مسجدها و رباطها و کاروانسراهاى بسيار در همه سوى ايران احداث گشت. در کارهاى صنعتى و هنرى و معمارى آن چنان پيشرفتى فراز آمد که آن دوران را از ممتازترين زمانهاى تاريخ ايران ساخت. نخستين درخششهاى اين دگرگونى را مىتوان از همان اوان پادشاهى شاه اسمعيل فراديد آورد چنانکه در دوران حکمگزارى او شهرهائى مانند اردبيل و تبريز و خوى و اصفهان رو به گسترش نهاد.
|
|
نهضت بازرگانى که با ايجاد قدرت متمرکز صفوى آغاز شده بود، يکى از دو سلسله جنبان رابطههاى ايران با اَنيران گرديد. آن سلسله جنبان ديگر بيم فرنگيان از پيشرفتهاى عثمانيان در خاک اروپا و تحريک و ترغيب مزورانهٔ ايرانيان به دنبال کردن جنگ با خواندگاران بود.
|
|
پيداست که مرکز تجارت خارجى پس از آنکه قزوين به عهد شاه طهماسب پايتخت ايران گرديد، بدين شهر انتقال يافت ولى تبريز همچنان اهميت و مقام خود را در تجارت و حمل و نقل کالاها حفظ کرد. هنگامى که در زمان سلطنت شاه عباس بزرگ نوبت پايتختى به اصفهان رسيد اصفهان مرکزيت تجارى فراوان يافت و محل استقرار بسيارى از نمايندگان و فرستادگان شرکتهاى بزرگ مانند شرکتهاى هند شرقى و هلند و انگليس و فرانسه و همانند آنها گرديد. ذکر اهميت هيچيک از اين مرکزهاى بازرگانى نبايد ما را از بيان ارزش بازرگانى خليجفارس و بندرهاى آن غافل سازد.
|
|
کاروانهاى بازرگانى هرگاه جنگ و ستيزى ميان ايران و عثمانى نبود، از راه حلب و يا از راه بازرگانى استامبول استفاده مىکردند و اگر آن راه به سبب مناقشات بسته مىشد با استفاده از راهى که از درون خاک روسيه مىگذشت کالاهاى بسيار از خارج به ايران و از ايران به اروپا مىبرده در بازارهاى مهم کشورهائى مانند لهستان و سوئد و دانمارک و آلمان مىفروختند.
|
|
بعد از دوران ديرباز پادشاهى شاه طهماسب که بيشتر آن قرين آرامش بود، بازرگانى خارجى، حتى در دوران شاه اسمعيل ثانى و محمد خدابنده پادشاه، همچنان ادامه داشت و نامهها و سفرنامههاى بازرگانى اروپائى آن عهد، خاصه تجار ونيزى پر از اطلاع در اين باره و نيز در باب وضع کلى ايران در آن دوره است.
|
|
|
آبادانى و اقتصاد در عهد شاه عباس اول
|
|
هنگامى که سخن از رونق و آبادانى در عصر صفوى رود، دوران چهل و دو سالهٔ پادشاهى شاه عباس اول پيشتر و بيشتر از همه به ياد خواننده مىآيد زيرا عهد اين دومين نابغهٔ دودمان صفوى به واقع دورانى زرين است که نزديک نيم قرن از عصر دويست و پنجاه سالهٔ مورد مطالعه ما را دربر گرفته است، و نه تنها به همين مدت از پادشاهى او ختم نشد بلکه تا نزديک به پايان دورهٔ صفويان به درازا کشيد بهويژه که پادشاهى شاه عباس دوم هم تا حدى وسيلهاى براى پايدارى آن روائى و شکوه گرديد و بدينگونه ناهنجارىهاى سلطنت شاه صفى (۱۰۳۸-۱۰۵۲ هـ) و شاه سليمان (۱۰۷۷-۱۱۰۵ هـ) و شاه سلطان حسين (۱۱۰۵-۱۱۳۵ هـ) را هم در سايهٔ خود پوشانيد.
|
|
شاه عباس به همان اندازه که به گسترش داد و دين، بزرگداشت عالمان، تشويق هنرمندان و همانند اين کارها نظر داشت، به تجارت و روائى کار اقتصاد، راهسازى، معمارى، احداث شهرها يا تکميل کردن و توسعه بخشيدن بدانها نيز توجه مىنمود، و چون مىدانست که نگهبانى از امن و امان و سرعت عمل در نقل و انتقال نيروهاى نظامى بىداشتن راههاى ارتباطى ميسر نيست، به ايجاد چندين جاده و بناى کاروانسراهاى بسيار بر سر راهها پرداخت و چون بيشتر وقتش در سياحت کشور مىگذشت خود بهترين پاسدار و نگهبان آن راهها بود؛ و گذشته از اين، امنيت بىسابقهاى که او در کشور پديد آورده بود، استفادهٔ کاروانهاى بازرگانى را از اين راهها بسيار آسان مىساخت (۱).
|
|
(۱) . از جملهٔ اين راهسازىها کوششهاى فراموش ناشدنى شاه عباس در ساختن راه کوهستانى مازندران است، بنگريد به عالم آراى عباسى، تهران ۱۳۵۰ ص ۹۸۹-۹۹۱.
|
|
تأثير کاروانسراهاى شاه عباسى در بهبود وضع کاروانها و آسايش کاروانيان و نيز در روائى کار تجارت ترديدناپذير بود بهويژه در راههاى کم آب يا در کوهستانهاى سخت گذاره، و اين تأثير سودمند نه تنها به عهد شاه عباس انحصار نيافت بلکه تا زمان احداث راههاى ارابهرو به درازا کشيد. اين کاروانسراها اگرچه بناى سادهاى داشت، ليکن استوارى آن مايهٔ بازماندن بسيارى از آنها تا روزگار ما گرديد. آئينى که شاه عباس در ساختن کاروانسراها گذارد پس از او رها نشد بلکه او با دست زدن بدين کار نهضتى پديد آورد که تا پايان دوران صفوى، حتى در زمان شاه سلطان حسين، به درازا کشيد.
|
|
ساختن مسجدها و آب انبارها و ساختمانهاى عالى و کاخهاى پادشاهى و پى افکندن پلها و احداث خيابان در برخى از شهرها و يا حتى ايجاد شهرى مانند 'اشرف البلاد' (=بهشهر امروزى) و نظاير اين کارهاى بزرگ شاه عباس خود از علتهاى بنيادى روائى کار و توزيع ثروت در عهد آن مرد بزرگ بود. دو مسجد شيخ لطفالله و مسجد شاه که هر دو در کنار ميدان نقش جهان اصفهان بنا شده بهصورت دو گوهر فروزان بر تارک هنر ايرانى درخشيده و زينتافزاى تاريخ تمدن دوران صفوى شدهاند.
|
|
کوشش شاه عباس در توسعهٔ اصفهان و درآوردن آن بهصورت يکى از بزرگترين پايتختهاى قرن يازدهم هجرى، و آزادمنشى او نسبت به ارمنيان و استفاده از آنان در امر تجارت و آبادانى، از عاملهاى بزرگ پيشرفت اصفهان بود. شهر جلفاى اصفهان که در جوار پايتخت ساخته شده بود به فرمان پادشاه کليسائى عظيم يافت و همين امر گروهى نو از ارمنيان را بدان شهر کشانيد و بر رونق بازار سوداگران اصفهان افزود. بعضى از شهرهاى ديگر ايران خاصه در آذربايجان و مازندران و گيلان نيز از وجود اين مردم کوشا بىبهره نماند.
|
|
شهرت جهانگير شاه عباس در کشوردارى، و اصلاح وضع اقتصادى ايران، و تسلط بر خليجفارس به تجارت خارجى ايران رونق بسيار بخشيد چنانکه اصفهان و بندرگاههاى خليج بارانداز بازرگانى شد که از اروپا و از کشورهاى همسايه مىآمدند. بهطورى که در عهد او نه تنها انگليسيان و پرتغاليان، بلکه هلنديان و فرانسويان نيز در ايجاد و ادامهٔ رابطهٔ بازرگانى با ايران کوشش بسيار مىکردند و در دورهٔ شاهان اخير صفوى بازرگانان روسى هم بهويژه در شماخى و شروان و باکويه فعاليت تجارى داشتند و بيشتر به تجارت ابريشم مشغول بودند و گاه نيز متاع روسى مثل پارچه و برنج به ايران مىآوردند.
|