|
| قلمرو کاربردى (رابطه کاربردى)
|
|
در اينجا مخصوصاً کاربرد از پيش در نظر گرفته شده، مىتواند اجراء تحقيق و توصيف نتايج آن را بهطور تعيينکنندهاى تحتتأثير قرار دهد. اين کار از اين جهت انجام مىگيرد که منافع هدايت کننده تحقيق و جنبه عملى (Praxisbezug) ممکن، علىالاصول سخت به هم مربوط هستند. اين کار نبايد در جائى مورد داشته باشد که در آنجا امکانات کاربردى بنا است بعداً مورد بهرهبردارى قرار گيرد (مثلاً در تحقيقهاى بنيادي) و يا در جائى که غير از آنچه منظور نظر بوده، بروز کند (فىالمثل در صورتى که نتايج چيزى غير از آنچه حدس مىزند، نشان دهند) يا بهخصوص وقتى که منافع کاربردى جابهجا شده باشند و يا در جائى که جنبه عملى و مستقيم آن مطلقاً طلبيده نمىشود (مثل تحقيقات باستانشناسى و ستارهشناسي).
|
|
علاوه بر جنبههاى عملى ممکن يا مستثنى شده تحقيق، در قلمرو کاربردى نيز مسأله نتايج ارزش دهندهاى که محقق از حاصل کار شخصى خود استخراج مىکند، مطرح است. معمولاً در اينجا اين ايراد وجود دارد که اصل رها ارزشى (رها ارزشى ترکيبى است که مترجم معادل لغت آلمانى ـ Werfreiheit ـ گرفته و پيشنهاد مىکند که منظور آزادى از ارزشدهى و فراغت از آن است.) به اين دليل که تعهّد و جهتگيرى براى دانشمند به استناد اين اصل کلى ممکن نيست، هر نوع توجيه درباره قضاياى مورد جستجو و يا در حال تغيير، را از او مىربايد.
بهطورى که مونتهفيوره (Montefiore ـ ۱۹۸۰) و آکام (Acham ـ ۱۹۸۳) نشان مىدهند مفهوم خاصى از جانبداراى کلاً با مفهوم عينيت توافق دارد.
|
|
جهتگيرى براى دانشمند امکان دارد اما وقتى جانبداراى او اعتبار وى را زياد مىکند او در ابتدا، تحقيق خود را رها از ارزشها (بيطرفانه) انجام داده باشد. 'جهتگيرى بر پايهکاربرد بىطرفانه معيارها' سبب ايجاد نوعى جانبدارى مىشود که به واسطه بىطرفى در تحليل وضعيتي، برابر با آنچه در آن پيشرفته است، باشد و به واسطه آن مورد تأييد و تحکيم واقع شده باشد (آکام، ۱۹۸۳، ص ۱۳)، با وجود اين بايد تأکيد کرد که موضعگيرىهاى جانبدارانه و خواستهاى عملى ـ سياسى جزء نقشهاى اصلى محقق بهعنوان دانشمند نمىباشد. او در اينجا در مقام يک انسان حرف مىزند، اما مىتواند اميدوار باشد که احکام ارزشى او از آن جهت که از صافى فرايند تحقيق آزاد از ارزشگذارى گذاشتهاند، اعتبار ويژه پيدا مىکنند. اين اميد هم بىاساس نيست که از طريق استفاده از همه امکانات يک گفتگوى خالى از قضاوت ارزشي، درباره مسأله ارزش، و بهخاطر اينکه از اين راه به تفاهم بهترى درباره مسأله ارزشگذارى مىتوان رسيد، عينيت نسبى قابل حصول در علوم تجربى به قلمرو ارزشها نيز تسرى يابد (رول Röhl، ۱۹۷۴، ص ۴۰).
|
|
| قلمرو شناخت اصلى (رابطه استدلالى)
|
|
اين مسأله که آيا و تا چه حد مىتوان ارزشها و قضاوتهاى ارزشي، احکام دستورى و احکام جايز (Präskriptive)، برنامهها و ايدئولوژىها، راهبردها و الگوهاى آرمانى و غيره را موضوع يک تحليل رها از ارزش قرار داد؟ اصولاً قاعده کلى معتبر اين است که هر ارزيابى سارى و جارى در دنياى اجتماعى ـ که زندگى اجتماعى ما را نيز دربر مىگيرد ـ به قلمرو عينيت کشانيده مىشود و مىتوان آن را بهصورت موضوع يک بررسى علمى قرار داد. گر چه تحليلهاى علمى نمىتوانند هيچ چيز را براى حل اين مسأله که يک وضع معين موجود يا مطلوب، 'خوب' يا 'بد' است بهکار گيرند با وجود اين، دانشمند مذکور مىتواند مسائل زير را بهطور تجربى ـ تحليلى مورد بررسى قرار دهد:
|
|
- چه نوع ارزشهائى (هدفهائي) از طرف چه افراد (گروهها و طبقات و غيره) دنبال مىشوند؟
|
|
- چگونه اين ارزشها(هدفها) در طى زمان تغيير کردهاند(چگونه در آينده تغيير خواهند کرد)؟
|
|
- چه تفاوتى است بين تصورات ارزشى و هدفهاى اعلام شده با آنچه واقعاً تحقق يافته است؟
|
|
- آيا ارزشها يا هدفها اساساً با خود هماهنگى دارند؟
|
|
- آيا هدفها بهطور کلى قابل وصول هستند و چه شرايطى مىبايد ايجاد شود تا آنها در زمان مقرر تحقق يابند؟
|
|
- چه ابزارهائى بايد بهکار برده شوند تا ارزشها بتوانند تحقق يابند؟
|
|
- پيگيرى هدفها براساس ارزشگذارىهاى مطلوب چه نتايجى خواهند داشت؟
|
|
اين پرسشها و پرسشهاى ديگرى که ممکن است مطرح شوند، البته در محدوده تجربى ـ تحليلى قابل دسترسى هستند. به اين ترتيب پشت سر اين پرسشها، مسائل چندى پنهان هستند که فقط در اينجا مىتوانند جلب نظر کنند. به اين ترتيب بايد مثلاً به هنگام بهکارگيرى ابزارها انديشيد که خود ابزارها نيز بايد به نوبه خود مورد ارزيابى قرار گيرند و همچنين وسيله و هدف فقط از لحاظ منطقى ـ و نه از لحاظ واقعى ـ بتوانند جدا از هم مورد بحث قرار گيرند (معضل خاص اين ادعا که هدف وسيله را توجيه کند، در اينجا آشکار مىشود.) همچنين در خود فرايند تحقيق نيز گهگاه ارزشها صدمه مىخورند؛ مثلاً در اينجا به خدشه وارد کردن به خصوصىترين جنبههاى زندگى افراد به هنگام پرسشگرىها يا به هنگام فريبهاى تعمدى در چارچوب تجربههاى علوم اجتماعى فکر مىشود.
|
|
اما بهويژه هنگام مداخله نتايج تصميمگيرىها ارزشى معين چشمانداز کاملى از خبرگى علمى و يا نارسائىهاى علمي، مورد گفتگو قرار گرفته است، از جمله و بهعنوان مثال: چه اتفاق مىافتد اگر حداکثر سرعت براى رانندگان اتومبيل مقرر گردد؟ چه اتفاقى مىافتد اگر قرصهاى ضعيف موادمخدر را قانونى اعلام کنند، ولى استعمال قوىتر آن را امر شديد جنائى تلقى نمايند؟ اگر ما تلويزيون کابلى نصب کنيم، چه چيزى عايد ما مىشود؟ نتايج آزادگذارى تصاوير مستهجن چه خواهد بود؟ چه اتفاقى رخ مىدهد اگر ما ۳۵ ساعت کار در هفته را معمول داريم؟ اينها همه نتايج تصميمات ارزشى هستند و دانشمند در نقش خاص خود به منزله يک محقق رها از ارزش، مورد خطاب خواهد بود تا در اينجا بهوسيله نظريههاى مناسب و تحليلهاى تجربى به اين نوع پرسشها جواب دهد. اينکه اين نوع جوابها اغلب قابل فراخوانى نيستند، قدرى به پيچيدگى و آشفتگى (Komplexität Und Turbulenz) دنياى اجتماعى ما مربوط مىشود. همچنين بايد منتظر باشيم که بهوسيله تصميمات ارزشي، نتايج معين مورد نظر آشکار شوند، اما بر اثر آنها باز نتايجى بهبار خواهند آمد که مطلوب نيستند و يا لااقل آنها را پيشبينى نکردهاند.
|
|
مناسبات اکتشافي، استدلالى و کاربرى که حتى علم فارغ از ارزش بدون اينکه خود بايد بهعنوان يک علم دستورى تجلى کند، تا حد زيادى به تحليل مسائل ارزشى و هنجاربندىها، کمک کرده است. اين تصوير نيز نشان مىدهد که تحليلهاى فارغ از ارزش، ممکن است کارى پيچيده باشد که خطرات تراوش و نفوذ زياد در برابر آنها قرار مىگيرد.
|