
به گزارش خبرنگار مهر، پارس جنوبی در طول دو دهه گذشته بیش از آنکه یک میدان گازی صرف باشد، به ستون فقرات امنیت انرژی و یکی از اصلیترین تکیهگاههای ارزآوری ایران تبدیل شده است. بخش عمده مصرف گاز خانگی، سوخت نیروگاهها، خوراک صنایع پتروشیمی و همچنین ظرفیت محدود اما مهم صادرات گاز کشور، همگی به تولید پایدار این میدان وابستهاند. در شرایطی که اقتصاد ایران با محدودیتهای مزمن ارزی، ناترازی ساختاری و کاهش منابع نفتی قابل اتکا روبهروست، گاز طبیعی و بهویژه تولید پارس جنوبی، نقشی فراتر از یک منبع انرژی پیدا کرده و به متغیری تعیینکننده در ثبات اقتصادی و حتی سیاسی کشور بدل شده است.
این میدان مشترک که ایران و قطر بر سر آن سهیم هستند، امروز وارد مرحلهای حساس از عمر خود شده است. بسیاری از فازهای فعال پارس جنوبی از نیمه نخست عمر مخزن عبور کردهاند و افت فشار طبیعی، بهعنوان یک واقعیت فنی اجتنابناپذیر، خود را آرام اما مداوم در ظرفیت تولید نشان میدهد. کاهش فشار مخزن اگر با اقدامات جبرانی همراه نشود، بهتدریج از توان تولید گاز خواهد کاست؛ اتفاقی که پیامدهای آن بهمراتب فراتر از بخش انرژی است و میتواند زنجیرهای از تبعات اقتصادی، ارزی و دیپلماتیک را به همراه داشته باشد.
برآوردهای کارشناسی حاکی از آن است که بدون اجرای پروژههای فشارافزایی، افت تولید سالانه گاز در پارس جنوبی میتواند به بیش از ۱۰ درصد برسد؛ رقمی که در مقیاس بزرگترین میدان گازی جهان، به معنای از دست رفتن دهها میلیارد مترمکعب گاز در بازهای کوتاه است. این کاهش نهتنها پاسخگویی به تقاضای داخلی را دشوارتر میکند، بلکه مستقیماً ظرفیت صادراتی کشور را هدف میگیرد؛ ظرفیتی که ایران در مقایسه با حجم ذخایر خود، همین حالا نیز سهم ناچیزی از بازار جهانی آن را در اختیار دارد.
حفظ تولید گاز؛ شرط بقا در بازار صادرات و LNG
بازار جهانی گاز، بهویژه در بخش LNG، بازاری مبتنی بر اعتماد، قراردادهای بلندمدت و تضمین عرضه پایدار است. کشورهایی که نتوانند تداوم تولید خود را در افقهای زمانی ۱۰ تا ۲۰ ساله اثبات کنند، عملاً از این بازار حذف میشوند. در چنین بازاری، حجم ذخایر زیرزمینی بهتنهایی تعیینکننده نیست؛ آنچه اهمیت دارد، توان استخراج مستمر، پایدار و قابل پیشبینی است.
ایران با وجود برخورداری از دومین ذخایر گازی جهان، هنوز نتوانسته جایگاهی متناسب با ظرفیتهای خود در تجارت جهانی گاز و LNG به دست آورد. بخش قابل توجهی از صادرات گاز کشور به چند همسایه محدود شده و پروژههای LNG نیز یا نیمهتمام مانده یا هرگز از مرحله برنامهریزی فراتر نرفتهاند. یکی از مهمترین دلایل این وضعیت، نگرانی طرفهای خارجی از ناپایداری تولید و تراز گاز ایران در سالهای آینده است.
در چنین شرایطی، هرگونه افت در تولید پارس جنوبی، حتی اگر در ابتدا محدود به نظر برسد، میتواند آخرین روزنههای صادراتی موجود را نیز تحت فشار قرار دهد. بازار گاز منتظر تصمیمگیری کشورها نمیماند؛ خریداران بهمحض مشاهده نشانههای ناپایداری، به سراغ گزینههای مطمئنتر میروند. از این منظر، کاهش تولید گاز نه یک ریسک نظری، بلکه تهدیدی عملی برای صادرات فعلی و بالقوه ایران است.
افزون بر این، گاز طبیعی پایه اصلی توسعه صنایع پتروشیمی کشور محسوب میشود؛ صنایعی که بخش مهمی از صادرات غیرنفتی را به خود اختصاص دادهاند. افت تولید گاز، یا منجر به کاهش خوراک این صنایع میشود یا دولت را ناچار میکند میان مصرف داخلی و صادرات یکی را قربانی کند. در هر دو حالت، نتیجه نهایی کاهش ارزآوری و افزایش فشار بر اقتصاد کلان است.
رقابت پنهان با قطر؛ میدان مشترک، راهبردهای متفاوت
در آن سوی مرزهای دریایی، قطر با همان مخزن مشترک، مسیر متفاوتی را انتخاب کرده است. دوحه سالهاست که افت فشار مخزن را بهعنوان یک متغیر اجتنابناپذیر پذیرفته و با سرمایهگذاریهای سنگین در فشارافزایی، نوسازی سکوها و توسعه زنجیره LNG، خود را برای دهههای آینده آماده کرده است. قطر امروز نهتنها بزرگترین صادرکننده LNG جهان است، بلکه از انرژی بهعنوان ابزاری مؤثر در سیاست خارجی و افزایش نفوذ منطقهای بهره میبرد.
مقایسه عملکرد دو کشور نشان میدهد که در میادین مشترک، تعلل یک طرف عملاً به نفع طرف دیگر تمام میشود. هر مترمکعب گازی که به دلیل افت فشار برداشت نشود، به معنای واگذاری بخشی از سهم ایران از مخزن است؛ سهمی که در عمل دیگر قابل جبران نیست. از این منظر، فشارافزایی در پارس جنوبی نه یک انتخاب اختیاری، بلکه تنها راه حفظ سهم ایران در برابر رقیبی است که منتظر نمانده و برنامهریزی بلندمدت خود را عملیاتی کرده است.
تداوم این روند میتواند در میانمدت، جایگاه ایران را در معادلات انرژی منطقه بهطور جدی تضعیف کند. کشوری که نتواند تولید انرژی خود را پایدار نگه دارد، ابزار اثرگذاری در دیپلماسی انرژی را نیز از دست خواهد داد؛ ابزاری که میتوانست در تعامل با همسایگان و حتی در کاهش فشارهای سیاسی نقشآفرین باشد.
از میدان گازی تا بازار ارز؛ زنجیرهای بههمپیوسته
یکی از پیامدهای کمتر دیدهشده افت تولید گاز، تأثیر آن بر بازار ارز است. اقتصاد ایران بهشدت نسبت به منابع ارزی حساس است و گاز، چه بهصورت مستقیم و چه از طریق فرآوردههایی مانند برق و محصولات پتروشیمی، یکی از پایدارترین مسیرهای ورود ارز به کشور محسوب میشود. کاهش تولید گاز، مستقیماً به کاهش صادرات یا افزایش مصرف داخلی و از بین رفتن مازاد صادراتی منجر میشود؛ نتیجهای که دیر یا زود خود را در بازار ارز نشان میدهد.
تجربه سالهای گذشته نشان داده است که هرگاه ورودی ارز با اختلال مواجه شده، نرخ ارز با نوسان و افزایش روبهرو شده و این افزایش بهسرعت به تورم و کاهش قدرت خرید خانوارها منتقل شده است. از این منظر، پایداری تولید گاز در پارس جنوبی، تنها یک ضرورت فنی یا صنعتی نیست، بلکه حلقهای مهم در زنجیره ثبات اقتصادی کشور به شمار میرود.
کاهش تولید همچنین ناترازی انرژی را تشدید میکند؛ ناترازیای که در فصل سرد خود را با قطع یا محدودیت گاز صنایع و استفاده گستردهتر از سوختهای مایع در نیروگاهها نشان میدهد. این وضعیت، علاوه بر هزینههای اقتصادی و زیستمحیطی، به کاهش تولید صنعتی و افت رشد اقتصادی منجر میشود و فشار بر منابع مالی دولت را افزایش میدهد.
در این چارچوب، پروژههای فشارافزایی در پارس جنوبی باید بهعنوان یک سرمایهگذاری راهبردی دیده شوند، نه یک هزینه قابل تعویق. هر سال تأخیر در اجرای این پروژهها، بخشی از ظرفیت تولید، صادرات و ارزآوری کشور را از بین میبرد و بازگرداندن این ظرفیت در آینده، بهمراتب دشوارتر و پرهزینهتر خواهد بود.
در نهایت، پارس جنوبی امروز در نقطهای قرار دارد که تصمیمگیری درباره آن، فراتر از حوزه وزارت نفت و حتی بخش انرژی است. حفظ تولید این میدان، پیششرط صادرات پایدار گاز، تداوم دیپلماسی انرژی، حفظ سهم ایران در میدان مشترک با قطر و کاهش فشار بر بازار ارز است. اگر این واقعیت نادیده گرفته شود، افت تولید تنها یک مسأله فنی باقی نخواهد ماند، بلکه به عاملی تعیینکننده در تضعیف موقعیت اقتصادی و منطقهای کشور تبدیل خواهد شد.
منبع : خبرگزاری مهر

















































