جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

شادی مردم با فوتبال


شادی مردم با فوتبال

این نوشته در پاسخ به مقاله ای ست که در هفته نامه ی آذرپیام چاپ شده بود او نوشته بود خروجی فوتبالی چون لیگ برتر کم تر از هزینه ای ست که صرف می شود و از ورزش سالم سخن گفته اند که باشگاه تراکتورسازی نیست

یاشاسین آذربایجان- یاشاسین تراختور

(این نوشته در پاسخ به مقاله‎ای‎ست که در هفته نامه‎ی آذرپیام چاپ شده بود. او نوشته بود خروجی فوتبالی چون لیگ برتر کم‎تر از هزینه‎ای‎ست که صرف می‎شود و از ورزش سالم سخن گفته‎اند که باشگاه تراکتورسازی نیست.)

کسانی که نمی دانند بدانند و کسانی که می‎دانند دلیل‎اش را بدانند که ماهیت یک شهر به زندگی شاداب مردمان‎اش بند است. شادی بر روی باندهای هیجان و تولیدات ورزشی و هنری استوار است. شهری که از بی‎هیجانی جوانان‎اش درد می‎کشد گورستانی‎ست که صداها خفه و تلاش‎ها همه مرده‎اند. هنر از همین هیجان‎های فردی ناشی می‎شود. و کسانی که مشکلی با این هیجان‎ها دارند باید بدانند مشکل عمده‎ی شهرنشینی همین زندگان مرده‎اند. روان‎های افسرده‎ای که همه چیز را با چرتکه تنظیم می‎کنند و خروجی آن را حسابداری می‎کنند. دیدن این روان‎های مرده برای جامعه شناسان ما امر صوابی‎ست.

اما ورزش و هنر از عناصر مهم جامعه‎اند. خفگی در این دو امر سبب آلودگی جوانان و کسالت جامعه خواهد شد. هیجان درونی یک جوان با چیزی سرریز می‎شود که می‎توان آن را هنر یا ورزش نام گذاشت. و تولید فرهنگ و نوآوری در دانش و فلسفه بدون این هیجان تنها از اذهان درجه‎ی دوم می‎تراود. این اذهان غالبا نادیده‎ها را فراموش می‎کنند و هر آن چه دیدنی‎ست در حساب وارد می‎کنند و خروجی آن را می‎سنجند: هم چون ماشین حساب.

مشکلاتی که گریبان‎گیر هنر ما شده است به دست اذهان درجه دوم بوده است. تولید هنری شهر ما در حد صفر است. باید به این امر مهم اهیمت فراوان داد که هنر بی‎تماشاگر به تولید نمی‎انجامد. نویسنده‎ی بی خواننده تعطیل می‎شود. هنر و مخاطب لازم و ملزوم یک دیگراند. در حسابداری ما و کسانی که دخالتی در مدیریت فرهنگی شهر دارند هیچ اندیشه‎ای در سر ندارند که نقطه‎ی تلاقی این دو را توانا سازد. جوانی که به پدیده‎ی نادر فرهنگی دست رسی یافته است به امید نشان دادن‎اش تلاش فراوان می‎برد و در شهر که نه مدیر، بل که تماشاگر گاه با حساب و کتاب به بازدید نمایش‎گاه‎ها می‎رود تنها پیام افسردگی را بر دل هنرمند نقش می‎زند.

فوتبال تراکتور سازی تبریز سال‎هاست که یکه تاز هواداری از خود را دارد. هیچ شهری چنین از پشتیبانی مردمی‎اش برخوردار نیست. تنها تیمی که هوادار پر و پا قرص یافته است تراکتور است. جوانانی که از تماشای لحظه‎ای آن لذت می‎برند، هیجانی را پاسخ می‎دهند که سرریز است. و بازی کن نیز از همین شور تماشاگرش بهره می‎برد و فقط به پیروزی می‎اندیشد. پنجاه هزار جوان که بر پله‎های استادیوم قرار می‎گیرند نمی‎توانند حساب ما را پس بدهند که آیا می‎صرفد یا نه؟ اگر نصرفد باید همه را تعطیل کرد؟ تیم تراکتور علاوه بر بازی فوتبال شور فرهنگ‎اش را می‎کشد. آیا این شعار را از جوانان دیگر شهرها هم می‎توان شنید که «یاشاسین آذربایجان- یاشاسین تراختور»؟ این همیت و تعصب محلی را که در تیم‎اش تجلی یافته با هیچ حسابداری شهری نمی‎توان ارزیابی کرد. کسی که از همه‎ی این تجلی‎ها و هیجان‎های فردی مرده است نمی‎تواند تحلیلی بر آن داشته باشد. این است که چند سال تیم محبوب آذربایجان دچار فراموشی گردید و جوانانی افسرده از پیروزی، عصیان‎گر شدند. مدیرانی که با این حساب و کتاب برای تیم تراکتور دلیل درست کردند پاسخ گوی دلمردگی جوانان ما خواهند بود.

قرار نیست هر جوان حکمی از شهرداری یا حسابداری خزانه دریافت کند که امروزش را چه کار کند و چه گونه شور درونی‎اش را پاسخ دهد. هر کس به اندازه‎ی استعداد بدنی و مغزی‎اش راهی برای خود می‎یابد و این مدیران‎اند که در تدارک دستاوردهای او باید بکوشند بدون این که در فکر چرتکه باشند. همه‎ی این سی سال را به تعطیلی کشاندن بدل به فلسفه‎ی مدیریتی شده است. شهر باید تمام امکاناتِ پاسخ گویی به هیجان‎های جوانان را داشته باشد. این مدیران‎اند که باید بدانند شور جوانان را با چه چیزی محاسبه کنند. و استادیوم یادگار امام که سال‎ها بود در خاموشی فرو خفته بود به همتی دوباره زنده شد تا بازی پرشورتر و با هیجان بیش‎تری رقم زند.

نویسنده‎ی افسرده‎ی ما حسابی برای هیجان‎های جوانان باز نکرده است که خروجی آن را ارزیابی کند.

خلیل غلامی

http://tabrizfoto.blogfa.com/post-۱۲۹.aspx



همچنین مشاهده کنید