جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

اخلاق در سایه مدرنیسم


اخلاق در سایه مدرنیسم

تعارض ها, ملاک ها و سنگ های داوری اخلاقی بزرگ ترین و شاید به واقع, یگانه موجد نا آرامی ها و چه بسا نا کامی های روان صادقه ی بشری است دعاوی اخلاقی در حکم پیچیده ترین دعاوی است, به طوری که اندکی از دشواری آن در تنزلش به قانون در روح آن حلول کرده است

● نوشته ای در رابطه با فلسفه اخلاق و سیر اندیشه های اخلاقی در عصر مدرن همراه بررسی اجمالی مبانی نظری مدرنیسم

تعارض ها، ملاک ها و سنگ های داوری اخلاقی بزرگ ترین و شاید به واقع، یگانه موجد نا آرامی ها و چه بسا نا کامی های روان صادقه ی بشری است. دعاوی اخلاقی در حکم پیچیده ترین دعاوی است، به طوری که اندکی از دشواری آن در تنزلش به قانون در روح آن حلول کرده است. اگر چه قانون سراسر اخلاق نیست و اخلاق سراسر، قانون. هر جهان بینی که سعی در ارایه نظامی جهان گستر دارد، بدون شک درباره اخلاق سخن گفته است. حتی اخلاق ستیزان نیز برای نفی آن ناگزیر از دست یازیدن بدان هستند. در این مقاله تلاش ام ناظر بر آن است تا ابتدا به تحدید اخلاق، عمل اخلاقی و سپس به سیر تحول تئوری های اخلاقی در دوران مدرن همراه با معرفی این دوران بپردازم.

● بخش اول (( کلیات ))

▪ علم اخلاق

اخلاق جمع خلق و حالتی راسخ برای نفس است که شخص را به انجام دادن کارهایی بدون تامل و اندیشه بر می انگیزد. باید توجه داشت:

۱) خلق ممکن است خوب یا بد باشد.

۲) خلق چگونگی و هیاتی برای نفس است که در او پایدار و ماندگار شده است. حالات گذرای نفس خلق نامیده نمی شود.

۳) هر خلقی منشاء صدور پاره ای افعال از نفس، بدون تامل و اندیشه است.

اخلاق خود به سه شاخه تقسیم بندی می شود:

۱) اخلاق توصیفی (Descriptive Ethics) : مجموعه ای از گزاره هایی است که به توصیف و تبیین نظام های اخلاقی موجود و پذیرفته شده می پردازد و اصول اخلاقی مورد قبول یک شخص یا گروه را توصیف می کند.

۲) اخلاق هنجاری (Normative Ethics) : شامل دو بخش است.

الف) سخن از معیار های کلی اخلاق می گوید و این که خوب و بد چیست.

ب) سخن از درستی و نا درستی افعال و مصادیق می گوید.

۳) فرا اخلاق (Meta Ethics) : در این شاخه مبانی تصوری و تصدیقی اخلاق هنجاری طرح و بررسی می شود.

▪ فلسفه اخلاق

اگر فلسفه اخلاق را مجموعه مطالعات فلسفی درباره اخلاق به شمار آوریم، این دانش مسائل فرا اخلاق و اخلاق هنجاری را در بر می گیرد. در غرب اما مجموعه هایی که تحت عنوان فلسفه اخلاق مطرح شده اند گاهی هر کدام از این دو را به تنهایی و گاهی نیز با هم مورد مطالعه قرار داده اند.

▪ گزاره ها و جملات اخلاقی

از نظر متفکران اخلاق، یک گرازه یا جمله وقتی قابل بررسی از دیدگاه اخلاقی است که:

۱) یکی از مفاهیم هفت گانه (( خوب، بد، باید، نباید، درست، نادرست و وظیفه )) در آن جمله به کار رفته باشد.

۲) مفاهیم فوق محصول جمله باشند نه موضوع آن.

۳) واژه های یاد شده در معانی اخلاقی خود به کار رفته باشند نه در معانی دیگر.

▪ بررسی چند هم پوشانی

الف) رابطه اخلاق با قانون

نا گفته مشخص است که اخلاق از واضعان بزرگ قانون در عصر سنتی، مدرن و حتی پست مدرن، صرف نظر از این که بر چه پایه ای بوده است. اما اخلاق خود نیز گاهی وام دار قانون است. گاه عملی با توجه به این که قانونی بوده است به اخلاق یا عمل اخلاقی تبدیل شده است که الیته من آن را اخلاق دست دوم می نامم فارغ از دارای ارزش ذاتی بودن یا نبودن. پس قانون و اخلاق می توانند وضع کنند یک دیگر باشند و حتی می توانند هیچ تناسبی نیز نداشته و حتی گاهی بر مقام مقابله با یک دیگر باشند. عمل اخلاقی لزوما قانون نیست و قانون نیز لزوما اخلاقی نخواهد بود گرچه در صورت بودن، یکی از ضمان آن می تواند باشد. حال سوال مهم این است که اگر در شرایطی دچار محذور شویم، ارجحیت با کدام است و ملاک چیست؟

ب) تفاوت ارزش و اخلاق

ارزش بر اخلاق مقدم است. ارزش ابتدا دسته بندی می کند، نام می نهد، داوری می کند و سپس نام اخلاقی یا غیر اخلاقی را برای گزاره بر می گزیند. این نظر که آیا اعمال ارزش ذاتی دارند و در واقع حسن یا قبح ذاتی دارند یا خیر، در نهایت پاسخ به آن مکاتب اخلاقی را شکل می دهد. نکته مهم این است که انجام عمل اخلاقی با ارزش است، اما هر ارزشی تبدیل به اخلاق نخواهد شد. به طور مثال، اگر آزادی یا عدالت را یک ارزش در نظر بگیریم، آیا پاس داشت آن عملی اخلاقی است؟ حال اگر نجات جان یک انسان یا کمک به فقیر را عملی اخلاقی ارزیابی کنیم ( بدون بحث بر سر معیار ها ) آیا این اعمال ارزش مند اند؟

جواب سوال اول خیر است و سوال دوم بله. زیرا در سوال اول صرف ارزش مند بودن دلیلی بر اخلاقی بودن به دست نمی دهد. اما وقتی عملی اخلاقی محسوب می شود پس حتما از مرحله ارزش گذاری عبور کرده است. اگر اخلاقی بوده است در نظام اخلاقی باقی مانده و اگر نه به عملی غیر اخلاقی یا عمل بدون قضاوت تبدیل می شود.

ج) ارزش گذاری دوگانه

به تعبیری، اعمال یا ذاتا ارزش مند اند و یا با توجه به آثار شان و یا هر ملاک دیگری ارزش گذاری می شوند. نکته اصلی در این مطلب دسته بندی تضاد گونه ای برای اعمال و تقابل آن ها است. درست و نا درست، خیر و شر، خوب و بد، همان سان که ذات قضاوت و داوری حکم می کند. به این گونه ارزش گذاری صرف نظر از نحوه و چرایی آن ارزش گذرای دو گانه می گویند. اخلاق همواره حول محور مفاهیم دو گانه به طرح موضوع می پردازد.

د) بعد روان شناختی اعمال

بدون توجه به نظریه های اخلاقی، انسان از بعد روان شناختی در بر خورد با پیرامون خود، واکنش هایی نشان می دهد. این واکنش ها با مثبت هستند و با منفی و در اصل هیچ واکنش خنثایی وجود ندارد. اگر عملی بر ما اثر گذار باشد بی تردید نسبت به آن واکنش نشان خواهیم. واکنشی که خنثی نامیده می شود، در اصل موجد یا پاسخ به آن بر ما ، نه به طور مستقیم و نه غیر مستقیم اثر نمی گذارد که بخواهیم نسبت به آن واکنش نشان دهیم. این پاسخ ها بدون هیچ تردیدی تحت تاثیر محیط و عوامل بیرونی می باشند. منظور این که صرف اعتفاد به نظریه اخلاقی نمی تواند تمام مصادیق، قضاوت ها و پاسخ ها به عمل اخلاقی را جهت دهد. حتی اگر در ظاهر هم تلاش در جهت حرکت در قلمرو باشد، باز در نا خود آگاه فرد تحت تاثیر چیزی فرای تئوری های اخلاقی خود است. از این بحث نباید این برداشت شود که حالات متغیر انسانی باعث ایجاد تکثر گرایی اخلاقی می شود. غرض بیان این نکته است که در قضاوت اخلاقی و در ورای بحث های ایدئولوژیکی، بدون شک انگیزه های روانی اثر یخشی وجود دارند. شاید انسان در موقعیتی قرار گیرد که از لحاظ احساسی خود را مکلف بداند عملی را انجام دهد، ولی آیا این عمل ناشی از احساسات روانی می تواند اخلاقی باشد؟ این مهم هم قابل ذکر است که انسان ها درباره احساسات خود دچار تردید های اخلاقی نیزمی شوند. آیا اساسا تکالیف احساسی اخلاقی اند؟

در ادامه به بررسی نظریات اخلاقی و سیر تحول اندیشه اخلاقی در عصر مدرن خواهم پرداخت که خود به پاسخ گویی سوالات مطرح شده در بالا خواهند پرداخت.

● بخش دوم (( دوران مدرن، مدرنیسم و اخلاق ))

▪ مدرنیسم

به اعتقاد بسیاری از متفکرین مدرنیسم دورانی تاریخی است که پس از رنسانس فرهنگی در اروپا و پس از قرون میانی آغاز شد. البته برخی نیز آن را هم زمان با آغاز انقلاب صنعتی فرانسه و عده ای نیز آن را هم عصر با آغاز فعالیت نظام سرمایه داری و بازار آزاد دانسته اند. به طور کلی، نشانه های عصر مدرن عبارت است از:

۱) رشد شهر نشینی.

۲) گسترش علوم.

۳) پدید آمدن نهاد های اجتماعی، سیاسی و آموزشی جدید.

۴) پیدایش قلمرو همگانی برای بحث و گفت و گو.

۵) از میان رفتن تدریجی نظام های نسبی.

۶) جدایی مذهب از سیاست.

۷) حضور مردم در فعالیت های اجتماعی و سیاسی.

۸) ظهور نظام های قانونی و حقوقی با تکیه بر حقوق فردی یکسان.

۹) گسترش نطام های مردم سالار و بروکرات.

می توان اظهار کرد مدرنیسم ویژگی تاریخی است که کم و بیش از قرن ۱۶ میلادی در اروپا آغاز و تا عصر ما ادامه یافته است.(حقیقی، شاهرخ. ۱۳۷۹)

دوران مدرن با سه جنبش (ایده های سه گانه) و ایده بزرگ و نسبتا موفق ( و نه لزوما صحیح ) شناخته می شود:

۱) ایده خرد گرایی، عقل گرایی و یا راسیونالیسم(Rationalism): اعتقاد بر این که هر امری در مورد حقایق اساسی عالم را می توان به وسیله عقل بشری تبیین نمود و هر پدیده را می توان به وسیله عقل و گزاره های عقلی به دور از هر اندیشه وحیانی و ما بعد طبیعی ای تفسیر نمود.

۲) ایده علم گرایی، دانش گرایی، اثبات گرایی علمی یا پوزیتیویسم(Positivism): اندیشه ای است که تنها نوع معتبر تفکر را مبتنی بر روش علمی می داند و معتقد است، شناخت در جهان صرفا محدود به تجربه حسی است و به گفته راسل، اگر نتوان از چیزی آگاهی تجربی به دست آورد، هیچ آگاهی نمی توان از آن بدست آورد.

۳) ایده جدایی دین از سیاست یا سکولاریسم(Secularism): به صورت کلی، سکولاریسم تفکری است معتفد به جلوگیری دخالت دین و امور کلی مذهبی در سطح وسیع جامعه و در اداره آن. و در اصل تبیین نوعی روش زندگی و مجموعه ای از ارزش ها است که مدعی می شود، دنیا را با دلیل و منطق بهتر می توان تفسیر نمود تا با مفاهیمی چون ماورای طبیعت، دین، خدا و ... .

این سه اندیشه، ارتباط معنا داری با یک دیگر دارند. به طوری که می توان عقل گرایی را پایه اصلی تفکر پوزیتیویستی دانست و سکولاریسم را نتیجه و حاصل منطقی دو تفکر راسیونالیستی و پوزیتیویستی. اعتقاد به محوریت خرد باعث اعتماد به دانش بشری از هر نوع آن نتیجه ای جز ظهور عقل گرایی علمی در بر نداشت. به تعبیر عبدالکریم سروش، به علم نوعی قداست داده شد. هر چیزی که بر آن برچسب علمی زده می شد، منطقی، عقلی، صحیح و قابل قبول بود و علمی بودن هم تراز با درست بودن و حقیقی بودن به کار می رفت.

از مقدمات بالا چنین بر می آید که مدرنیسم آغاز گر تفکراتی بود در باب نگرش علمی _ عقلانی به دنیا و به دور از هر گونه خرافه پرستی و مذهبی گری. در واقع اندیشه مدرن به قول لیوتار دایه (( روایت بزرگ)) و به قول اریک فروم ((وعده بزرگ پیشرفت نامحدود))، را داشت و برای تحقق آن به دنبال تجویز نظام های جهان گستر، تبیین دستگاه های فکری عظیم، اعمال واحد و وظایف یکسان برای همه ی انسان ها بود. پیامد این دیدگاه و هدف، فردی شدن دین، فرد باوری و خود پرستی، خود مدار انگاری، گرایش به شالوده باوری و مالکیت فردی افراطی بوده است. در این دوران یکی از بزرگ ترین واضعان و مدافعان اخلاق، یعنی دین و تفکر دینی به نسبه از اعتبار افتاد و به دنبال آن اخلاق دینی مورد هجوم قرار گرفت و دستگاه های فراگیر فلسفی و عمدتا الحادی، در مقام مرجع نهایی مشروعیت به اعتبار رسیدند.

جهان فکر و فرهنگ نیز به عنوان زیر مجموعه این دستگاه بزرگ به سه ساحت مستقل تقسیم شد. در این میان اخلاق خود به دو حوزه اخلاق و حقوق تقسیم بندی شده و ساحت عمل افعالی است که منشاء و محرک آن نه اراده و تصمیم فردی است. نظریه های زیادی در این دوره مطرح شدند که در زیر به بررسی مهم ترین آن ها به طور خلاصه خواهم پرداخت.

ابتدا باید گفت که نظریات را می توان در قالب دو گروه مطرح کرد:

۱) نظریه های وظیفه گرایانه (Duty Based) شامل:

الف) وظیفه گرایی عمل نگر(Act-deontological Theory)

ب) وظیفه گرایی قاعده نگر (Rule-deontological Theory) شامل:

۱.ب.۱) نظریه امر الاهی (Divine Command Theory)

۱.ب.۲) نظریه کانت (Kant Theory)

۲) نظریه های غایت گرایانه (Consequentialism) شامل:

الف) خودگرایی اخلاقی (Ethical Egoism)

ب) دگر گرایی اخلاقی(Ethical Philanthropy)

پ) سودگرایی (Utilitarianism) شامل:

۲.پ.۱) سود گرایی عمل نگر (Act-utilitarianism)

۲.پ.۲) سودگرایی عام (General Utilitarianism)

۲.پ.۳) سودگرایی قاعده نگر(Rule-utilitarianism)

▪ نظریه های وظیفه گرایانه

نطریه وظیفه گروی بر این است که انسان ها، تکالیفی بر عهده دارند و اعمالی را یا باید انجام دهند و یا نباید انجام دهند. عمل کردن بر وفاق اخلاق معنایش این است که وطیفه خود را فارغ از هر نتیجه ای که از آن حاصل می شود به جا آوریم. این نظریه به دو دسته تقسیم می شود:

▪ وظیفه گرایی عمل نگر

وظیفه گرایی عمل نگر دو ویژگی دارد:

الف) در تعیین خوب و نه تنها به نتیجه کار توجه نمی شود، بلکه ویژگی ها و امور دیگر نیز مورد توجه قرار می گیرند.

ب) نظام اخلاقی قواعد کلی را معتبر نمی داند و بیشتر به احکام جزئی نظر دارد و به نوعی احکام کلی اگر قابل استنباط باشند، باید از جز گرفته شوند زیرا هر موقعیتی منحصر به فرد است و حکم ویژه ای دارد.

▪ وظیفه گرایی قاعده نگر

وظیفه گرایی قاعده نگر در بر گیرنده مهم ترین و تاثیر گذار ترین تئوری های اخلاقی در دوران مدرن بوده است که خود شامل دو نظریه است:

▪ نظریه امر الاهی

تصور از اخلاقی بودن به طور کلی به دست تعالیم دینی شکل گرفته است و حتی نظریه های اخلاق الحادی مرهون این تعالیم هستند. در مسیحیت ده فرمان اعمال اخلاقی و وظایف را شرح می دهند. این فرامین به ترتیب عبارت اند از:

۱) برای خود خدایی جز من نگیرید.

۲. به بت سجده نکنید.

۳) نام خدا را به باطل نبرید.

۴) شنبه را گرامی بدارید.

۵) پدر و مادر را احترام کنید.

۶) کسی را به قتل نرسانید.

۷) زنا نکنید.

۸) دوری نکنید.

۹) به همسایه شهادت دروغ ندهید.

۱۰) به اموال و ناموس همسایه طمع نورزید.

البته اخلاق مسیحی فقط اجرای ده فرمان نیست؛ بلکه متضمن اجرای تمام تعالیم میسح (ع) علی الخصوص اجرای فرمان عهد جدید و در اصل عمل به سیره وی است.

▪ نظریه کانت

سوال اصلی کانت این بود: عمل اخلاقی چیست؟ او عملی را اخلاقی می دانست که از سر احساس تکلیف صورت گرفته است نه صرفا به سائقه تمایل یا احساس یا امکان منفعتی که از آن عمل حاصل می شود.(Warburton,Nigel) کانت انگیزه عمل را به مراتب مهم تر از خود عمل و نتایج حاصل از آن می دانست. مفاهیم فلسفه اخلاق کانت به اختصار:

کانت نیت و مقصود پنهان در هر عملی را ضابطه (Maxim) می نامید. ضابطه آن اصل کلی است که مبنای عمل را تشکیل می دهد. هم چنین او معتقد بود انسان صاحب عقل تکالیفی بر عهده دارد که مطلق اند (Categorical). وی مفهوم امر مطلق را مطرح کرد. البته کانت تکالیف مطلق را با تکالیف مشروط (Hypothetical) مقابله می دهد. تکالیف شرطی عبارتند اند از اعمالی که برای گرفتن نتیجه ای خاص به صورت شرطی انجام می شوند: اگر می خواهی در حین رانندگی تصادف نکنی باید هشیار باشی. کانت برای به دست دادن یک چهار چوب اخلاقی، قاعده عمومیت پذیری (Universalizability) را مطرح کرد. او معتفد بود: همواره بر اساس آن ضابطه ای عمل کن که به موجب آن در عین حال اراده کنی تا آن ضابطه قانونی جهان گستر شود و منظور از اراده کردن، خواست عقلی است. کانت برای قاعده خود صورت دیگری از امر مطلق را مطرح می کند: دیگران را همواره غایت فی النفسه بدان و نه هرگز وسیله محض.

▪ نظریه های غایت انگارانه

اصطلاح غایت انگار یا نتیجه گرا در توصیف آن دسته از نظریه های اخلاق به کار می رود که درباره درستی یا نادرستی عمل نه بر مبنای نیات شخصی، بلکه بر اساس نتایج عمل داوری می کنند.

▪ خودگرایی اخلاقی

در خودگرایی اخلاقی همواره سعی بر کسب بیش ترین خیر و سود برای خود شخص است. خود گرایی اخلاقی ناظر به نتایج عمل بوده و هر عمل با توجه به نتیجه و برای کسب بیشترین سود و خیر برای خود شخص انجام می گیرد.

▪ دگر گرایی اخلاقی

اعتقاد به کسب بیشترین خیر و سود برای دیگران و این که عمل اخلاقی عملی است که برای به خاطر دیگران انجام شود.

▪ سودگرایی

سود گرایی ناظر بر دو حکم کلی است:

۱) خوب و بد اعمال را خیر و شر مترتب از آن تعیین می کند.

۲) نظر به خیر یا شر همگانی است نه شخصی.

سود گرایی نظریه است در پی کسب بیش ترین خیر یا دست کم غلبه کم ترین شر در کل جهان. سود گرایی خود به سه دسته بندی تقسیم می شود:

الف) سود گرایی عمل نگر

این دیدگاه مبنای خوب و بد را خیر و شر حاصل از عمل می داند و بدان سبب که عمل نگر است توسل به قاعده کلی را برای تعیین و تبیین عمل اخلاقی مجاز نمی داند و معتقد است هر عمل در شرایط خود باید بررسی شود.

ب) سودگرایی عام

تفاوت سود گرایی عام با سود گرایی عمل نگر در این است که سود گرایی عام، میزان سود و زیان مترتب بر نوع عمل مورد توجه قرار می گیرد نه خود کار. در اصل سود نگر عمل نگر می پرسد اگر من کاری را انجام دهم نتیجه آن چیست. اما سود نگری عام بیان می دارد که اگر هر کسی همین عمل را انجام دهد، چه خواهد شد.

ج) سودگرایی قاعده نگر

سودگرایی قاعده نگر بر نقش اصلی قواعد اخلاقی تاکید می ورزد و بر آن است که شخص باید همواره با تمسک به یک قاعده معلوم دارد در موقعیت خاص چگونه باید رفتار کند. باید بررسی کرد کدام عمل بیشترین سود را در بر دارد و در این راه اصل سود (Principle Of Utility) (بیشترین سود برای بیشترین افراد) را باید در سطح قواعد کلی تعمیم داد.

▪ فضیلت گرایی

نظریه دیگر نیز وجود دارد نو ارسطو گرایان آن را مطرح کردند و به نظریه فضیلت شناخته می شود. آنان به جای تاکید بر درستی یا نادرستی اعمال بر روش فضیلت تاکید می کنند. از این دیدگاه، عملی اخلاقی است که در مجموع باعث رشد فضایل در انسان شود و هر عملی خلاف آن عملی غیر اخلاقی محسوب می شود.

● نتیجه گیری

در چشم اندازی بسیط، اخلاق مسیحی و اخلاق کانتی با طرح قواعد و چهار چوب ها، تنها معیار هایی به دست می دهند که ممکن است در مصادیق دچار تضاد شوند. نظریه های سود نگر منتج از نتیجه گرایی نیز بر پایه تفکرات لیبرال بنا شده اند و به طور مستقیم و غیر مستقیم تبلیغ می شدند و می شوند. انسان به ذات لذت طلب است و خواستار آزادی بیشتر و محدودیت کمتر و هر نظام اخلاقی نیز به صحت، خواهان محدود کردن اعمالی است که از منظر خود نا شایست است.

به دلیل کهن الگوهای تیره اروپاییان از دین به واسطه عقاید انحرافی و خرافی کلیسا دین تا حد یک ایدئولوژی آن هم از نوع منسوخ اش مبدل شد و به دنبال آن نیز اخلاق دینی آرام آرام به فراموشی سپرده شد. نظریات اخلاق پس از رنسانس به سمتی حرکت کرد که هر چه بیشتر از دین فاصله بگیرد و تنها بر پایه مناسبات سکولاریستی بنا شود. نظریه پردازان نیز به طرح مسائل بدون توجه به دین و باور وحیانی از آن دستوراتش پرداختند. آن ها شاید بزرگ ترین اصل را به فراموشی سپرده اند و آن این است که اگر انگیزه و اراده ای ورای قواعد خشک اخلاقی وجود نداشته باشد، اگر در پس مراقبات اخلاقی و نفسانی بشر هیچ انگیزه ی غیر مادی وجود نداشته باشد، پس چه لزومی دارد که از اساس مقلد یک مکتب یا اصلا اخلاق مدار باشیم و نیز بسیاری از آن ها فراموش کرده اند اگر به تکثر اخلاقی معتقد باشیم آن گاه قضاوت اخلاقی بیهوده ، بدون معنا و غیر ممکن خواهد بود.

شاهرخ شهرابی

منابع

* حقیقی، شاهرخ. گذار از مدرنیته؟ نیچه، فوکو، لیوتار و دریدا. نشر آگاه، چاپ سوم پاییز ۱۳۸۳.

* مگی، براین. فولاد وند، عزت الله. فلاسفه بزرگ. انتشارات خوارزمی، چاپ سوم اسفند ۱۳۸۵.

* اس.ای.فراست. شادان، منوچهر. درس های اساسی فلاسفه بزرگ. انتشارات بهجت، چاپ دوم ۱۳۸۶.

* سروش، عبدالکریم. علم چیست، فلسفه چیست؟. موسسه فرهنگی سراط، چاپ شانزدهم ۱۳۸۶.

* شیروانی، علی. فرا اخلاق. انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ دوم ۱۳۸۶.

* شیروانی، علی. اخلاق هنجاری. انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ دوم ۱۳۸۶.

* واربرتون، نایجل. علیا، مسعود. الفبای فلسفه. انتشارات ققنوس، چاپ دوم ۱۳۸۶.

* ربیعی‮ ‬زاده،‮ ‬الهام‮. روزنامه‮ ‬رسالت،‮ ‬چاپ‮ ۸۸/۳/۲۶‮ .‬

‮* ری گریفین،‮ دیوید‮. ‬نعمتی‮ ‬وروجنی،‮ ‬یعقوب‮. وایتهد و بحران در نظریه اخلاق مدرن‮.‬

* Jean-Francois Lyotard, The Postmodern Condition: A Report on Knowledge,tr. Geff Bennington and Bian Massumi, University of Minnesota Press, ۱۹۸۴

* Richard Roty, Objectivity, Relativism, and Truth, "Cosmopolitanism without emancipation: A response to Jean-Francois Lyotard", p ۲۱۵

* "Deconstruction and the Possibility of Justice" in Deconstruction in a Nutshell, A Conversation with Jacaue Derride, Edited with a commentary by John Capto,NY Rotledge, ۱۹۹۲, p. ۱۵.