چهارشنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 19 March, 2025
از بوقچی های دیروز تا لیدرهای امروز

قدمت بوقچی در ایران تقریبا به اندازه قدمت فوتبال است. این بوقچیها در دهه ۴۰ متولد شدند و تا امروز به حیات خود ادامه دادهاند. گذر زمان تغییرات چشمگیر و قابلتوجهی در جایگاه بوقچیها به وجود آورد و باعث شد آنها به عنصری مهم و جداییناپذیر از فوتبال تبدیل شوند و حتی قدرت قابلملاحظهای پیدا کنند؛ قدرتی که باعث میشد آنها در برخی تصمیمهای اتخاذ شده باشگاهها در مسائل گوناگون تاثیرگذار باشند.
همانطور که گذشت زمان تغییرات زیادی را در نقش بوقچیها به وجود آورد، نام این عضو جدا نشدنی از فوتبال نیز تغییر کرد، آنها امروز نه دیگر به عنوان بوقچی که به عنوان لیدر شناخته میشوند، واژهای پرطمطراق و بامسما که وجههای قابل قبولتر به بوقچیها میدهد. لیدرها یا همان بوقچیها از دهه ۴۰ تا امروز نقش مهمی را در سکوهای ورزشگاه به عنوان سردمدار هواداران یک تیم مشخص ایفا میکردند، اما آیا واقعا آنچه بوقچیهای نسل قدیم وظیفه خود میدانستند با آنچه لیدرهای امروزی انجام میدهند، مشابهت دارد؟ آیا اصلا میتوان لیدرهای امروزی را ادامهدهنده راه امثال محمد بوقی و سهراب بوقی دانست؟ اتفاقات فوتبال امروز حاکی از آن است که لیدرهای کنونی با ذهنیتی کاملا متفاوت نسبت به بوقچیهای نسل اول به ورزشگاه میروند، ذهنیتی که شاید محوریت اصلی آن حمایت و طرفداری از تیم نباشد. در گذشتهای نه چندان دور بوقچیها تاثیری مثبت و قابل توجه بر میزان انگیزه بازیکنان هنگام مسابقه داشتند، اما این تاثیرگذاری لیدرها امروز به شکل قابلتوجهی کاهش یافته است. به موازات رشد ضعفهای فنی فوتبال ایران بوقچیها نیز روندی نزولی در پیش گرفتند و خواسته یا ناخواسته از میزان تاثیرگذاری خود بر روی نتایج کسب شده یک تیم کاستند. در واقع میتوان گفت این قشر همگام با پسرفت فوتبال ایران حرکت کردند تا امروز دیگر جایگاه والای ۱۵ سال پیش خود را نداشته باشند.
● بوقچیهای نسل اولی
محمد بوقی و سهراب بوقی نسل اول بوقچیهای فوتبال ایران محسوب میشوند. پیش از این دو، افراد دیگری بودند که به حمایت از تیم محبوبشان در ورزشگاهها رهبری هواداران را بر عهده میگرفتند اما بدون اغراق باید گفت این دو و بخصوص مرحوم محمد بوقی سنگ بنای شکلگیری لیدرها را در فوتبال ایران بنا گذاشتند. در دهه ۴۰ ابتدا این محمد بوقی بود که به طرفداری از شاهین یا همان پرسپولیس همواره حضور پررنگی در ورزشگاهها داشت و پس از مدتی سهراب بوقی هم به حمایت از تیم تاج یا همان استقلال پا به گود گذاشت. همانطور که تاج و شاهین از همان ابتدا با یکدیگر رقابت داشتند، محمد بوقی و سهراب بوقی نیز به عنوان سردمداران هواداران این دو تیم برای یکدیگر کری میخواندند و رقابت میکردند. این دو پس از مدتی جایگاه بالایی نزد هواداران پیدا کردند و با عشق و شوری خاص با حضور در ورزشگاهها به حمایت از تیم محبوب خود میپرداختند. بوقچیهای مشهور فوتبال ایران در دو دهه ۴۰ و ۵۰ سکوها را کاملا به احاطه خود در آورده بودند، البته کار این دو فقط به طرفداری از آبی و قرمز خلاصه نمیشد و هنگامی که تیم ملی فوتبال مسابقهای در پیش داشت با حضور در ورزشگاه به حمایت از تیم ملی میپرداختند. سلطه این دو به سکوها تا اواخر دهه ۵۰ ادامه داشت. دو بوقچی معروف سکوهای ایران سرنوشتی متفاوت داشتند. محمد بوقی دار فانی را وداع گفت و سهراب بوقی نیز روز به روز کمرنگتر شد که دلیل این اتفاق روی کار آمدن بوقچیهای جدید و جوان و البته تازه نفس بود.
● دایرهالمعارفی به نام سهراب بوقی
گرد پیری کاملا به صورت مردی نشسته که زمانی سکوها را زیر سلطه خود میگرفت. سهراب بوقی امروز هم نقش یک لیدر را برای استقلال ایفا میکند، اما خودش هم به این موضوع معترف است که دیگر قدرت گذشته را ندارد. سهراب بوقی که به قول خودش دیگر نفسی برای دمیدن در بوق ندارد به «جامجم» می گوید: آن زمان ما برای طرفداری از استقلال یک استادیوم را دست میگرفتیم و هدفمان هم فقط پیروزی و سربلندی تیم بود اما امروز وضع خیلی فرق کرده است. متاسفانه برخی از افراد منفعتطلب به اسم بوقچی به ورزشگاه میآیند اما هدف دیگری را دنبال میکنند که این باعث میشود هم سابقه و اعتبار افرادی مثل من خدشهدار شود، هم استقلال ضربه ببیند.
وی می افزاید: استقلال یک هوادار یا یک بوقچی واقعی میخواهد نه کسی که از این و آن خط میگیرد. متاسفانه کسی به وضع لیدرهای کنونی استقلال توجه نمیکند. گذشت آن زمانی که محمد بوقی فقط باعشق و خلوص نیت به ورزشگاه میآمد تا به حمایت از تیم محبوبش سکوها را در دست بگیرد. سهراب بوقی حافظه بسیار خوبی دارد و همه بازیکنان استقلال را از زمانی که تشکیل شد تا امروز میشناسد.
او در این رابطه عنوان می کند: من دایرةالمعارف استقلال هستم. همه بازیکنان استقلال از نسل قدیم تا نسل جدید را میشناسم و با خصوصیات فنیشان هم آشنا هستم. اطلاعات من برای کتابی در رابطه با تاریخ استقلال بسیار سودمند است.
نقش سهراب بوقی روی سکوهای استقلال خیلی وقت است که کمرنگ شده. او به خاطر کهولت سن و البته دلایل دیگری که خودش آنها را باند بازی لیدرهای نسل جدید میداند، نمیتواند همانند دهه ۴۰ و ۵۰ سردمدار اصلی سکوهای آبی باشد.
● پدیدهای به نام علی مانگا
دهه ۵۰ با ظهور ستارههای جدیدی در فوتبال ایران همراه بود و البته ظهور پدیدهای در عرصه بوقچیها، پدیدهای به نام علی مانگا. علی مانگا در میان همه بوقچیهایی که در آن زمان قد علم کرده بودند چیز دیگری بود و رقیبی برای سهراب بوقی محسوب میشد. علی مانگا با وجود همه عشق و تعصبی که به استقلال داشت، اما یک بوقچی حاشیهساز هم به شمار میآمد. این بوقچی اخلاق خاصی داشت و خیلی زود با دیگران و بخصوص هواداران تیم حریف درگیر میشد که همین مساله باعث شد مدیران وقت استقلال به او بارها تذکر بدهند. علی مانگا حتی سابقه درگیری با محمد مایلیکهن را هم دارد. علی مانگا همانند سهراب بوقی کاملا به بوته فراموشی سپرده شد، به گونهای که حتی مستمریاش هم قطع شد. او زمانی گفت اگر صد بار دیگر به دنیا بیاید باز هم بوقچی میشود، چون لذتی که در بوق زدن برای حمایت از تیم مورد علاقهاش وجود دارد در فوتبال بازی کردن نیست!
● شلغم دهه ۶۰!
پرسپولیس در دهه ۶۰ صاحب بوقچیهای متعدد دیگری شد اما در میان همه بوقچیهای دهه شصتی، حسین شلغم جذابتر از دیگران بود. حسین شلغم ادامهدهنده راه محمد بوقی محسوب میشد، هرچند هرگز نتوانست مانند او ایفاگر نقش یک بوقچی همهفن حریف و حرفهای برای پرسپولیس باشد. حسین شلغم همانند محمد بوقی با عشق و تعصب بوق میزد و با اقتدار هواداران را رهبری میکرد. او منش خاص خود را داشت و به نسل بوقچیهای لمپن تعلق داشت، لمپنی که به گفته خیلیها مرام و معرفت در دستور کارش بود. حسین شلغم را میتوان سرآمد همه بوقچیهای ایران در دهه ۶۰ دانست. در این دهه حتی بوقچیهای متعدد استقلال هم نتوانستند جایگاهی همانند حسین شلغم درمیان هواداران پیدا کنند.
● شاهانی، شاه هواداران
در دهه ۷۰ باز هم این بوقچیهای پرسپولیسی بودند که بیشتر صاحب اسم و رسم شدند. رضا شاهانی در این دهه به عنوان بوقچی اصلی پرسپولیسیها شناخته میشد. این در حالی است که در استقلال همچنان این سهراب بوقی بود که به صورت جسته و گریخته به کار خود ادامه میداد. شاهانی شاه هواداران پرسپولیسی محسوب میشد اما پادشاهیاش بر روی سکوها مدت زمان زیادی طول نکشید.
دهه ۷۰ آغاز گر دههای متفاوت برای روزگار بوقچیها محسوب میشود، چرا که در این دهه قشر بوقچیها تا حدودی استقلال خود را از دست دادند که این وضع طی سالهای بعد حاشیههای زیادی به همراه داشت. سکوهای استادیومها در دهه ۸۰ تحت تاثیر این جریان قرار گرفتند که این وضع باعث شد بوقچیهایی که دراین بازه زمانی به حمایت از تیمهای پرطرفدار میپرداختند جایگاه و به عبارتی یال و کوپال بوقچیهای نسل قدیم را نداشته باشند. هر چند در گذشته نیز بوقچیها تابع باشگاههای متبوع خود بودند اما در دهه ۸۰ به نظر میرسید بوقچیهای نسل جدید نه تنها تابع تمام و کمال باشگاه که مطیع افراد دیگری بودند که هیچ گونه وابستگی به باشگاه نداشتند.
● انگشت اتهام به سوی بوقچیها
طی ۱۲ سال اخیر اتهامات زیادی به بوقچیها نسبت داده شد. عمده اتهامات این بوده و هست که بوقچیها یا همان لیدرها قابل خرید و فروش هستند و با دریافت مبلغی حاضرند هر شعاری که از آنها خواسته میشود سر دهند. بسیاری از بوقچیها خط و خطوطی شدند و مشخص بود که هر یک از آنها به کدام بازیکن یا هر فرد دیگر تعلق دارند. در نحوه رفتار و گفتار بوقچیها تغییرات چشمگیری نسبت به نسل گذشته به وجود آمد و آنها در زمینههایی صاحب قدرت شدند که اصولا هیچ ارتباطی به آنها نداشت. سهراب بوقی میگوید در گذشته آنها حرمت بازیکن را نگه میداشتند و حتی اگر بازیکنی ضعیف ظاهر میشد هیچ کس به خود اجازه توهین به آنها نمیداد. اکنون وضع کاملا تغییر کرده است. بوقچیها نه تنها خیلی راحت به رختکن یا اتاق بازیکنان و مربیان راه پیدا میکنند، بلکه گاهی اوقات در برخی تصمیمگیریهای باشگاه ایفاگر نقش اصلی هستند. بوقچیهای امروز متهم به این هستند که حق و حقوقشان را از جای دیگری میگیرند، موضوعی که بارها از سوی آنها که البته دیگر لیدر نامیده میشوند انکار میشود.
● مشت به یاد ماندنی!
بوقچیهای نسل جدید راحتتر از هر زمانی به بازیکنان و مربیان نزدیک میشوند. همین نزدیکی بیش از اندازه سبب شد که عباس اسماعیل بیگی مشتی پای چشم علی دایی سرمربی اسبق پرسپولیس بکوبد تا برگ سیاهی در تاریخ بوقچیهای ایران ثبت شود. عباس اسماعیل بیگی همچنان لیدر پرسپولیس است، همانطور که افشار و گلستانی لیدرهای بیرقیب استقلال شناخته میشوند. در واقع مشتی که اسماعیل بیگی به صورت علی دایی کوبید بوقچیها را وارد مرحله دیگری از حیاتشان قرار داد، مرحلهای برابر با قدرت بیشتر و البته برابر با موقعیتی که این بوقچیها دیگر حرمت و جایگاه گذشته را ندارند. کلمه بوقچی که نسل اول بوقچیهای ایران برای جا انداختن آن در فوتبال ایران تلاش کردند پس از اتفاقی که برای علی دایی افتاد به وسیلهای برای توهین کردن به لیدرها تبدیل شد. امروز اگر لیدری دست از پا خطا کند یا اینکه به دریافت پولهای زیرمیزی متهم شود او را به کنایه نه لیدر که بوقچی مینامند تا یادآور جایگاهشان شوند!
● آلت دست مربیان و بازیکنان
بوقچیهای نسل جدید در مقاطعی بشدت تحت تاثیر مربیان قرار میگرفتند و شعارهای خود را روی سکوها همگام و همآواز با حرف دل مربیان میکردند! اتفاقاتی در رابطه با این موضوع، هم برخی از مربیان را بیاعتبار کرد و هم باعث شد اعتبار بوقچیها بیشتر از گذشته خدشهدارتر شود. براحتی میتوان از ماجراهایی گفت که در آن بوقچیها با دستور سرمربی یک تیم علیه یک بازیکن یا مدیرعامل همان باشگاه شعار سر دادهاند. گاهی اوقات البته وضع برعکس شده، به این ترتیب که این بار بازیکن نقش ولینعمت بوقچی را ایفا کرده است!
● لیدر یا بوقچی؟
لیدرها اغلب از سوی مدیران باشگاهها سازماندهی نمیشوند تا در کار خود ثبات نداشته باشند. به نظر میآید انگیزهای که بوقچیهای نسل قدیم داشتند دیگر در میان بوقچیهای نسل جدید مشاهده نمیشود، چرا که نسل قدیم بوقچیها نیز از سوی باشگاههای متبوع خود چندان سازماندهی نمیشدند. یکی از علل از بین رفتن انگیزهها میتواند پولهای کلانی باشد که به شبکه بوقچیها تزریق میشود. بوقچیهایی که عمری عاشقانه و خالصانه برای تیم محبوبشان بوق زدند و هدایت سکوها را در دست گرفتند هیچ کدام عاقبت خوشی نداشتند که مرحوم محمد بوقی و سهراب بوقی نمونه بارز آن هستند. با شرایط کنونی که بین جمعیت لیدرهای فوتبالی ایران حاکم شده، مسلم است که آنها عاقبتی بهتر از بوقچیهای نسل قدیم نخواهند داشت و حتی ممکن است وضعی بدتر از آنها پیدا کنند. به هر حال موضوعی که در رابطه با این قشر از فوتبال ایران جلبتوجه میکند این است که لیدرهای کنونی واقعا درشمایل یک لیدر هستند یا اینکه حتی نمیتوان آنها را بوقچی حساب کرد؟ با تعاریفی که از کلمات بوقچی و لیدر در ذهن داریم به این نتیجه میرسیم افرادی که در گذشته با نام بوقچی شناخته میشدند لیدرهای واقعی بودند و افرادی که اکنون به عنوان لیدر فعالیت میکنند در واقع شاید حتی در حد یک بوقچی هم نباشند.

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست