سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

«خدمتی اجباری» یا اختیاری


«خدمتی اجباری» یا اختیاری

تحلیل و پیشنهادی درباره «نظام وظیفه و سربازگیری»

بیاییم و با تغییر سیستم رایج سرباز‌گیری و تبدیل آن به استخدام و تعلیم سرباز حرفه‌یی و قناعت به آموزش بسیار ابتدایی و کم‌هزینه نظامی برای عموم دیگر جوانان (برای شرایط اضطراری و با قید کار‌شناسی) به یکی از بزرگ‌ترین مشکلات جاری خانواده‌ها پایان دهیم

مغرور و متکی به نفس و در نتیجه با حداقل گرایش به مواد مخدر یا تمایلات بزهکارانه... که خودتان با یک حساب سر انگشتی محاسبه کنید که دولت مربوطه از این گذر و از محل عدم هزینه برای پلیس، قاضی دادگاه‌ها، هزینه زندان‌ها، سیستم‌های فرعی قضایی، بیمارستان و درمان برای معتادان و مهم‌تر از همه پایین آمدن نرخ بزهکاری و پیامد‌های مثبت آن در جامعه و ده‌ها مورد دیگر چه‌صرفه‌جویی‌هایی که نمی‌کند؟ که قطعا جمع آنها به مراتب از هزینه‌های پیشگیرانه اولیه و به ظاهر بیهوده بیشتر است

حسن نراقی/ در خرداد ماه ۱۳۰۴ شمسی و در دوره پنجم مجلس شورای ملی قانونی به تصویب رسید که به‌موجب آن کلیه اولاد ذکور کشور به جز مستثنیات قانون موظف به انجام خدمت اجباری سربازی شدند. این خدمت اجباری به وطن با شرایط آن روزها و قاعدتا بر مبنی نیاز‌های آن زمان به هر حال برای خودش پدیده تازه‌یی بود که بعد از چندی کلمه اجباری را هم از روی آن برداشتند و به «خدمت مقدس» تبدیلش کردند... ... و حالا اگر خدای نکرده شما از آن گروهی هستید که مقرراتی را که نزدیک به یک قرن پیش وضعش کرده‌اند همچنان غیرقابل تغییر و ضروری می‌دانید؟ که هیچ. اما اگر سوای چنین نگرشی آن را غیرقابل تطبیق با شرایط روز و در نتیجه شایسته تغییراتی احتمالی می‌دانید علاقه‌مندم پیشنهادم را (که پیشنهاد نوظهور و ناشنیده‌یی هم نیست) درباره جابه‌جایی این «خدمت اجباری» و جایگزینی آن با «سرباز حرفه‌یی داوطلبانه» ارائه دهم. ضمن اینکه نیاز به یادآوری هم دارم که این ایده و فکر فقط در حد یک طرح خام مطرح می‌شود و قطعا نیاز به کارشناسی مسوولان و متخصصان حرفه‌یی‌تری دارد. دقت بفرمایید.

۱- این روزها شرایط حاکم بر روابط کشورها در مقوله دفاع نیز بسان بسیاری از زمینه‌ها دگرگون شده... به ویژه در کشور عزیزمان ایران که شرایط امروزش با زمان تنظیم قانون نظام وظیفه به کلی زیر و رو شده. به ویژه در این سال‌های اخیر و با این «نظم نوین»ی که به هر حال خودش را به همه تحمیل کرده و دیگر حتی در سطح منطقه هم کشورها نمی‌توانند با گشاده‌دستی به جان یکدیگر بیفتند و کشورگشایی کنند. آن دوره مطمئنا اگر هم کاملا سپری نشده باشد به طرف اضمحلال می‌رود.

۲- می‌دانیم نقش نیروی انسانی حتی در جنگ‌های احتمالی آتی در مقایسه جنگ‌های گذشته به خاطر رشد چشمگیر و حیرت‌انگیز ابزارهای جنگی ویرانگر و انسان‌کش علمی! به حداقل رسیده بنابراین بیش از آنکه به فکر کمیت ارتش و نیروهای رزمی‌مان باشیم الزاما باید به فکر کیفیت و ارتقای علمی آن باشیم که دیگر قدرت هیچ ارتشی در دنیای امروز با تعداد نفرات آن ارزیابی نمی‌شود.

۳-در کشورهای پیشرفته نیروهای نظامی به ویژه پلیس همواره از نوعی پشتیبانی و احترام ذاتی جامعه برخوردارند که متاسفانه در بسیاری از دیگر کشورها به چشم نمی‌خورند. که دلیل عمده غیرمستقیمش

به نظرم همان بدآموزی‌هایی است که در بسیاری از گفته‌ها و نوشته‌های قبلی‌ام هم به آن اشاره کرده‌ام که هنوز متاسفانه متداول است که در اینجا مادر برای تربیت و ترساندن بچه او را تهدید به حضور پلیس می‌کند. درد کمی نیست... در صورتی که کودک باید آموزش ببیند که در خارج از خانه نخستین پناهگاهش پلیس است... در کشورهای راغیه سعی فراوانی می‌شود تا این نیرو را از خیل داوطلبان جوان نیرومند و ورزشکار و خوب درس خوانده و در مواردی چون کشورهای اروپای غربی و شمالی حتی‌المقدور وابسته به خانواده‌های متعین و شناخته‌شده بر گزینند. ابهت ظاهری و شأن و معیشت نیروی انتظامی باید تامین شود که بدون آن حتی فکر کردن به یک نظم ایده‌آل رویایی و نشدنی است. هیبت ظاهری پلیس را دست‌کم نگیرید که خود درصد قابل ملاحظه‌یی از نقش پلیس را در حفظ نظم انجام خواهد داد. پلیس باید به شأن و شغلش در جامعه ببالد. افتخار کند. نه اینکه ماه‌شماری و روزشماری کند که کی خدمتش تمام می‌شود؟... ... بگذریم.

شاید ضرورتی بود که این مقدمات را خدمت‌تان ارائه دهم تا راحت‌تر بتوانم پیشنهاد بدهم که بیاییم و با تغییر سیستم رایج سرباز‌گیری و تبدیل آن به استخدام و تعلیم سرباز حرفه‌یی و قناعت به آموزش بسیار ابتدایی و کم‌هزینه نظامی برای عموم دیگر جوانان (برای شرایط اضطراری و با قید کار‌شناسی) به یکی از بزرگ‌ترین مشکلات جاری خانواده‌ها پایان دهیم.

ضمن اینکه ناگفته هم نماند که ایده چندان ابتکاری و تازه هم نیست. سال‌هاست که بسیاری از کشور‌ها با همین شیوه نیروی نظامی ضروری‌شان را تامین می‌کنند. از تجربیات آنها هم به راحتی می‌توان بهره گرفت. لطفا به این دلایل توجه کنید:

الف- استخدام سرباز حرفه‌یی مثلا برای طول خدمت ۲۰ تا ۲۵ سال به یک‌باره و حد اقل برای سال‌های نخستین جهت تعداد قابل ملاحظه‌یی از جوانان کشور کار و آینده و بیمه تامین می‌کند و کمکی است در جهت ایجاد اشتغال واقعی و غیرکاذب.

ب- کمیت این سربازها حتی اگر نصف یا ثلث سربازهای موجود اجباری هم باشند کیفیت‌شان با توجه به داوطلب بودن‌شان و به علت سرمایه‌گذاری درازمدت‌تر دولت در مجهز کردن آنان به دانش‌های رزمی روز. قاعدتا باید قابل مقایسه با سربازهای موقت و اجباری نباشد.

ج- جوانی که داوطلبانه و با علاقه شخصی خودبه خدمت نظم و نظام کشور درمی‌آید قطعا و به هر دلیلی به سازمان متبوعه خود آنچنان وابستگی روحی و عاطفی پیدا می‌کند که کمترین نتیجه آن مسوولیتش در حفظ شوونات همان سازمان خواهد بود. چرا که با میل خودش به آن پیوسته و نه اینکه او را از کار و زندگی‌اش باز داشته باشند و به زور برای خدمات اجباری آورده باشندش. به عبارت دیگر به جای اینکه ارتش پلیس سرباز بی‌انضباط را تهدید به افزایش طول خدمتش بکند در سیستم سرباز استخدامی این سرباز خاطی خواهد بود که بسان شاغلان دیگر نگران اخراج و از دست دادن کارش خواهد بود پس ملزم به رعایت مقررات است .

د- و اما از نظر هزینه و بار مالی آن برای دولت؟ موضوعی که احتمالا می‌تواند مستمسکی برای مخالفان تغییر باشد. در این مورد به نظرم می‌توان از بودجه امروزه به علاوه پولی که از محل فروش معافیت به غیرداوطلبان دریافت خواهد شد تامین کرد (توضیح شاید مکرر باشد اما با کارشناسی کارشناسان می‌شود به همه این ارقام به صورت دقیق دسترسی پیدا کرد) و حالا اگر تعدادی هم واقعا از روی دلسوزی و باور فریاد «وا مستضعفا» سر دادند برایشان یاد آور می‌شوم که در تجربه فروش معافی که چند سال پیش داشتیم آمارهایش موجود است شاید قابل توجه باشد که بیشتر استقبال ازطرف همان طبقه زحمتکشی بود که برایشان صرف می‌کرد مبلغی بپردازند و جبرانش را در کوتاه‌مدت با کار و در آمدشان در یک جای دیگر بکنند.

و بالاخره اینکه ذکر یک تجربه و مشاهده شخصی در ارتباط با این موضوع را بی‌مناسبت نمی‌دانم که تقدیم‌تان کنم.

چندی پیشش و بر حسب تصادف به این مورد در کانادا برخورد کردم شاید برای شما هم جالب باشد آنها از بین جوانان دبیرستانی بدون اخذ کوچک‌ترین تعهدی حتی در صورت وقوع جنگ احتمالی داوطلبانی را در ارتش می‌پذیرفتند که بر طبق برنامه تنظیمی و در ساعات فراغت مثلا اواخر هفته یا تابستان‌ها در ارتش آموزش جدی شبه‌نظامی ببینند... و جالب است که غیر از لباس و تجهیزات ضروری به این داوطلبان بر مبنی ساعات آموزشی که داشتند یک حقوق حداقلی هم می‌دادند که به هر حال برای جوان جذابیتی داشت... تا مشغول سخت‌ترین ورزش‌های جسمی و روحی بشوند... مجددا یادآور می‌شوم که این داوطلبان هم ورودشان به این سازمان اختیاری بود و هم خروج‌شان. به محض تصمیم و بی‌هیچ گفت‌وگویی... حالا اجازه بدهید به اتفاق یک بررسی کوتاه بکنیم که دولت کانادا کشوری که به هر حال برای هر یک دلارش حسابی جداگانه دارد این هزینه‌ها را از جیب ملت با چه منظوری پرداخت می‌کند؟

اولا قریب به اتفاق این جوان‌ها با گذراندن این آموزش‌های رزمی و روحی ممزوج با کنترل علمی و روانشناسی بعد از مدتی به افرادی تبدیل می‌شوند با هیکل‌های تنومند، ورزیده و سالم.

مغرور و متکی به نفس و در نتیجه با حداقل گرایش به مواد مخدر یا تمایلات بزهکارانه... که خودتان با یک حساب سر انگشتی محاسبه کنید که دولت مربوطه از این گذر و از محل عدم هزینه برای پلیس، قاضی دادگاه‌ها، هزینه زندان‌ها سیستم‌های فرعی قضایی، بیمارستان و درمان برای معتادان و مهم‌تر از همه پایین آمدن نرخ بزهکاری و پیامد‌های مثبت آن در جامعه و ده‌ها مورد دیگر چه صرفه‌جویی‌هایی که نمی‌کند؟ که قطعا جمع آنها به مراتب از هزینه‌های پیشگیرانه اولیه و به ظاهر بیهوده بیشتر است. ثانیا از مسائل اقتصادی و اجتماعی گذشته با تعلیمات حساب‌شده‌یی که این جوانان در همین دوره‌های کوتاه‌مدت و آزاد می‌بینند در سوانح و حوادث اضطراری طبیعی با آمادگی و ورزیدگی که قبلا برایشان تدارک دیده شده بدون هیچ اعمال فشاری و کاملا به صورت داوطلب با غرور و علاقه‌یی وصف‌ناپذیر در خدمت هموطنان‌شان درمی‌آیند و به آنها یاری می‌رسانند.

و بالاخره در شرایط ویژه و در صورت بروز هرگونه نیازی به نیروی رزمنده در ارتش از بین همین جوانانی که با حداقل هزینه ،آموزش‌های ابتدایی را دیده‌اند آنقدر داوطلب جدی پیدا می‌شود که بدون کوچک‌ترین اعمال فشار و زوری در خدمت ارتش و در نتیجه کشور خود قرار بگیرند... به هر حال عرض کردم این برداشت را تنها به عنوان نقل خاطره‌یی ارائه کردم تا شاید کارشناسان دست‌اندرکار خودمان هم که به نظر تعدادشان کم نباشند بتوانند برایمان ایده‌های بهتر و بکر‌تری را خلق کنند... به امید آن روز