شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

اخلاقیات در یک کلانشهر


اخلاقیات در یک کلانشهر

نگاهی به وجوه تراژیک فیلم «جدایی نادر از سیمین»

شخصیت‌های تراژدی دارای تمامیت‌ هستند. این شاید اصلی‌ترین تفاوت شخصیت تراژدی با آدم‌های دیگر است، قهرمانان تراژدی به تمامه خودشان هستند. مردان و زنان معمولی شهامت ندارند که چنین باشند، اما یک شخصیت تراژدی به شکل ناب و تمام عیار وجود دارد و احساس تحقق کامل را به مخاطب می‌دهد. در مقابل به دلیل همین تمامیت آنچه به عنوان نقصان و اشتباه در شخصیت تراژیک نمود می‌یابد با توجه به تحقق کامل او و شهامتش، سخت و پرتنش است. از این جهت است که آنچه تراژدی و روح آن را می‌سازد، هامارتیا یا همان خطای تراژیک در سایه تمامیت و کمال شخصیت است. ادیپ (شخصیت اصلی تراژدی سوفوکل نویسنده یونان باستان) به واسطه غرورش از درایت در حکمرانی و جنگ‌آوری‌اش زمینه‌ای می‌سازد برای شکست سهمگین. غرور ادیپ سبب می‌شود تا او و اطرافیانش از چیزی آگاه شوند که آگاهی به آن جهان همه از جمله خود ادیپ را تلخ می‌کند.

● قراردادهای اشتباه در جامعه

با این مقدمه کوتاه می‌توان پس از دیدن جدایی نادر از سیمین نتیجه گرفت که نادر (پدر خانواده) به واسطه اصرار بر اخلاقیات و اصولش و اطمینان به آنها و پافشاری‌اش روی اجرایشان دارای تمامیت است و شهامتش در نوع زندگی از او شخصیتی درخور یک تراژدی می‌سازد. دقت او در اجرای اصولش و اهمیت این اصول در تربیت فرزند و نگهداری از پدر و سرزنش همسر نمونه‌هایی از این تمامیت است. به همین دلیل وقتی نادر خطا می‌کند، خطایش منجر به ایجاد بحران می‌شود.

خطای نادر بسیار شبیه ‌ ‌هامارتیا (خطای) ادیپ است، غرور ادیپ در تراژدی « ادیپ شهریار» در این فیلم تبدیل شده است به عدم انعطاف و مطلق‌گرایی نادر‌که خود شعبه‌ای از غرور است و تقویت‌کننده آن، لذا نادر با عدم انعطاف در نگرش اخلاقی‌اش غروری را سبب می‌شود که اتفاقا در نهایت او را نه شخصیتی اخلاقی، بلکه مخل تعادل و نابودگر می‌نمایاند. نادر در ابتدا با اعتنا و حساسیت به روی درستی و دقت زیاد و تن ندادن به بی‌اخلاقی در کارزار شهری شلوغ و بی‌نظم همچون یک مصلح نمایان می‌شود. نادر به دلیل اجماع آدمیان و قراردادهای پذیرفته شده ـ اما اشتباه ـ میان آنها پا روی اصول خود نمی‌گذارد و سعی می‌کند دختر نوجوانش را به همین شیوه تربیت کند. جامعه نمی‌تواند او را وادار به عقب‌نشینی کند؛ عشق به همسرش ، غرور او و اطمینان به تصمیماتش را سست نمی‌کند.

در ادامه فیلم می‌بینیم که فشارها و عذاب روی دختری که بشدت با او انس دارد هم سبب انعطاف در رفتار او نمی‌شود. اخلاق نادر معطوف به زندگی نیست، ‌به ایجاد شرایط خوب برای داشتن یک زندگی کامل خدمت نمی‌کند، در واقع با ایده نادر نمی‌توان در شهر و در شرایط پیچیده روابط انسانی، زندگی را به شکل روان گذراند و اطرافیان را حفظ کرد. نادر اخلاق را برای خود اخلاق پیش می‌گیرد و به همین دلیل است که خانواده‌اش فرو می‌ریزد، دخترش در شرایطی عصبی بزرگ می‌شود و از داشتن اطرافیانش محروم می‌شود و تنها می‌ماند. این تنهایی به سبب داشتن اصول و اصالتش زیباست، اما به دلیل منتهی شدنش به غرور (که خود غیراخلاقی است) شبهه برانگیز و ویرانگر است.

● طبقه متوسط شهری

ایران مدرن، کشور طبقه متوسط است. رشد شهرنشینی، آموزش فراگیر و رشد ناگهانی جمعیت و سرریز آن به شهرها از سویی، همچنین مطرح شدن گاه و بی‌گاه مفاهیم مدرن، سیر تکنولوژی و وابستگی به آن از سوی دیگر در کنار الزامات توسعه همه سبب تکثیر و گسترش طبقه متوسط شده است.

طبقه متوسط پیچیده است، از آن جهت که از سویی خارج و فارغ از الزامات و ضعف‌های اقتصادی فرودستان است و از سوی دیگر از وابستگی و نفوذ فرادستان هم بی‌بهره است. از این رو طبقه متوسط مستقل است و مفاهیمی‌ را نمایندگی می‌کند که کلیت جامعه خواهان آن هستند، لذا تمام جنبش‌های مدنی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جدید (از نیمه قرن بیستم به بعد) وابسته به این طبقه بوده است.

در ایران طبقه متوسط رشدی پر فراز و نشیب داشته و همیشه در نسبت با شرایط سیاسی و اقتصادی تغییر شکل داده است. در چند سال اخیر، طبقه متوسط به واسطه رشد‌های درونی خود و همچنین فضاهایی که اشغال کرده در یک شکاف و تضاد به سر می‌برده که اخلاق مهم‌ترین مفهوم قابل تحلیل آن است. طبقه متوسط به عنوان مدرن‌ترین بخش جامعه ایران با نمادهای خاص خود از سویی درگیر با نظام ارزشی سنتی است و از سوی دیگر نمی‌توان آن را به لحاظ اخلاقی کاملا مدرن نامید، لذا در یک شرایط بینابینی و نظامی‌معلق و مبهم به سر می‌برد. در چنین حالتی سقوط اخلاقی همان اندازه شیوع دارد و بحران اخلاق همان اندازه نگران‌کننده است که تعصب برای فرار از چنین شرایطی مبهم ‌و بی‌هویت.

جدایی نادر از سیمین در ادامه فیلم درباره الی، ساخته پیشین اصغر فرهادی نمایش همین تضادها و بحران اخلاق است. به اعتقاد بسیاری از روشنفکران و نویسندگان چند دهه اخیر، مساله اصلی جامعه ایرانی اخلاق است. در همین راستا آثار فرهادی با توجه به چالشی که به پا می‌کنند، کاملا در جهت پرسش از اخلاق در طبقه متوسط پیش می‌روند و سبب می‌شوند این بخش از جامعه، تصویری نزدیک به واقعیت را از خود ببیند.

● دوراهی اخلاقی شخصیت و تماشاگر

به لحاظ داستانی و پیچیدگی‌های روایتی، جدایی نادر از سیمین فیلمی‌ مبتنی بر تضاد اخلاقی است و به سیاق درام‌های موقعیت، داستان را با تضادها و پرسش‌های اساسی عمق داده و گسترش می‌دهد. ایجاد دوراهی اخلاقی برای شخصیت‌ها، در چنین حالتی تلاش اصلی کارگردان است، اما مرحله بعدی و مهم‌تر این است که از طریق ابزاری که در اختیار دارد دوراهی‌ها و پیچیدگی شخصیت‌های درام را تبدیل به دوراهی و مساله مخاطبانش کند. لذا در چنین داستانی پس از مضمون قابل درک و شخصیت‌های محکم دراماتیک، مکث‌ها و سکوت‌ها، زبان و نشانه‌های بصری اصلی‌ترین ابزاری است که این هدف را میسر می‌کند. عدم عجله فرهادی در روایت داستان، طمانینه و مکث بر نگاه‌ها و سکوت‌های شخصیت‌ها سبب می‌شود ‌علاوه بر تکامل درام و جاافتادن درستش برای مخاطب، جزئیات و عکس‌العمل‌ها در چشم مخاطب اهمیت خود را پیدا کنند و در ذهنش باقی بمانند.

فیلمنامه فرهادی از جنس داستان‌های طرح و توطئه یا پیرنگ‌های فزاینده (خوش ریتم) با گره‌های داستانی به شیوه ارسطویی نیست. داستان فرهادی بر اثر الزامات شخصیتی و نوع بسط گره اخلاقی رشد می‌کند. گره‌های فرهادی نه برای پیچیدگی داستانی بلکه برای پیچیدگی موقعیت برای شخصیت‌هایی اخلاقی است. نگاهی به نوع نقش شخصیت‌ها در پیگیری داستان این مساله را دقیق باز می‌کند؛ در این فیلم تقریبا همه دارای پایگاه اخلاقی خاص خود هستند. نادر (پیمان معادی)، زن کارگر (ساره بیات)، شوهر او (شهاب حسینی) به عنوان شخصیت‌های اصلی در درگیری پایگاهی خاص و محکم برای اخلاقیات خود دارند و به محض عدم انعطاف و دوری جستن از تعادل، بحران موقعیت گیرافتاده در آن را چند برابر می‌کنند.

در مقابل تنها سیمین است که در این میان بیشتر از درگیری‌های اخلاقی به شکلی به دنبال حفظ شرایط، خانواده و خلاصه نفع همه است، لذا نقش میانجی او در مقابل تندروی و افراط مدام تحقیر می‌شود، اما سرانجام این تأثیر همان تعادل اوست که می‌توانست به نتیجه‌ای حداقلی منتهی شود. با این توضیح مشخص می‌شود که روایت جدایی نادر از سیمین از روند تضادها و کشمکش‌های بنیادین چند شخصیت مرکزی خود و بسط موضع آنها در باب اخلاق ایجاد می‌شود، نه ماجراها و کشکمکش‌ها. این باعث می‌شود که تعلیق فیلم آنقدر درونی و انسانی باشد که تبدیل به تعلیق من به عنوان بیننده فیلم شود. در نهایت این به آن معنی است که جدایی نادر از سیمین فیلمی ‌اخلاقی است، چرا که اخلاق و اخلاقی بودن را برای مخاطب مساله می‌کند.

● شهر و خانه

فرهادی پس از شهر زیبا که دوربینش بیشتر در فضاهای خارجی شهری می‌چرخید، در‌ چهارشنبه‌سوری‌ به طور متمرکز به طبقه متوسط پرداخت و دوربینش را به فضاهای داخلی و خصوصی‌تر برد. آنچه مسلم است در جامعه و در شهر هیچ‌گاه طبقه متوسط در تمامیت خود وجود ندارد، آدم طبقه متوسط در محیط کارش همان شخصیت و تفکر و منش رفتاری را ندارد که در خانه و روابط خصوصی‌اش داراست. در سفر شخصیت یک آدم طبقه متوسط از سویی وابسته به شرایط و تجربه‌های نو با وجود تضادها پذیرنده‌تر است و از دیگر‌سو زندگی روزمره او گونه‌ای متفاوت از تجربه شهر اصلی‌اش را دارد. همه اینها فضای خصوصی را فضای ظهور و کامل شدن آدم ایرانی طبقه متوسط می‌کند. لذا فرهادی با ساختن فضاهای شخصی آدم‌های فیلم، زندگی روزمره آنان را در محیط‌های بسته بیشتر مورد کندوکاو قرار می‌دهد.

این اصل در چهارشنبه‌سوری، درباره الی و جدایی نادر از سیمین به شکل بارزی نمود دارد، اما در این آخری نکته دیگر تضاد این فضا با فضای عمومی ‌و زندگی روزمره طبقات دیگر اجتماعی است. اگر در چهارشنبه‌سوری خانه اصل بود، در درباره الی فضای اوقات فراغت و سفرهای دسته‌جمعی و خوشگذرانی آدم‌های شهری مبنا قرار گرفت. ولی در تازه‌ترین فیلم فرهادی، علاوه بر خانه، نمایش تضاد آن با دیگر فضاهای عمومی‌ هم اصل است. تضادهای دیگری همچون تضاد تربیت مدرسه با تربیت پدر و مادر و آموزش آنها و در نهایت تضاد طبقه فرودست با طبقه متوسط ـ یعنی شکاف معیوب و چالش‌زای یک خانواده و منافع آن از طبقه متوسط با خانواده و منافعی دیگر در طبقه فرودست ـ هم در فیلم همچون آینه‌ای تمام‌نما دیده می‌شود. این تضاد منافع و نوع زیست‌اخلاقی آدم‌ها هشدار اصلی فیلم در کنار تحلیلش از اخلاق شهری است.

این بار هم فرهادی به سیاق فیلم‌های گذشته، اثرش را با تعلیقی در داستان فیلم تمام می‌کند، اما در کنار آن سوال‌هایی اساسی و هشدارهایی تکان‌دهنده در ذهن مخاطب بیدار می‌ماند و بیرون از سالن هم در برابر شهر و زندگی شهری‌اش با او باقی می‌ماند. این که «انسان ایرانی تا چه حد در زیست خود می‌تواند اخلاقی باشد و تضادهای پیچیده جامعه چقدر اجازه حفظ اصول را به او می‌دهد؟» مهم‌ترین سوال از مجموعه پرسش‌هایی است که در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد و براحتی پاسخی نمی‌یابد.

علیرضا نراقی