چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

مدیریت دولتی چیست


مدیریت دولتی چیست

این مقاله درصدد توضیح وتبیین مفهوم مدیریت دولتی است پیرامون این مفهوم مباحث بسیاری مطرح شده است که تبیین دقیق این مفهوم را تا حدودی سخت می کند, در مقاله این سئوال مطرح است که مدیریت دولتی چیست در پاسخ به این سئوال سعی می شود معنا و مفهوم این واژه تبیین شود و تئوری های آن به طور مختصر بیان شود

چکیده

این مقاله درصدد توضیح وتبیین مفهوم مدیریت دولتی است. پیرامون این مفهوم مباحث بسیاری مطرح شده است که تبیین دقیق این مفهوم را تا حدودی سخت می کند، در مقاله این سئوال مطرح است که مدیریت دولتی چیست؟ در پاسخ به این سئوال سعی می شود معنا و مفهوم این واژه تبیین شود و تئوری های آن به طور مختصر بیان شود.

واژگان کلیدی: مدیریت، اداره، نظریه، مدیریت دولتی نوین، سیاستگذاری.

معنای لغوی مدیریت: مدیریت از نظر لغوی یعنی اداره کردن و مدیر اسم فاعل از مصدر اداره به معنای اداره کننده است. اداره از از ماده دور گرفته شده است دوران به معنای گردیدن است. پس مدیر یعنی اداره کننده و مدیریت به معنای گرداندن یک سازمان در جهت اهداف خاص خودش می باشد.( اختری۱۳۶۶، ص۳۲)

در فرهنگ اکسفورد اداره امور به معنای اداره کردن با مفهوم مدیریت امور یا اداره امور و عملیات یا هدایت و نظارت بر اجرا ها آمده است. مدیریت از ریشه manus به معنای کنترل با دست می باشد. و اداره امور از ریشه minor و سپس از ریشه ministrare به معنای خدمت کردن و به دنبال آن حکومت کردن است. تفاوت اصلی این دو کلمه در خدمت کردن وکنترل کردن و دستیابی به نتایج نهفته است.

مدیریت فرایند اجتماعی، برنامه ریزی، سازماندهی، کارگزینی، هدایت و هماهنگی، کنترل در راستای تعیین و فائق شدن به اهداف سازمانی در یک محیط پویاست. (R.D agarwal ۱۹۹۸, p۸ ) مدیریت یعنی تصمیم گیری واین وظیفه مهمترین واصلی ترین نقش مدیریت است.(الوانی۱۳۶۷، ص۱۰)

مدیریت عبارت است از: فرآیندی برای حل مسائل مربوط به تامین اهداف سازمانی به نحو مطلوب از طریق استفاده موثر و کارآمد از منابع کمیاب در یک محیط در حال تغییر. (ایران نژادپاریزی۱۳۷۹ ، ص۱۸)

مدیر شخصی است که مسئولیت عملکرد یک یا چند نفر از افراد در سازمان به عهده دارد. مدیران با مجموعه متعددی از عناوین مثل، سرپرست، رهبر گروه، مدیر بخش، مدیر اداره، معاون ونظیر آن فعالیت داشته و کارکنان را بکار می گمارند.

به عقیده «فیلیپ هوسنو»: مدیریت عمومی عبارت است از مجموعه روش های عقلانی که در خدمت تصمصم گیرندگان امور عمومی قرار می گیرد. او در دنباله چنین می افزاید که در یک تعریف، مساله کاربست روش های نوین مدیریت در بخش عمومی وجود دارد. نوسازی مدیریت عمومی، شامل استفاده از ابزار هائی است که به یاری پدیده هائی همچون تصمیم گیری، اطلاع رسانی برخی امور یا جریان های دیوانی حتی توسل به تبلیغات برای برقراری ارتباط با مردم می آید.

پیشینه: اداره امور دولتی دارای یک پیشینه طولانی است که به موازات مفاهیم تمدن ودولت ظهور یافته است. گلادن خاطرنشان می کند که از زمان پیدایش دولت ها همواره نوعی اداره وجو داشته است. بنیانگذار یا رهبر، ابتدا انتقال یک جامعه را ممکن می سازد و سازمان دهنده یا رئیس ان را دوام می بخشد. اداره امور یا مدیریت امور، هر فعالیت اجتماعی، عامل میانی و واسطه است، خیلی به نظر نمی آید ولی عامل اصلی بقای جامعه است.

رومن لوفر در کتاب مدیریت نظام های پیچیده اداری تولد مدیریت عمومی را از خلال تارخ نوعی گسست میان دو حوزه عمومی و خصوصی توضیح می دهد. اما شالوده این منطق مدیریتی چیست؟ در اینجا لوفر تحلیل سیستمی را به عنوان عمل توصیف واقعیت های پیچیده به کمک تیرها ونشانه ها می خواند. تحلیل و مدیریت (عمومی وخصوص) به عنوان ابزاری برای ایجاد زبان مخصوص پیچیدگی ها و با هدف بهه گیری از این پیچیدگی های جهان مطرح گردیده است: تحلیل سیستمی: نحوه اندیشیدن جامعه پیچیده می باشد و مدیریت عمومی نیز زبان دولت در جامعه پیچیده است.(مولر۱۳۷۸، ص۲۲)

وظایف مدیریت

وظایف مدیریت را می توان به شکل زیر خلاصه کرد:

۱. برنامه ریزی: برنامه ریزی شامل انتخاب کردن ماموریت، اهداف و اقدامات در رسیدن به آنها وآن مستلزم تصمصم گیری مبتنی بر انتخاب راهکار مناسب در بین راهکار های موجود برای عملیات درآینده می باشد وبرنامه فاصله ای را که ما در آنجا قرار داریم تا آنجائی که می خواهیم به آن برسیم را برطرف می کند.

برنامه ریزی عملاً یک فرآیند تصمیم گیری است که مسیر اقدامات سازمان را تعیین می کند. تصمیم گیری انتخاب یک راهکار از میان راهکار های مختلف تعریف شده است و هسته مرکزی برنامه ریزی را تشکیل می دهد. نمی توان گفت یک برنامه وجود دارد مگر اینکه از قبل در خصوص تخصیص منابع، هدایت و اعتبار آن تصمیم گیری شده باشد. بنابراین تصمصم گیری اولین گام دربرنامه ریزی است. سایمون تصمیم گیری را مترادف مدیریت می اند. به هر حال تصمیم گیری نقش محوری در انجام وظایف مدیریتی دارد و در راستای آن همواره مدیر باید تصمیم بگیرد.

۲. سازماندهی: سرآغاز موفقیت سازمان برنامه ریزی است. سازماند هی برنامه ها را به واقعیت تبدیل کرده و اهداف مورد نظر را تحقق می بخشد.

سازماندهی مانند برنامه ریزی فرایندی است که در انجام وکاربرد آن باید دقت لازم صورت گیرد. این فرایند مستلزم تصمیم گیری در مورد کار های مورد نیاز و وظایف مطرح شده و قرار دادن آنها در چارچوب تصمیم گیری یا ساختار سازمانی است. این چارچوب، ساختاری را برای تمام مشاغل فراهم می کند. واین موضوع را که چه کسی مسئول انجام وظایف بوده وچه کسی باید به چه کسی گزارش دهد را مشخص می کند.

۳. هدایت: رهبری، فرایند تاثیر گذاری افراد و گروه ها جهت تعیین اهداف و رسیدن به آن می باشد. رهبران –کسانی که بعنوان رهبر عمل می کنند- دیگران را راهنمائی، هدایت وترغیب نموده و آموزش می دهند. عشق وعلاقه وایثارو کسب وجهه تشکیل دهنده شالوده یک رهبر هستند.

بعضی صاحبنظران، رمز موفقیت را در توان هدایت نیروی انسانی تحت سرپرستی می دانند. مهارت انسانی وکار با افراد و هدایت آن ها در جهت انجام اهداف سازمانی از جمله مهارت هائی است که در تمامی سطوح مدیریت اعم از عملیاتی، میانی وعالی کاربرد ویژه دارد.

۴. کنترل: شامل آندسته از فعالیت هائی است که در صدد ایفای وظایف، با شرایط لازم به منظور نیل به هدف های از پیش تعیین شده می باشند.(رابرت تراوش و جن نیو پورت، ۱۳۶۹، ص۹۱)

فرایند کنترل را می توان به چهار مرحله تقسیم کرد: تعیین معیار عملکرد- اندازه گیری عملکرد- مقایسه عملکرد با معیار های تعیین شده- انجام اقدام اصلاحی.

بدون نظارت وکنترل مدیران نمی توانند بفهمند که در کدام بخش از کارشان به طور اثر بخش وکارامد انجام شده است. کنترل وظیفه ای است که دایره مدیریت را به یک دایره کامل تر تبدیل می کند. برنامه ریزی به عنوان اولین وظیفه در راس تما وظایف مدیریت است. با تعیین برنامه ها واهداف، بایستی میزان پیشرفت آن برنامه ها و اهداف، نظارت و کنترل صورت گیرد. بازخورد بازخورد حاصل از این کنترل ها به مدیران کمک می کند که میزان پیشرفت و موفقیت سازمان را در دستیابی به اهداف و مقاصد مشخص نمایند.

از طرفی دیگر هیوز وظایف مدیریت دولتی را چنین بیان می کند:

۱- استراتژی: الف- تعیین اهداف واولویت های سازمان (براساس پیش بینی محیط بیرونی و توانائی های سازمان) ب-تدوین برنامه های عملیاتیبرای دستیابی به اهداف مذکور

۲- مدیریت مولفه های درونی (سازماندهی وتامیننیروی انسانی- هدایت کارکنان ونظام مدیریت منابع انسانی- کنترل عملکرد)

۳- مدیریت مولفه های بیرونی (ارتباط با واحد های بیرونی- ارتباط با سازمان های مستقل- ارتباط با رسانه ها ومردم. (آون هیوز،۱۳۷۷، ص۳۶)

رابطه سیستم مدیریت دولتی وخط ومشی گذاری: ارتباط محسوس میان سیستم مدیریت دولتی وخط ومشی گذاری وجود دارد. برداشت از نحوه ومیزان ارتباط مذکور از موارد زیر تاثر می پذیرد:۱- مهارت های فنی وموضوعی از لحاظ تحلیلی ۲-اخلاقیات به منزله شالوده تصمیم گیری ۳-ملاحظات اخلاقی شخصی برای تحلیلگران.

درقسمت اول مهارت های فنی وموضوعی مورد نیاز تحلیلگر مطرح می شود. تجزیه تحلیلگر سیستم کسی است که علاوه بر جایگاه سازمانی خود دارای اطلاعات، بینش آگاهی های مکفی از گذشته وحال بوده، مهارت ترسیم دورنمای سیستم( آینده) مبتنی بر وضعیت جاری و قبلی را داراست.(تسلیمی، ۱۳۷۸، ص۳۸)

لازمه غنی سازی مدیریت در بخش عمومی که طبعا مبنای خط ومشی گذاری مطلوب خواهد بود. این است که سازمان ها به موارد زیر توجه کنند:

۱) تقویت بنیه اقتصادی که مستازم پیشرفت علوم، رونق فنآوری و قدرت سیاسی است.

۲) تقویت بازدهی از طریق اعمال بهینه وظایف مدیریت: محاسبه کلی توان وانرژی سازمان برای کسب ستانده های بیشتر ضروری است. این محاسبه هرچه دقیق تر باشد منابع وامکانات کمتری هدر می رود.

۳) تقویت اثر بخشی طرح ها: اثر بخشی فراینی است که با غایت عملکرد سازمان ارتباط دارد، لازم است از ابتدا وبه هنگام تهیه طرح ها، قطعیت و اثر بخشی فزاینده مورد نظر باشد. از این جهت طرح باید امکان تجدید نظر، تغییر یا جایگزینی را داسته باشد.

۴) تلفیق هدفمند کارائی و اثر بخشی: معمولا دو دیدگاه در فرایند حل یک مساله وجود دارد که براساس آن سیستم ها به دو گونه تقسیم می شوند. سیستم مبتنی بر نگرش و بازدهی وکارائی طراحی می شود. ونوعی دیگر بر اساسنگرش به اثر بخشی. چگونگی برقراری بهترین وضعیت که در آن هم اثر بخشی وهم بازدهی مورد توجه باشد، خود از مبانی خط و مشی گذاری است. (تسلیمی، همان، ص۳۸)

نظریه های مدیریت

تئوری های سازمان ومدیریت از حدود صد سال گذشته و زمانی که مدیریت به عنوان یک رشته دانشگاهی مطرح شد، حالتی خاص به خود گرفته است که صاحبنظران تقسیم بندی مختلفی از ان ارائه کرده اند. در این قسمت ما بر اساس یک تقسیم بندی روشن تر وبه طور اجمالی این نظریات را ارائه می کنیم.

۱- مکتب کلاسیک: شامل سه نظریه(نظریه مدیریت علمی- نظریه فرایندی مدیریت- نظریه بروکراسی)

الف) نظریه مدیریت علمی: در سال۱۹۱۷ آدام اسمیت با اطلاعاتی که از کارخانه سنجاق سازی بدست آورده بود، محسنات تقسیم کار را اعلام کردکه خود گامی در جهت سازماندهی ومدیریت بود. در واقع نظریه مدیریت علمی با انتشار کتاب صرفه جوئی صاحبان صنایع بوسیله چالرزببج آغاز شد. کارهای تیلور آمریکائی که بعنوان پدر مدیریت علمی مطرح شده است در سال۱۹۱۱ با کتاب اصول مدیریت علمی که مدیریت را به صورت مدون ومنظم وبا ذکر مثال های زنده توضیح داده است. درنظریه مدیریت علمی توجه به کارائی وهدف معطوف بوده وانسان موجودی اقتصادی وعقلانی تلقی شد و به روابط انسانی توجهی نداشت.

ب) نظریه فرایندی مدیریت: این نظریه به نام هنری فایول همراه است. وی یکی از بنیانگذاران مکتب کلاسیک است. او سعی کرد تعریف کاملی از مدیریت صنعتی ارائه کند وی ۱۵ اصل را به عنوان اصول مدیریت مطرح کرد: تقسیم کار- اختیار و مسئولیت- وحدت فرماندهی- وحدت مدیریت- تبعیت منافع فردی از سازمانی- جبران خدمات- متمرکز سازی وتمرکز کنترل- مشخص کردن خط اختیار بالا به پائین- نظم- عدالت- انظباط کارکنان- ثبات- تشویق ابتکار عمل- تقویت روحیه گروهی.

ج) نظریه بروکراسی: در حالی که تیلور و فایول بر مسائل علمی مدیریت و کارائی در کسب اهداف توجه داشتند. توجه ماکس وبر به این مساله اساسی تر ماطوف بود که چطور می توان ساختار سازمان را به طور مناسب طراحی کرد. وبر استدلال می کرد که یک سازمان هدفدار دارای هزاران کارگر و کارمند است وبرای انجام دادن کارها ناگزیر است قوانین ومقررات را به صورت دقیق رعایت کند، تئوری مدیریت دیوانسالاری- بروکراسی را ارائه کرد ودر آن به سلسله مراتب اختیار- خطوط ارتباطی و قوانین و مقررات بسیار توجه کرد.( جیمز ای.اف.استونر-آر. ودیگران۱۳۷۹، ص۵۴)

۲- مکتب نئوکلاسیک:

الف) نظریه روابط انسانی: این نظریه تا حدی از آن جهت به وجود آمد که روش کلاسیک از نظر ایجاد هماهنگی در محل کار ودر فرایند تولید نتوانست به مقدار کافی کارامد باشد. بنیانگذار این مکتب استون مایو است. علاوه بر ایشان، افرادی مثل مک گریگور- مازلو- هرزبرگ در توسعه مکتب روابط انسانی سهم داشته اند. اساس نظر نئو کلاسیک ها_ روابط انسانی بر این بود که: یک کارگر خوشحال یک فرد مولد وسازنده است. بنابراین کارائی واثر بخشی سازمان ها از راضی وخوشحال نگه داشتن عامل انسانی ناشی می شود نه ساخت رسمی روابط سازمانی.

نظریه نئو کلاسیک ها، کلاسیک ها را به کلی رد نمی کند بلکه ساخت اختیارات رسمی کنترل را در قالب هدف ها و رفتار کار کنان سازمان مطرح می سازد به همین دلیل سازمان و روابط غیر رسمی را مورد تاکید قرار دادهاست ومدیران را به برقراری هر چه بیشتر ارتباط با زیر دستان تشویق می کند.(میر سپاسی۱۳۶۳، ص۳۱)

ب) مکتب سیستمی: سیستم مفهوم جدیدی نیست بلکه به نظام آفرینش وجهان طبیعت می رسد. لیکن بصورت تئوری محصول سال های بعد از جنگ جهانی دوم است. استفاده از یکی از روش ها سیتماتیک به عنوان روش تحقیق عملیات ابتدا در سال ۱۹۳۰ در ارتش انگلیس آغاز شد. در تعریف سیستک می توان گفت منظومه یا مجموعه ای از عناصر واجزا مرتبط و در حال کنش و واکنش متقابل که یک کل هدفمند را بوجود می آورند.(رضائی نژاد۱۳۷۵، ص۳۲)

در نگرش سیستمی سازمان به صورت یک واحد ویک سیستم منسجم ویکپارچه وهدفدار که از اجزای مختلف به هم پیوسته تشکیل شده است مورد توجه قرار می گیرد.

تولید مبتنی بر نگرش سیستمی ایجاب می کند که مدیران تنها پس از اینکه اثرات این تصمیمات را به سایر واحد های کل سازمان بررسی کردند. درباره جدول زمانبندی تولید، تصمیم بگیرند. نگرش سیستمی مبتنی بر این است که مدیران نمی توانند خود را در همان نمودار سنتی محدود کنند. بلکه باید با نمایندگان سایر سازمان ها هم ارتباط برقرار کنند. بدیهی است که مدیران سیستم های سازمانی متوجه شبکه روابط تجاری می شوند.( جیمز. اف، همان، صص۳۳-۳۶)

انتقاد های مربوط به مدیریت گرائی

در پی اجرای برنامه همه جانبه اصلاح، کاری که باید اکنون کارکنان دولت انجام دهند، نام مدیریت را می طلبد. توجه آن دقیقا" به دستیابی به اهداف و قبول مسئولیت فردی برای رسیدن به هدف ها ست با این همه این برنامه ها با انتقاد های جدی روبرو شده اند:

۱- شالوده اقتصادی مدیریت گرائی: در این باره دو انتقاد اساسی وجود دارد: نخست: اقتصاد یک دانش اجتماعی ناقص است وکاربرد آن در دولت نیزکاستی هائی پدید می آورد. دوم: اینکه گرچه اقتصاد به عنوان شالوده نظام اقتصادی و بخش خصوصی، صحت واعتباری دارد، کاربرد آن در دولت نتیجه بخش نیسست.

۲- شالوده مدیریت بخش خصوصی: اقتباس مدیریت گرائی از کدل کسب وکار خصوصی مورد انتقاد قرار گرفته است. بخش خصوصی ممکن است آنچنان متفاوت باشد که مدل های مدیریت عمومی یا بخش خصوصی در آن بسیار نامربوط جلوه کنند. تعیین اهداف یا اندازه گیری نتایج در بخش عمومی دشوار است واین یکی از تفاوت های عمده بخش خصوصی وعمومی است.

۳- تیلوریسم جدید: مدیریت گرائی احیای نظرات مدیریت علمی تیلور است که بازگشت به این نظریه توسعه رفتار سازمانی را از زمان تیلور تاکنون نادیده می گیرد وحذف می کند.

۴- سیاسی شدن: از جمله تغییرات خدمات عمومی سیاسی شدن آن یعنی دخالت مستقیم آن در مسائل سیاست های حزبی است. اکنون رهبران سیاسی سعی دارند روسای ادارات خود را تعییت کنند و از آن ها انتظار حمایت سیاسی دارند. این برخلاف تاکید مدل سنتی بر بی طرفی و عدم تعصب نظام اداری است.

۵- تضعیف پاسخگوئی: بین مفاهیم و پاسخگوئی عمومی ممکن است تعارض هائی پدید آید. اگر قرار است کارمند دولت از نظر مدیریتی پاسخگو باشد، از پاسخگوئی به مسئولیت سیاسی او کاسته می شود ویک شهروند چگونه می تواند شهروند دولت را موظف به پاسخگوئی کند؟

۶- مسائل اجرا: تاکنون تغییرات مدیریتی همه از بالا آغاز شده است وتوجه کافی به اجرا مبذول نشده است این مساله جدی است. بهبود استراتژی یا بودجخ بندی ممکن است در بالا روی دهد. لیکن در سطوح پائین تر، مدیریت اجرا یا عملکرد با آنچه مطلوب است فاصله زیادی دارد.

۷- مشخصات مبهم: تعریفی دقیق از مدیریت دولتی نوین یا مدیریت گرائی وجود ندارد. فهرستی از چیز های مورد نظر را اندازه گیری عملکرد، مشوق ها، بودجه بندی برنامه ها در دست است اما تعریف مشخصی وجود ندارد.

مدیریت دولتی نوین

مدیریت دولتی نوین برخلاف سابق بجای اصلاحات در بخش دولتی ، قصدش دگرگون کردن بخش دولتی و ارتباط آن با دولت وجامعه است. مدیریت دولتی نوین دارای سه مشخصه بنیادی می باشد که عبارتند از: تکید بر مدیریت به جای خط ومشی وتاکید بر ارزیابی عملکرد وکارائی، تقسیم وپراکنده کردن بروکراسی های امور دولتی به صورت اداراتی که بر پایه پرداخت بهای خدمات بوسیله مصرف کننده با یکدیگر معامله می کنند. استفاده از شبه بازار ها و قرارداد با بخش خصوصی به منظور توسعه رقابت، کاهش قیمت تمام شده، سبکی از مدیریت که بیش از همه بر ستاده های معین، قراداد های کوتاه مدت، مشوق های پولی وآزادی عمل در مدیریت تاکید می کند.(آون هیوز، همان، ص۷۷و۷۸)بحث های زیادی راجع به ماهیت واقعی مدیریت دولتی نوین وجود دارد، اما اصول راهنمائی میان همه دانشمندان مورد توافق قرارگرفته است. که می توان آن ها را به شکل زیر خلاصه کرد:

۱- تاکید بر مهارت های مدیریتی حرفه ای برای عمل، کنترل مشهود سازمان ها (آزادی عمل در مدیریت)

۲- استخراج استاندارد ها ومقیاس های اجرا از طریق مشخص کردن و شفاف کردن اهداف و شاخص های موفقیت.

۳- حرکت از استفاده از کنترل وردودی ها وروش های بروکراتیک به حکومت کردن بر مبنای کنترل خروجی ها که بوسیله شاخص های اجرای کمی اندازه گیری می شوند.

۴- حرکت از سیستم های مدیریتی متمرکز به سوی تمرکز زدائی واحد ها در بخس عمومی.

۵- تاکید بر استفاده از سبک اعمال مدیریتی بخش خصوصی مثل قرارداد های کاری کوتاه مدت، توسعه طرح های مشارکتی، انجام توافقات وبیان رسالت ها.

۶- تاکید بر کارائی و استفاده بهینه از منابع وانجام بیشترین با کمترین منابع.( Hiromi, ۲۰۰۳, p۴)

فرجام: نتیجه ای که از این بحث می توان گرفت این است که مفهوم مدیریت دولتی دارای ‍ پیچیدگی های بسیاری است که در یک مقاله کوتاه نمی توان به همه آنها پرداخت. اما در اینجا تلاش شد از کتب و منابع معتبر تعاریف- وظایف و انتقادات مربوط به مدیریت و مدیریت گرایی بیان شوند تا این مفهوم بیش از پیش برای خواننده روشن شود. در ادامه این مبحث موضوع مدیریت دولتی نوین می تواند مدخلی باشد برای پرداختن بیشتر به مفهوم مدیریت دولتی که می تواند مورد توجه پژوهشگران این حوزه باشد.‍

یحیی کمالی

منابع:

۱. احمدی،مسعود (۱۳۸۲) مبانی سازمان ومدیریت (تهران، نشر ویرایش)

۲. اختری، عباسعلی(۱۳۶۵) مدیریت علمی مکتبی از دیدگاه اسلام. (تهران، سازمان تبلیغات اسلامی)

۳. ایران نژادپاریزی، مهدی و ساسان گهر، پرویز (۱۳۷۹) سازمان ومدیریت از تئوری تا عمل. (تهران، بانک مرکزی چاپ چهارم)

۴. الوانی، مهدی (۱۳۶۷) مدیریت عمومی. (تهران، نشر نی)

۵. تسلیمی، محمد سعید (۱۳۷۸) تحلیل فرایندی تصمیم گیری وخط ومشی گذاری. (تهران، سمت )

۶. جیمز ای.اف.استونر-آرودیگران (۱۳۷۹) مدیریت،ترجمه پارسائیان واعرابی (تهران، پژوهش های فرهنگی)

۷. رابرت تراوش و جن نیو پورت (۱۳۶۹) اصول مدیریت در رفتار سازمانی، ترجمه عین اله علاء (تهران، زوار)

۸. رضائی نژاد، عبدارضا (۱۳۷۵) دانش مدیر امروز دستمایه مدیران. (تهران، رسا)

۹. میر سپاسی، ناصر (۱۳۶۳) مدیریت منابع انسانی (تهران، نقش جهان)

۱۰. هیوز، آون (۱۳۷۷) مدیریت دولتی نوین، ترجمه الوانی ودیگران (تهران، گلشن)

۱۱. R.D agarwal, or organization and management, by, macaraw- HIV co .۱۹۹۸

۱۲. Hiromi Yamamoto, new public management japans practice, institute for inter national policy studies paper۲۹۳e, ۲۰۰۳