یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

کسی می آید کسی که مثل هیچ کس نیست


کسی می آید کسی که مثل هیچ کس نیست

فوتبال ایران که تمام ماه های اخیر را زیر سایه تعلیق سپری کرده با فشارها و تهدیدهای فیفا به تدوین اساسنامه یی تن داد که جای آن همیشه خالی بود اساسنامه یی که بر مبنای آن ما باید حرکت را به سوی فوتبال حرفه یی آغاز کنیم, ساختارهایی همسو با فوتبال حرفه یی جهان داشته باشیم و از فوتبال دولتی فاصله بگیریم

در حالی که بنا بر وعده ها انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال تا یک ماه دیگر انجام خواهد شد، شواهد حاکی از آن است که این بار نیز در بر همان پاشنه های زنگ زده و قدیمی خواهد چرخید و نباید انتظار تحول و حرکت تازه یی داشت.

فوتبال ایران که تمام ماه های اخیر را زیر سایه تعلیق سپری کرده با فشارها و تهدیدهای فیفا به تدوین اساسنامه یی تن داد که جای آن همیشه خالی بود. اساسنامه یی که بر مبنای آن ما باید حرکت را به سوی فوتبال حرفه یی آغاز کنیم، ساختارهایی همسو با فوتبال حرفه یی جهان داشته باشیم و از فوتبال دولتی فاصله بگیریم.

براساس آنچه تاکنون بر ورزش ما حاکم بود- و مطمئناً تا آینده های نامشخصی هم خواهد بود- تصمیم سازی ها در ورزش حتی تا فرعی ترین و جزیی ترین بخش های آن بر جهت گیری ها و تمایلات مردان سیاست و صاحبان کرسی های حکومتی استوار است.

برای این فرآیندها هم دلایل بسیاری وجود دارد که دم دست ترین و بدیهی ترین آنها تغذیه ورزش ما از بودجه های عمومی کشور است. اینکه بیشترین حجم هزینه های ورزش را در ایران چه در حوزه ورزش همگانی و حتی چه در حوزه ورزش قهرمانی نهادهای دولتی تامین می کنند، همیشه دست این نهادها و دیگر مدیران را برای وارد شدن به ورزش باز می گذارد. در این زمینه می توان به تکرار گفته های داریوش مصطفوی دبیرکل موقت فدراسیون فوتبال در سال گذشته و پس از برکناری محمد دادکان پرداخت.

مصطفوی در تمام مدتی که مدیران ورزش با تهدید فیفا مبنی بر تعلیق فوتبال ایران مواجه بودند این جملات را بر زبان می آورد که «پول فوتبال ما را دولت می دهد پس حق دارد که برای فوتبال رئیس تعیین کند و برای آن تصمیم بگیرد.» این گفته ها فارغ از آن که کمترین اثری بر ساز و کار و برنامه های نهادی بین المللی مانند فیفا نداشت و هیچ گاه مورد توجه این سازمان قدرتمند قرار نگرفت، از حقیقتی حکایت می کرد که فوتبال و ورزش ایران را کاملاً وابسته و بی اختیار نشان می داد؛ اینکه به دلیل شارژ مداوم مالی ورزش از سوی بودجه عمومی کشور دولت ها و مسوولان سیاسی که این بودجه را به سوی ورزش سرازیر می کنند برای خود حقی قائل اند که در تمام ارکان ورزش اثرگذار باشند و استقلالی برای ورزش در نظر نگیرند.

این سهم خواهی را نه تنها در عزل و نصب راس هرم مدیریت کشور که جزء اختیارات رسمی دولت است که حتی در بیشترین عرصه ها می توان دید؛ اتفاقی که امروز در گزینش اعضای هیات مدیره دو باشگاه به ظاهر مردمی کشور نیز به عینه دیده می شود.

در شرایطی که محمد علی آبادی رئیس سازمان تربیت بدنی پس از فاجعه حذف استقلال از جام باشگاه های آسیا اعلام کرد که این دو باشگاه به زودی از زیر نظر سازمان خارج خواهند شد و به بخش خصوصی واگذار می شوند اتفاقاتی که می افتاد حاکی از هرچه سیاسی تر شدن فضای دو باشگاه بود. از یک سو باشگاه پرسپولیس بود که با وجود آرامش نسبی حاکم بر آن همه چیز به تلاطم افتاد و با راهیابی چند عضو شورای شهر به جمع اعضای هیات مدیره مشخص شد که سیاسیون نمی توانند بر تمایل خود برای حضور در این نمایش جذاب غلبه کنند.

هیات مدیره پرسپولیس که پیش از این نیز با عضویت نزدیکان رئیس جمهور و نمایندگان مجلس ترکیبی کاملاً سیاست زده داشت حالا با ورود کاشانی، بیادی و سروری به میدانی تبدیل شده که ادامه رقابت ها و تعاملات سیاسی در دیگر بخش های حکومتی را می توان در آن دنبال کرد. این مشابه همان شرایطی است که استقلال به خود می بیند. باشگاهی که هیات مدیره کاملاً سیاسی آن و مدیرعامل غیرورزشی اش برای اولین بار در تاریخ توانستند از حضور در جام پراعتبار آسیایی محروم اش کنند، حالا می خواهد تجربه یی مشابه را تکرار کند.

آنچه از خبرها برمی آید این است که برخلاف اظهارات اولیه علی آبادی که حاکی از علاقه او برای استفاده از کارشناسان فوتبال و پیشکسوتان استقلال در ترکیب هیات مدیره استقلال بود، اعضای نهایی باز هم از کریدورهای سیاسی به ساختمان این باشگاه راه خواهند یافت. حضور احتمالی مسعود زریبافان که یکی از نزدیکان به محمود احمدی نژاد محسوب می شود و پیش از این پست های بی شماری برای او در نظر گرفته شده در جایگاه مدیرعاملی استقلال می تواند گویای تفکری باشد که از ذهن مسوولان بلندمرتبه کشور می گذرد.

در چنین شرایطی و در حالی که هر روز به انتخابات فدراسیون فوتبال نزدیک می شویم، این تصور که رئیس این فدراسیون فارغ از نظرات حوزه های قدرت و بدون پشتیبانی این نهادها انتخاب خواهد شد بیشتر به خواب و خیال شبیه است. تکیه زدن یک فرد سیاسی دیگر بر صندلی ریاست فدراسیون و انتخاب کسی که با حمایت اهرم های سیاسی خارج از ساختار فوتبال بر قله فوتبال خواهد نشست اگرچه اتفاقی در تقابل با خواست های فیفا و اساسنامه فدراسیون فوتبال است اما تقریباً گریزناپذیر و قطعی است.

اگرچه در اساسنامه جدید فدراسیون فوتبال با افزایش تعداد اعضای مجمع به حدود ۷۵ عضو و با راهیابی تعداد بیشتری از نمایندگان باشگاه ها، بازیکنان و غیره به ترکیب مجمع، تلاش شده تا انتخاب از دست هیات های فوتبال و ارگان های دولتی خارج شود، اما از امروز می شود آنچه را اتفاق خواهد افتاد پیش بینی کرد. اتفاقی که نه حالا که از ماه ها پیش کلید آن زده شده است.

حقیقت غیرقابل انکار اهمیت و حساسیتی است که پست ریاست فدراسیون فوتبال دارد. فدراسیونی که به زعم بسیاری به تنهایی از کل بدنه ورزش کشور هم بزرگتر است. بنابراین ریاست بر آن هم می تواند برای هرکس موقعیتی را به همراه داشته باشد که با ریاست بر دیگر فدراسیون ها قابل مقایسه نیست. توجهی که از سوی مردم و مسوولان به فوتبال وجود دارد وضعیتی را به وجود می آورد که اداره کردن این فدراسیون را به کاری فوق العاده تبدیل می کند. همانطور که شهرت و اعتباری که به دنبال ریاست بر فدراسیون می آید می تواند هر مسوول و مدیری را در هر رده یی وسوسه کند.

جمله یی که یکی از مدیران ورزشی همواره تکرار می کند این است؛ «ریاست بر فدراسیون فوتبال در حد وزارت است. رئیس فدراسیون نه فردی معمولی که باید یک چهره قدرتمند باشد. کسی که به هر مسوولی تلفن می کند به او جواب بدهند و کارش را راه بیندازند.» و در نظر گرفتن این ابعاد برای یک رئیس فدراسیون کار را به جایی می رساند که تصور هر مدیر غیرسیاسی و متوسطی در این پست غیرممکن باشد. حضور فردی چون محسن صفایی فراهانی در فدراسیون و اقتداری که او در اداره فوتبال ایران نشان داد، اهمیت این جایگاه را به حدی رساند که دیگر نتوان قبای ریاست را بر هر قامتی پوشاند. اینکه امروز بسیاری از علاقه مندان به فوتبال معتقدند که با وجود خط کشی های سیاسی و بی علاقگی صفایی او همچنان بهترین گزینه برای رشد و توسعه فوتبال ایران است، از سابقه یی می آید که او را از همگنانش در این سمت متمایز کرده است.

تفاوت صفایی فراهانی با تقریباً همه کسانی که داعیه اداره فوتبال ایران را دارند نه فقط در قدرت مدیریت او که در نگاه آینده نگرانه یی است که در کمتر نامزدی برای ریاست فدراسیون می توان یافت.

آنچه در یک ماه آینده از سوی رقبای انتخاباتی برای فدراسیون فوتبال مشاهده خواهد شد، رفتاری پیش بینی پذیر است. ایجاد روابط رسانه یی و تلاش برای جلب حمایت مدیران مطبوعاتی و تبلیغات روزنامه یی مثل کاری که بهزاد کتیرایی مسوول سابق حراست سازمان تربیت بدنی و رئیس فدراسیون ووشو از حالا آغاز کرده است.

تلاش برای جنجال سازی و اغراق در موفقیت هایی که در فدراسیون فوتبال حاصل شده است مثل آنچه محمد دادکان و داریوش مصطفوی در صورت ورود به عرصه به آن دست خواهند زد. حمایت های لجستیکی و تلاش برای جذب حمایت روسای هیات ها و دیگر اعضای مجمع از طریق دادن آوانتاژهای مختلف هم مطمئناً روشی است که عده یی از کاندیداها به آن دست خواهند زد؛ کسانی مثل بهرام قدیمی که اگر بیاید با استفاده از بودجه هنگفت مالی ورزش دانشگاه آزاد می تواند برق از چشم بسیاری از رای دهندگان بپراند.

و سرانجام رفتن به لابی های سیاسی و رفت و آمد به دفتر علی آبادی و کیومرث هاشمی در ساختمان سئول راهکاری است که هیچ نامزدی نمی تواند از آن چشم پوشی کند. حمایت رئیس سازمان و نیروهایی که در مجمع دارد بدون شک هنوز با وجود تغییرات به وجود آمده در اساسنامه اهرم اصلی راهیابی هر کس به دفتر ریاست فدراسیون فوتبال خواهد بود.

و در کنار همه نامزدها باید به سردار مصطفی آجرلو مدیر سابق باشگاه ورزشی پاس و مسوول کنونی تربیت بدنی در شهرداری تهران اشاره کرد که ورودش به این میدان می تواند بسیاری از معادلات را به هم بریزد. سابقه روشن آجرلو در اداره باشگاه پاس و روابطی که او با بسیاری از مدیران باشگاه ها دارد همه از عواملی است که او را به چهره یی مطرح برای این انتخابات بدل می کند.

آجرلو که برخلاف سال های دور امروز روابط مناسبی با صفایی فراهانی برقرار کرده است ظاهراً سریع تر و جدی تر از دیگر نامزدها برنامه های انتخاباتی اش را شروع کرده و با همراه کردن مشاوران برنامه ریز می خواهد نظرات را به سوی خود جلب کند؛ نظراتی که بی تردید از هیبت نظامی او در این سال ها متاثر خواهند بود. و فراتر از همه این تحرکات نظر مراکز قدرتمند سیاسی است که اگر تصمیم بگیرند از توان خود استفاده کنند و به نفع کاندیدایی وارد گود شوند عرصه بر دیگران تنگ خواهد شد. رئیسی که به میدان خواهد آمد تا در فضای آشفته کنونی ریاست فوتبال را در دست بگیرد و در بستری سیاست زده آن را به سوی افق های حرفه یی و استقلال تشکیلاتی هل بدهد. وظیفه یی سخت و طاقت فرسا که شانه ها همگی برای تحملش نحیف به نظر می رسند.

● عشقی به رنگ آبی، عشقی به رنگ سرخ

«آقایان اشتباه کرده اند و باعث حذف استقلال از جام باشگاه های آسیا شده اند، آن وقت باید تقاص اش را ما پس بدهیم. اگر استقلال از این جام حذف نمی شد ما قهرمان لیگ برتر می شدیم اما حالا استقلال باید قهرمان شود تا جبران مافات شده باشد.» این حرف های علی دایی سرمربی تیم سایپا است که در خلوت گفته شده است.

دایی معتقد است که عزم عمومی در ورزش و فدراسیون برای قهرمان کردن استقلال بسیج شده است اما او تنها کسی نیست که چنین تئوری یی را مطرح می کند. دایی اگرچه در بازی های اخیر سایپا اسیر ضعف های تیم خود شده و برخلاف وعده هایی که چند هفته قبل می داد حالا با قهرمانی فاصله می گیرد، اما او دلایل موجهی دارد که از بی عدالتی حکایت می کند. دایی بارها در مورد اشتباهات داوری که به نفع استقلال روی داده صحبت کرده و این پرسش را طرح کرده که چرا چنین «اتفاقاتی» برای سایپا یا دیگر تیم ها نمی افتد.

اما اگر اشتباهات داوری را بتوان جزء حوادث فوتبال برشمرد به ایراد بزرگ سایپا در برنامه ریزی های لیگ می رسیم که شرایط را کاملاً یک طرفه رقم می زنند. سایپا و استقلال در کورس قهرمانی نفس به نفس هم حرکت می کنند و طبق عرف فوتبال باید بازی هایشان همزمان باشد، اما این اصل رعایت نمی شود و بازی ها با تاخیر انجام می شود. نکته جالب هم این است که در تمام هفته های اخیر این سایپا بوده که باید بازی اش را اول برگزار می کرده تا استقلال بتواند با علم به نتیجه به دست آمده برای نارنجی ها و با برنامه ریزی روحی و روانی بهتر گام به میدان بگذارد. این موردی بود که حتی در برنامه تلویزیونی ۹۰ هم به آن اشاره شد و مسوولان برگزاری لیگ پاسخ روشنی برای آن نداشتند.

اما از قهرمانی استقلال چه کسی منتفع می شود. تئوری پردازان معتقدند که به دلیل حذف استقلال از جام باشگاه های آسیا و هزینه یی که این اشتباه بزرگ برای سازمان تربیت بدنی و دیگر مسوولان دربر داشته، قهرمانی این فصل استقلال می تواند آب رفته را اندکی به جوی برگرداند؛ خوشحالی هواداران و پیروزی یی که به نام صاحب اصلی باشگاه یعنی سازمان ورزش نوشته خواهد شد.

اما تئوری سازان یک گام دیگر نیز به پیش می روند و اینگونه مطرح می کنند که پیروزی پرسپولیس در جام حذفی و قهرمانی این تیم نیز می تواند قسمت دیگری از خواسته های مسوولان رده بالا را برآورده کند. این عده می گویند اگر استقلال و پرسپولیس بتوانند در دو جبهه قهرمانی را مال خود کنند و به جام باشگاه های آسیا راه یابند به چند هدف رسیده اند.

در چنین صورتی نه تنها شادی عمومی و رضایت خاطر هواداران میلیونی دو تیم حاصل می شود و این به معنای بالا رفتن روحیه و امید در جامعه خواهد بود، بلکه این پیروزی ها به معنای موفقیت تیم های رهبری دو تیم هم هست و هیات مدیره دو تیم که همگی منصوب از طرف رئیس سازمان هستند بر توانایی خود و انتخاب شایسته شان صحه خواهند گذاشت- حتی اگر استقلال هیات رئیسه یی مستعفی و غایب را بالای سر خود ببیند.

این گمانه زنی ها که از سوی طیف های مختلفی در فوتبال کشور مطرح می شود وقتی ناگهان مساله ساز شد که محمد علی آبادی در میهمانی شام باشگاه استقلال از تلاش همه جانبه یی گفت که برای قهرمانی استقلال انجام می شود و تلویحاً خواست خود برای قهرمانی این تیم را بر زبان آورد. حرف هایی که خبرگزاری مهر آنها را روی خروجی خود گذاشت و طبق سنت مالوف پس از گذشت زمان کوتاهی تکذیب شد.

اما اینکه در اوج شایعات و اعتراضاتی که در مورد برگزاری مسابقات لیگ رواج یافته، رئیس سازمان تربیت بدنی چطور می تواند چنین خطایی مرتکب شود و چنین جملاتی بر زبان بیاورد از آن نکاتی است که بدبین ها با صراحت بسیار به آن پاسخ می دهند؛ و اکنون سنگ ها و علنی کردن خواست ها.

ولی شاید بهتر باشد همان تکذیبیه را به عنوان حقیقت بپذیریم و شایعات را چیزی جز شایعات ندانیم. می توان با خوش بینی همه اینها را قطعاتی دانست که اتفاقاً رویدادی ناگوار را رقم می زنند. شائبه هایی که سازمان ورزش برای پاک کردن شان چندان مصمم نشان نمی دهد.

سیاوش باقی



همچنین مشاهده کنید