جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

روی پلکان فلسفه


روی پلکان فلسفه

ساده سازی چالش ها و دستاوردها

اصولا تمام مکاتب زنده دنیا، افکار دینی و فلسفی یا هر روش دیگری برای زندگی یا تفکر برای زنده ماندن به خاصیت همه فهمی نیاز دارند.

هیچ دانشمند یا فیلسوف یا الهی دانی سخنی نمی گوید که هیچ کس جز خود و دوستان اندکش متوجه نشوند.

این گونه ایدئولوژی ها محکوم به زوال هستند. تاثیر مردم غیر متخصص و افکار احیانا هیجانی آنها در بیشتر حوادث اجتماعی موثر است. بسیاری از نظرات دانشمندان تنها به‌خاطر اقبال مردم عوام و تعداد زیاد دانشمندانِ موفق (علی رغم نقطه ضعف ها و دوری از حقیقت) مورد پذیرش قرار گرفته است.

بسیاری از انقلاب ها در اقصی نقاط جهان با یک ایده و فکر اصلی آغاز به کار کرده و توده مردم بدون درک صحیح از مبانی، آن را به پیش برده اند.

سیاستمداران بسیاری تنها به هدف جلب آرا، توده مردم را هدف قرار داده و با تحریک آنان رقبتشان را بر می انگیزانند. اما نقش این توده (عوام) در بیشتر (اگر نگوییم همه) پدیده های اجتماعی به‌صورت بالقوه تاثیرات مثبت یا منفی دارد. ‏

نقاط مثبت تاثیرگذاری این توده احتمالا برای همگان واضح و مبرهن است. هیچ کس نمی تواند منکر علاقه خود به جذب افکار مردم و تاثیرگذاری روی آنها باشد.

شهرت و محبوبیت یکی از کوچکترین غریزه هایی است که با جذب عوام، نصیب شخص زیرک می شود.

به نظر می رسد محبت پدر به پسر تا حدی است که پدران همواره دوست دارند الگوها و ایدئآلهای خود را به کودکانشان انتقال دهند. هر رهبری علاقه دارد که بیشتر مردمش همانند او فکر کنند. اساسا بسیاری از فلاسفه ذهن و زبان معتقدند تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از دیگران دو روی سکه کسب معرفت از دنیای خارج است.

این بدان معنا است که ما نمی توانیم از وجود معرفت دنیای خارجی مطلع شویم مگر در تعامل با دیگران! به نظر می رسد روانشناسان و خصوصا فلاسفه ذهن و زبان به اجماع قابل قبولی رسیده اند که: تاثیر محیط اجتماعی (عوام و متعلقاتش) در رشد ذهن انسان ها بیشتر از حد تصور تاثیرگذار است. برای درک بهتر این مسئله به مثال زیر توجه کنید؛ ‏

در یک آزمایش روانشناسی-ذهنی چندین کودک و با بسامدهای بسیار زیاد مورد آزمایش فرضی قرار گرفتند.

شیشه شیر یا عروسک آنها در فاصله‌ای از آنها قرار می گیرد و از آنها خواسته می شود که آن را بیاورند. در میانه راه مانعی (مانند یک چاله کوچک) تعبیه شده است.

مشاهده می شود که کودک در سنین خردسالی (۲الی ۳ سال) متوجه مانع بودن چاله نشده و درون آن می افتد. لذا از رسیدن به مطلوبش باز می ماند.

چند سال بعد همان کودک به چاله رسیده و متوجه مانع بودن آن می شود ولی راه حلی برای آن ندارد.

در این لحظه او از حرکت باز ایستاده و گریه کرده یا از مادر و اطرافیانش کمک می خواهد. چند سال بعد و همان کودک در سنین کودکی (۷ الی ۸سالگی) متوجه مانع شده و از آن عبور می کند. او این کار را با یک قدم بزرگ یا ساختن یک پل بر روی آن مانع انجام می دهد.

شاید عده ای این پیشرفت محسوس را به پیشرفت ذهن کودک نسبت دهند و البته این چنین است ولیکن نباید از تاثیر اطرافیان کودک در ساخت و پرداخت عقلانیت او صرف نظر شود.

همین آزمایش در جوامع مختلف و با رسوم مختلف انجام شده و اختلاف های بسیاری در نتایج مشاهده شده است. ساده ترینِ این اختلاف ها در سن رسیدن کودکان به بلوغ درک مانع است.

همچنین می توان به اختلاف راه حل های آنها برای آن مسئله اشاره کرد. پس از آنکه تاثیر مهم و اغلب کاربردی عوام را در سازندگی ذهن و زندگی بشر اندکی معرفی کردیم باید به نقاط ضعف آن نیز پرداخت.‏

‏- اصولا عوام سازی هر مطلبی از عمق آن کاسته و آن را برای فهم عام آماده می کند.

هرچه مخاطبان یک مطلب گسترده تر و با طیف فکری وسیع تری باشند نیاز به مثال های متنوع تر و نتیجه گیری های کلی تر لازم به نظر می رسد.

از همین روست که بسیاری از نشریات تخصصی کم مخاطب بوده و غالبا از حمایت های مالی و عاطفی زیادی از سوی مردم برخوردار نمی شوند. ای بسا نظریات علمی و اجتماعی صحیح یا حداقل نزدیکتر به حقیقتی که به‌خاطر تاثیر توده عوام مورد غفلت قرار گرفته و جهت حرکت جامعه علمی را تغییر داده است.

چه بسیارند فلاسفه و الهیون و دانشمندانی که در زمان عمر خود نه تنها مغفول ماندند بلکه مورد آزار و اذیت هم کیشان و هموطنان خود قرار گرفتند. به‌طور مثال اسپینوزا از جمله فلاسفه ای بود که در زمان عمرش جامعه دینی بر او بسیار سخت گرفتند. (نفرین نامه و طرد الهیون و جامعه یهودی نسبت به اسپینوزا بسیار جالب توجه است که خوانندگان محترم می توانند در منابع دیگر آن را مطالعه کنند.) ‏

عوام سازی مطالب از نظر منطقی نیز در اغلب اوقات مذموم و ناشایست به نظر می رسد.

دلیل این ادعا آن است که با عوام سازی، مطلب عمق خود را از دست می دهد و احتمال انحراف بسیار زیاد می شود. ‏گرایش به طالع بینی نجومی در دوره هلنی مآبی و پذیرش تاثیر اجرام آسمانی اعم از سیارات، ستاره ها، ماه، خورشید و پدیده های مختلف همچون برج ها و تغییر آنها رو به افزایش چشمگیری بود. تا آنجا که اعتقاد به آن، بخصوص در قرن سیزدهم میلادی، حتی در علوم دیگر از جمله طب هم راه یافته بود.

فارغ از اینکه آیا این عوامل واقعا تاثیری در زندگی و اتفاقات زندگی زمینی ما دارند، به نظر می آید تفکر به این چنین مسائلی برای عموم مردم مناسب نباشد.

عمومی سازی این مسائل که اغلب از چنگال تفکر انسان ها خارج است، انحرافات بسیاری را در پیش خواهد داشت.

به همین خاطر است که پیامبر عزیزمان حضرت محمد (ص) می فرمایند: من قال سُقینا بالنجوم فقد آمن بالنجوم وکفر بالله و من قال سقانا الله فقد آمن بالله وکفر بالنجوم» (اعراب جاهلی معتقد بودند بارش باران تحت تأثیر اراده و اختیار ستارگان است.)‏

به نظر می رسد حداقل سه گونه آفت در سر راه عمومی سازی طالع بینی وجود داشته باشد:

‏۱- اینکه مورد سوء استفاده برخی انسان های سودجو شود. حتی اگر میزانی از حقیقت در طالع بینی وجود داشته باشد، انسان های سودجوی بسیاری هستند که برای جلب افکار عموم و سودهای کلان دست به فریب مردم می زنند.‏

‏۲- اعتقاد به طالع بینی در عرض الوهیت خداوند قرار گیرد، نه در طول آن. اگر انسان ها با ساده انگاری خود، ستارگان و سیارات را صاحب اراده دانسته و دست خداوند را از این حوادث کوتاه بشمرند، یکی از بزرگترین مشکلات در راه خدا شناسی رخ می نماید.‏

۳- اعتقاد به جبرگرایی(مورد توجه آگوستین). اعتقاد به جبر گرایی یکی از مهمترین آفاتی است که الهیون را مجبور به انکار طالع بینی کرده است.

اگر فرض کنیم که حرکات در آسمان ها زندگی انسان ها را رقم می زنند، دیگر جایی برای اراده انسان ها باقی نمی ماند. جبرگرایی به‌طور همزمان هم احساس مسئولیت را در انسان ها می کشد و هم آنها را در مشکلات از خداوند دور ساخته و دست به دامان طالع بینان می کند. به نظر می رسد جبرگرایی مهمترین دلیل اجتناب الهیون از طالع بینی برای مردم است. ‏

باید توجه داشت که حدیث پیامبر نیز منکر آثار افلاک و کواکب در باران زایی نیست بلکه نفی اراده و اختیار الهی و نفی الوهیت خداوند را که ناشی از عمومی سازی طالع بینی است نفی می فرمایند.

باید دقت کرد که ای بسا کواکب (قضا و قدر) در سرنوشت موثر باشند ولی زندگی ما انسان ها باید بر محور اراده الهی استوار گردد و این مسائل به‌خاطر انحرافات بالقوه بسیاری که دارند، نباید عمومی شوند. عارف شهیر و شاعر مقتدر حافظ علیه الرحمه می گوید:‏

شکر خدا که از مدد بخت کارساز برحسب آرزوست همه کار و بار دوست

سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار

در گردشند بر حسب اختیار دوست

در این دو بیت به وضوح دست قدرت الهی در پشت اعتقاد به تاثیر طالع بینی مشاهده می شود، ولی همان‌طور که بسیاری از ادیبان معتقدند حافظ به شدت در گرو جبر گرایی بود :‏

ز اخترم نظری سعد در ره است که دوش میان ماه و رخ یار من مقابله بود

کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت

یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم؟

محمد مهدی صدرفراتی