چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آمریکا دیگر در موضع قدرت نیست


آمریکا دیگر در موضع قدرت نیست

مهم ترین دستاویز آمریكا در این تهاجم وحشیانه, ادعای رئیس جمهور این كشور, مبنی بر وجود سلاح های كشتار جمعی در عراق بود مقامات كاخ سفید و انگلیس, برای كسب اجازه جنگ از سازمان ملل و قانونی جلوه دادن این عمل, خطر سلاح های كشتار جمعی صدام را مطرح كردند و برای جلب افكار عمومی داخلی و بین المللی, سعی در برجسته كردن آن نمودند

● بررسی اهداف و پیامدهای اشغال عراق توسط آمریكا

دولت ایالات متحده آمریكا در ۲۱ مارس ۲۰۰۳م. (فروردین سال ۱۳۸۲)، در سایه شعارهایی نظیر مبارزه با تروریسم، برقراری صلح جهانی، اعطای دموكراسی و آزادی، به صورت غیرقانونی، به كشور عراق لشكركشی كرد و آن را به اشغال نظامی خویش درآورد. این تهاجم وحشیانه كه به جنگ دوم خلیج فارس شهرت یافت، پیامدهای غیر قابل تصور و ناگواری برای اشغال‏گران و مردم عراق، به دنبال داشت تا آن‏جا كه این حادثه، به عنوان یكی از بزرگ‏ترین اشتباهات تاریخی دولت‏مردان آمریكا محسوب می‏گردد. نوشتار حاضر، در صدد است تا در چهارمین سالگرد اشغال عراق، ضمن بررسی میزان موفقیت آمریكا در دست‏یابی به اهداف خود از این تهاجم نظامی، مروری مختصر بر مهم‏ترین نتایج و پیامدهای آن برای ملت عراق و آمریكا داشته باشد.

● دلایل و اهداف اشغال نظامی عراق

از دیدگاه كارشناسان مسائل سیاسی و نظامی، اشغال‏گران عراق در حمله به این كشور، علاوه بر شعارهای فریبنده خویش در زمینه مقابله با تروریسم، تأمین صلح و امنیت جهانی و گسترش دموكراسی، اهداف پنهانی متعددی را نیز تعقیب می‏كردند. از این منظر، مهم‏ترین علل و اهداف ادعایی و واقعی اشغال‏گران، عبارتند از:

۱) انهدام سلاح‏های كشتار جمعی

مهم‏ترین دستاویز آمریكا در این تهاجم وحشیانه، ادعای رئیس جمهور این كشور، مبنی بر وجود سلاح‏های كشتار جمعی در عراق بود. مقامات كاخ سفید و انگلیس، برای كسب اجازه جنگ از سازمان ملل و قانونی جلوه دادن این عمل، خطر سلاح‏های كشتار جمعی صدام را مطرح كردند و برای جلب افكار عمومی داخلی و بین‏المللی، سعی در برجسته كردن آن نمودند. آنان با استفاده از بلندگوهای تبلیغاتی خویش، تأكید كردند كه جهان در معرض خطر یك حمله قریب الوقوع، توسط سلاح‏های انهدام جمعی است و مسئله خطر »ابر قارچ مانند« اتمی را توسط عراق، مطرح كردند؛ اما واقعیت این بود كه عراق در آن زمان، فاقد توانایی جنگی با »بمب اتمی« بود؛ چنان كه جورج تنت، رئیس سازمان سیا اعتراف كرد كه »چنانچه عراق بخواهد برای تولید یك بمب اتمی به اندازه كافی مواد رادیو اكتیو بسازد، تا نیمه دوم دهه حاضر، طول خواهد كشید«.۱

كارشناسان و منتقدان سیاست‏های بین‏المللی بوش نیز با ارائه اسناد معتبر، تأكید كردند كه كاخ سفید در مورد عدم وجود تسلیحات كشتار جمعی، اطمینان كامل داشت و گزارش سازمان سیا، بارها این موضوع را تأیید كرده بود. در برخی گزارش‏های سازمان سیا، چنین آمده بود: »تمام اطلاعات پیش از جنگ عراق حاكی از این بود كه برنامه‏های سلاح‏های كشتار جمعی و این قبیل برنامه‏ها، دهه‏ها بود كه متوقف شده و در واقع مرده بود«.۲ سلاح‏های بیولوژیك و شیمیایی موجود در عراق نیز ضمن بازرسی‏های سازمان ملل در سال‏های ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸م. عملاً از بین رفته بودند.

از سوی دیگر، دولت‏مردان آمریكا و انگلیس، در حالی به بزرگ‏نمایی توان تسلیحاتی كشتار جمعی عراق می‏پرداختند كه خود دارای بزرگ‏ترین زرادخانه‏های هسته‏ای در جهان می‏باشند و در تجهیز دولت عراق به سلاح‏های بیولوژیك و شیمیایی، نقش مهمی ایفا كرده بودند و از سوی دیگر، از اسرائیل كه بزرگ‏ترین قدرت هسته‏ای و دارای سلاح‏های كشتار جمعی است، با تمام توان، حمایت می‏كنند. به نظر ریچارد باتلر، »آن چه دولت آمریكا مطلقاً توان دركش را ندارد، این است كه سلاح‏های نابودگر جمعی آنها، به اندازه سلاح‏های عراق، مشكل‏آفرین است و اسلحه نابودگر جمعی، خوب و بد ندارد«.۳

امروز دیگر تردیدی وجود ندارد كه نابودی تسلیحات غیر متعارف، انگیزه و هدف اصلی حمله به عراق نبوده‏اند؛ زیرا شواهد متعددی دلالت بر اطلاع دولت‏مردان آمریكا از فقدان چنین سلاح‏هایی داشته‏اند و علاوه بر این، بعد از اشغال نیز كوچك‏ترین اثر و نشانه‏ای از ساخت و ساز این نوع سلاح‏ها، به دست نیامد.

۲) جنگ علیه تروریسم

پس از توطئه ۱۱ سپتامبر، هیئت حاكم و وسایل ارتباط جمعی آمریكا و انگلیس، به طرز ماهرانه‏ای، فرآیند اطلاع‏رسانی پیرامون آن را به دلخواه خود، سامان بخشیدند و خواهان ایجاد یك ائتلاف جهانی علیه تروریسم شده، برخی كشورها از جمله عراق را در فهرست كشورهای حامی تروریسم قرار دادند و این گونه القا كردند كه عراق با القاعده، ارتباط دارد و سلاح‏های كشتار جمعی، در اختیار آنان گذاشته است؛ اما واقعیت‏ها حاكی از این است كه این، ادعایی بیش نبود؛ زیرا »آمریكایی‏ها در ماه ژانویه، به دولت بلر اعلام كردند كه در قالب مبارزه با تروریسم، دلیلی برای حمله به عراق وجود ندارد«. در پنجم فوریه ۲۰۰۲م. نیویورك تایمز، طی گزارشی چنین اعلام كرد: »سازمان مركزی اطلاعات آمریكا (سیا)، هیچ گونه شواهدی در دست ندارد كه ثابت كند عراق طی حدود یك دهه گذشته، در فعالیت‏های تروریستی علیه آمریكا، دست داشته است. همچنین این سازمان، متقاعد شده است كه صدام حسین، رئیس جمهور عراق، سلاح‏های شیمیایی یا بیولوژیكی در اختیار القاعده نگذاشته است«.

تمامی شواهد و مدارك، مبین این واقعیت است كه مبارزه با تروریسم در عراق و ارتباط القاعده با صدام، تنها ساخته و پرداخته كاخ سفید و به منظور اشغال نظامی این كشور بود. روزنامه واشنگتن پست، چنین اعتراف می‏كند: »هیچ ارتباطی بین گروه القاعده و صدام حسین، وجود نداشت و این قضیه، عمدتاً توسط كاخ سفید مطرح شده بود تا حمایت مردم آمریكا را برای جنگ، به دست آورد«.

۳) تهدید كشورهای همسایه از طرف عراق

بوش و بلر، با طرح این شعار كه »عراق، تهدیدی برای منطقه است«، به سوابق تاریخی این كشور در حمله به همسایگانش نظیر ایران، كویت و...، استناد می‏كردند و به گونه‏ای وانمود می‏كردند كه گویی آنها ترس رهبران منطقه را بازگو می‏كنند؛ در حالی كه هرگز این چنین نبود. در ماه مارس، اجلاس اتحادیه سران عرب در بیروت، طی پیام صریحی، چنین اعلام كرد: »تمام ۲۲ دولت، خواهان خاتمه مناقشه با عراق هستند و دیگر عراق را تهدیدی برای خود نمی‏دانند«. از آن پس، مرز مشترك بین عربستان سعودی و عراق، بار دیگر گشوده شد. عراق با بازگرداندن اسناد تاریخی ملی كویت و گفت‏وگو پیرامون مسئله مفقودان، موافقت نمود و سوریه و لبنان، مناسبات همه جانبه خود را با عراق از سر گرفتند. شركت هواپیمایی ملی اردن، پنج بار در هفته، بین امان و بغداد، پرواز داشت و مناسبات بین عراق با ایران، در حال گسترش و بهبودی بود.

۴) آزادی مردم عراق و اعطای دموكراسی

موضوعاتی نظیر دیكتاتور بودن صدام و نقض حقوق ملت عراق، فقدان مشاركت سیاسی اقلیت كرد و اكثریت شیعیان در ساختار سیاسی این كشور، فشارهای اقتصادی و اجتماعی در قبال شیعیان جنوب و كردها و سركوب همه جانبه ناراضیان توسط بعثی‏ها، وجود سیستم‏های بسیار قوی اطلاعاتی و جاسوسی و... هرگونه آزادی و استقلال را از مردم عراق گرفته بودند و آنان در فضایی آكنده از ترس و خفقان به سر می‏بردند. این وضعیت، مورد اجماع و اتفاق ناظران بین‏المللی بود و اشغال‏گران با تمسك به این وضعیت، در صدد توجیه تهاجم نظامی غیرقانونی خویش به این كشور برآمدند؛۴ در حالی كه هیچ كدام از این امور، از دیدگاه حقوق بین‏الملل، نمی‏توانست دلیلی موجه و قانونی برای اشغال سرزمین عراق و تغییر حكومت آن كشور باشد. از سوی دیگر، طرح این قبیل شعارها، در صلاحیت دولت‏هایی چون آمریكا و انگلیس نبود؛ زیرا با وجود نبودن یك حكومت دموكراتیك و نقض حقوق بشر در دوران‏های طولانی توسط صدام، باز هم مشاهده می‏كنیم كه تا قبل از این تاریخ، دولت صدام، مورد حمایت و تشویق این دولت‏ها بود و حتی در جنایاتی نظیر فاجعه شیمیایی حلبچه، این موضوع با سكوت و اغماض كشورهای بزرگ مواجه شد و در حوادثی همچون انتفاضه مردم عراق، دولت‏های غربی، دست دولت عراق را در سركوب قیام مردم عراق، باز گذاشتند.

علاوه بر این، نقض حقوق بشر و فقدان حكومت مردم‏سالار و دموكراتیك، مخصوص عراق نبوده است و مصادیق آن در بسیاری از كشورهای مورد حمایت آمریكا و انگلیس، به ویژه اسراییل، به طور كامل وجود داشته است و سؤالی كه مطرح می‏شد، این بود كه چرا از میان همه این كشورها، فقط به عراق حمله كردند؟

همچنین برای افكار عمومی جهان، این ابهام مطرح بوده است كه دولت آمریكا و انگلیس كه خود از بزرگ‏ترین ناقضان حقوق بشر در سراسر جهان هستند و سابقه‏ای ننگین در كارشكنی و توطئه علیه حكومت‏ها و نهضت‏های مستقل و آزادی‏خواه مردمی در سراسر جهان داشته‏اند و دستشان به خون میلیون‏ها انسان بی‏گناه، آلوده شده است، چرا با دروغ و نیرنگ و با استفاده از تبلیغات، به مردم خویش و جهانیان القا می‏كنند كه در صدد ایجاد حكومتی مردمی در عراق هستند؟

واقعیت این است كه طرح شعارهای چهارگانه فوق از سوی اشغال‏گران عراق، هیچ كدام، دلیل اصلی اشغال نظامی این كشور نبوده است؛ بلكه صرفاً ادعاهایی برای اقناع افكار عمومی جهان و موجه جلوه دادن این اقدام غیرقانونی بوده‏اند.

۱. مانتلی ریویو، پسا امپریالیسم، اهداف استراتژیك آمریكا و مسئله عراق، ترجمه مرتضی محیط، باشگاه اندیشه.

۲. وضعیت جنگ، تاریخ پنهان سیا و دولت بوش.

۳. ر.ك: جان پیلگر، عراق، بازی دروغین؛ نوآم چامسكی، ۱۱ سپتامبر و حمله آمریكا به عراق، ترجمه بهروز جندقی، مؤسسه انتشاراتی عصر رسانه، ۱۳۸۱، ص ۱۹۲.

۴. مهدی ذاكریان، سقوط بغداد، پیش زمینه‏ها و پیامدها، نشریه راهبرد، مركز تحقیقات استراتژیك، تابستان ۱۳۸۲، ش ۲۸، ص ۱۲۱.

۵. ر.ك: به جو كلن، مجله تایم، ۱۰ فوریه ۲۰۰۳، ص ۴۹.

۶. از جنگ سرد تا جنگ بازدارنده، لوموند دیپلماتیك.

۷. آناتول لیون، »The push for war«، ج ۲۴، ش ۱۹۳، اكتبر ۲۰۰۲.

۸. مرتضی هاشمی، صنعت نفت عراق و آینده آن، فصلنامه راهبرد، شماره ۲۸، ص ۱۷۵.

۹. رضا نصری، تصرف زرستان و پاسخ به سه پرسش كلیدی، فصلنامه راهبرد، ش ۲۸، ص ۱۷۷.

۱۰. همان، ص ۱۸۱.

۱۱. نوام چامسكی، آیا دولتی مستقل در عراق تشكیل خواهد شد؟، ماهنامه سیاحت غرب، شماره ۴۰، ص ۹۱.

۱۲. حسن عباسی، جنگ جهانی چهارم و رفتارشناسی آمریكا پس از ۱۱ سپتامبر، انتشارات پارسایان، چاپ اول، ۱۳۸۲.

۱۳. ر.ك: نوآم چامسكی، ۱۱ سپتامبر و حمله آمریكا به عراق؛ علی‏اكبر ولایتی، موضوع برقراری رابطه، نشر معارف، ۱۳۸۲.

۱۴. ضیا دانش، آمریكا و انگلیس در باتلاق عراق، باشگاه اندیشه.

۱۵. ر. ك: امیر محمد حاجی یوسفی، جایگاه ویژه عراق در خاورمیانه بزرگ، فصلنامه سیاست خارجی، زمستان، ۱۳۸۳؛ روزنامه كیهان، ۱۶ فروردین ۱۳۸۲، ص ۱۴.

۱۶. خبرگزاری فرانسه؛ جرج بوش در گفت‏وگو با شبكه خبری سی بی اس آمریكا.

۱۷. هوارد زین، آمریكا، اسیر جنگ علیه تروریسم، سیاحت غرب، شماره ۳۵، ص ۱۳۴.

۱۸. نوام چامسكی، آیا دولتی مستقل در عراق تشكیل خواهد شد؟.

۱۹. همان.

۲۰. روزنامه جمهوری اسلامی.

۲۱. علیرضا محمدی، دروغ شاخدار، مروری بر ادعای گسترش دموكراسی بوش، سایت پرسمان ارگ.

۲۲. خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران.

۲۳. روزنامه واشنگتن پست؛ به نقل از خبرگزاری مهر.

۲۷. خبرگزاری دانشجویان ایران.

۲۵. چهار آمار متفاوت درباره تلفات نظامی آمریكا در عراق؛ خبرگزاری مهر.

۲۶. آمریكا، اسیر جنگ علیه تروریسم، ص ۱۳۶.

۲۷. روزنامه جمهوری اسلامی.

۲۸. به نقل از خبرگزاری فارس.

۲۹. بی بی سی، پنج شنبه ۱۱ ژانویه ۲۰۰۷م.

۳۰. دیدار رئیس جمهور عراق و هیئت همراه با رهبر معظم انقلاب اسلامی.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.