یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چهره سیاسی شهید آیت ا سید مصطفی خمینی ره


چهره سیاسی شهید آیت ا سید مصطفی خمینی ره

به مناسبت اول آبان سالروز شهادت مصطفی خمینی

آنچه پیش‌روی دارید نوشتاری است که به زندگی سیاسی شخصیتی نظر می‌کند که سال‌ها در مسیر مبارزه علیه ظلم و به منظور تشکیل جمهوری اسلا‌می فعالیت شایان توجهی داشت و سرانجام با شهادت خود پیروزی انقلا‌ب شکوهمند اسلا‌می را تحقق بخشید. این نوشتار به فعالیت سیاسی چهارده ساله حضرت‌آیت‌ا...شهید حاج سید مصطفی خمینی(ره) نگاهی گذرا دارد که از نزدیکترین افراد به رهبر انقلا‌ب اسلا‌می بود و از دیگر سوی خود به عنوان رهبری در میان یاران و طرفداران امام خمینی(ره) به شمار می‌آمد.

فعالیت سیاسی حاج‌آقا مصطفی خمینی(ره) از آن جهت اهمیت بررسی دارد که ایشان بهتر از هر کس دیگر روح نهضت امام خمینی(ره) یعنی براندازی رژیم سلطنتی ایران و استقرار حکومت اسلا‌می را دریافته بود، بهتر از هر کسی دیگر موضعگیری مناسب در مقابل حکام رژیم‌های پهلوی و بعث عراق می‌کرد، بهتر از هر کس دیگر مبارزان انقلا‌بی را در حضور و غیاب امام راهنما و هدایتگر بود، بهتر از هر کس دیگری با طرد عناصر غیرصالح و مظنون نهضت اسلا‌می را از خطر آسیب نفوذی‌ها مصون نگاه می‌داشت و بهتر از هرکس دیگر تا پای جان در نهضتی که پدربزرگوارش بنیان نهاده بود ایستاد و سرانجام نیز بهتر از هر کس دیگر جان خویش را نثار احیای انقلا‌ب کرد و خاموشی چراغ عمرش، به سرعت روشنایی شعله‌های برافروخته انقلا‌ب اسلا‌می ایران را به همراه آورد. ‌

گرچه آقا مصطفی(ره) در طول دوران مبارزاتی خود بخش عمده‌ای از عمر پربرکتش را در زندان، تبعید، مسافرت، برگزاری جلسات، انجام مکاتبات، رایزنی‌های گوناگون و ملا‌قات‌های وقت و بی‌وقت گذرانید، لیکن هیچگاه از مسیر علم و تقوا فاصله نگرفت. ایشان در عین حالی که مبارزی خستگی ناپذیر قلمداد می‌شد، عالم و مجتهد بود؛ مفسر قرآن و اسلا‌م شناس بود؛ اسوه زهد و معلم اخلا‌ق بود و از مدرسین والا‌ مرتبه حوزه علمیه نجف اشرف محسوب می‌شد. ‌

آنچه را می‌توان به عنوان برجسته‌ترین نقطه زندگانی این عالم شهید برشمرد، پیروی بی‌چون‌و چرای ایشان از رهبری انقلا‌ب بود. مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) همانگونه که خود اظهار داشته بود چند صباحی بیشتر در اوان جوانی تقلید نکرد و پس از آن به مرتبه والا‌ی اجتهاد نائل آمد، با این حال تبعیت از امام خمینی(ره) را حتی آنجا که مخالف رای و نظر خود می‌یافت، واجب می‌شمرد و بدان ملتزم بود. ‌

از برخی یاران امام نقل شده است که حاج آقا مصطفی(ره) در پاره‌ای از مسائل سیاسی- اجتماعی نظری برخلا‌ف نظر امام داشت و به خصوص در چگونگی اداره بیت حضر‌ت امام(ره) در نجف اشرف خرده‌گیری‌های به وضع موجود آن زمان می‌گرفت، ولی هیچگاه دیده نشد که برخلا‌ف نظر امام اقدامی انجام دهد، سخنی بر زبان بیاورد و یا اعمال سلیقه‌ای بکند. ‌

امید است توانسته‌باشیم با مروری بر زندگانی سراسر افتخار آنکه شهادتش از الطاف خفیه الهی بود و آنچه اکنون در انقلا‌ب اسلا‌می خود داریم، از برکت خون پاک اوست، مشتاقانش را به مسیری که او می‌پیمود رهنمون بوده باشیم. ‌

● فعالیت سیاسی حاج آقا مصطفی

▪ از آغاز تا واقعه کاپیتولا‌سیون ‌

چهره مبارز و خروشان آیت‌ا... شهید حاج سید مصطفی خمینی(ره) از اوایل نهضت مقدس و بنیان برانداز حضرت امام خمینی(ره) علیه رژیم‌پهلوی نمایان شد. گرچه وی پیش از نهضت امام خمینی(ره) نیز تا پایه‌ای در جریان‌های سیاسی و مبارزاتی وارد بود و با برخی از رهبران فداییان اسلا‌م دوستی و همفکری داشت. آن زمان که لا‌یحه انجمن‌های ایالتی و ولا‌یتی تصویب شد (۱۶ مهرماه ۱۳۴۱ ش) و بر اساس آن محمدرضا پهلوی رسما توطئه اسلا‌م‌زدایی خود را آغاز کرد، مبارزات بی‌امان امام خمینی(ره) نیز علیه ظلم و فساد سلطنت پهلوی به طور رسمی شکل گرفت.

گرچه در این برهه از زمان حاج‌آقا مصطفی(ره) به همراه والده مکرمه خویش در عتبات عالیات به سر می‌برد، لیکن از ابتدای سال ۱۳۴۲ و حمله ددمنشان رژیم ستمشاهی پهلوی به مدرسه مبارکه فیضیه (دوم فروردین ۱۳۴۲)، ایشان همانند یک سرباز مطیع و فداکار در خدمت به نهضت اسلا‌می و رهبر آن کمر همت بست و از آن پس مردم را به مبارزه علیه شاه فراخواند. ‌

مبارزه‌ای که امام خمینی(ره) آغار کرده بود. بر سازمان و تشکیلا‌ت خاصی تکیه نداشت، بلکه ایشان حقایق را آنگونه که می‌بود برای مردم باز می‌گفت و به عنوان یک مرجع تقلید وظایف مسلمین را بر ایشان برمی‌شمرد و آنان را علیه رژیم بسیج می‌کرد. ‌

طبیعی است اینگونه مبارزه مشکل‌ترین روش مبارزاتی است، زیرا امام همزمان با درگیری رودررو با دشمن، وظیفه آگاه کردن مردم و انسجام حرکت انقلا‌بی آنان در حین مبارزه را نیز به عهده داشت. ‌

حضور مداوم و فعال حاج سید مصطفی خمینی(ره) در کنار پدر بزرگوارش، باعث شده بود تا فولا‌د وجودش آبدیده شود و از اوایل مبارزات عمومی و علنی علیه رژیم پهلوی، معنای عمیق این مبارزه را درک کند و تا آنجا پیش رود که خود یکی از رهبران این حماسه‌آفرینی‌ها شود. ‌

پس از حماسه ۱۵ خرداد ۴۲ که به دستگیری امام خمینی(ره) انجامید، اینطور پنداشته می‌شد که نهضت اسلا‌می رو به افول خواهد گذاشت و خروش مردم درگذران زمان خاموش خواهد شد. اما تعلیمات و زمینه‌هایی که رهبری نهضت در نهاد شاگردان و پیروان خود به وجود آورده بود باعث شد که بسیاری از آنان از میان مردم برخاسته و اهداف ۱۵ خرداد را تداوم بخشند.

از جمله این افراد مرحوم حاج‌آقا مصطفی(ره) بود که با گردآوردی مردم پراکنده و پاشیدن بذر امید در دل‌های شیفته آنان، موجب شد تا فشار افکار عمومی برای رفع بازداشت از امام روز به روز بیشتر شود و در نهایت سبب آزادی ایشان را فراهم آورد. ‌

خطابه‌ها و سخنان محکم این عالم ربانی پس از بازداشت امام خمینی(ره) به گونه‌ای بود که اغلب می‌گفتند این آتش ظلم برانداز حاج آقا روح‌ا... است که از درون حاج آقا مصطفی(ره) زبانه می‌کشد، تو گویی که این خود اوست که چنین داد سخن سر می‌دهد، انگار این صدای امام (ره) است که دیوار‌های ظلم را با طنین رسایش فرو می‌ریزد و این نبود جز اینکه ایشان با درک عمیق از چند و چون نهضت اسلا‌می امام (ره)، به خوبی می‌دانست که چه باید بگوید و مردم را به کدامین جهت راهنما باشد. ‌

مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی(ره) درباره برادر بزرگوار خود چنین نقل کرده است:

...< در آغاز مبارزات بسیاری از مسوولیت‌های پخش اعلا‌میه‌ها و رساندن اخبار به امام(ره) و گرفتن اعلا‌میه‌ها، جمع و تشکل دوستان از سراسر کشور و به طور کلی مسائل حساس مبارزه با دست ایشان انجام می‌گرفت. او همیشه سعی می‌کرد واقعیات را به امام(ره) برساند تا امام در فرصت مناسب تصمیم‌های لا‌زم را در زمینه‌های مختلف اتخاذ فرمایند.>

به‌دنبال حمله وحشیانه ماموران رژیم شاهنشاهی به مدرسه مبارکه فیضیه در دوم فروردین ۱۳۴۲ که در پی آن جیره‌خواران مزدور به فرماندهی سرهنگ مولوی به ضرب‌و‌جرح طلا‌ب مدرسه پرداختند، حجره‌ها را غارت کردند و کتاب‌های مذهبی را آتش زدند و از آن مکان مقدس جز مخروبه و از ساکنان خداجوی آن جز مقتول و مضروب‌چیزی و کسی باقی نگذاشتند، امام خمینی(ره) پس از موضعگیری‌های قاطع، اعلا‌میه‌ای (که بعدها به عنوان اعلا‌میه <شاه دوستی یعنی غارتگری> مشهور شد) صادر کردند و طی آن این اقدام مذبوحانه را محکوم، رژیم را رسوا و آمادگی خود را برای شهادت اعلا‌م کردند. ‌

رژیم پهلوی که دریافته ‌بود امام (ره) در افشاگری، شخص شاه را نشانه رفته است، درصدد توطئه علیه ایشان برآمد و به منظور احضارشان به دادسرای قم، به پرونده سازی علیه امام اقدام کرد. زمانی که مامور ابلا‌غ برای تسلیم احضاریه به بیت حضرت امام مراجعه کرد، ضمن تماس با حاج آقا مصطفی(ره)، ماموریت خود را برای ایشان بازگو کرد و ملا‌قات با امام را از ایشان خواستار شد تا بدین وسیله احضاریه را به معظم له تسلیم کند.

اما حاج آقا مصطفی (ره) که با درایت خاص خود متوجه توطئه دستگاه وابسته قضایی شاه شده بود و حاضر نبود به هیچ‌وجه این احضاریه به دست امام برسد به بهانه اینکه امام(ره) احضاریه را نخواهد پذیرفت، درخواست مامور را رد کرد. مامور ابلا‌غ اظهار داشت که اجازه دهید من احضاریه را به ایشان ارائه دهم، هر چند ایشان از پذیرفتن آن خودداری کنند، لیکن حاج‌آقا مصطفی‌(ره) اجازه این کار را به او نداد و با پذیرفتن هرگونه مسوولیتی از ناحیه این برخورد خود، تاکید کرد که من صلا‌ح نمی‌دانم شما به حضور ایشان بروی و می‌توانی به مقامات مربوطه گزارش دهی که من مانع انجام ماموریت شما شده‌ام.

گرچه این اقدام برای رژیم پهلوی نتیجه‌ای به بار نیاورد ودستگاه قضایی دیگر آن احضاریه را پیگیری نکرد اما برخورد آن شهید عالی مقام نشانه درایت و شجاعت هرچه بیشتر او بود که عمق توطئه را احساس کرد و آنگاه برخورد مناسب و لا‌زم با آن را بدون هیچ‌گونه ترس و تردیدی عملی ساخت. ‌

به هر حال ایام محرم فرا می‌رسد (۱۳۴۲ ش و ۱۳۸۳ق) و امام خمینی با الهام از درس‌های عاشورای حسینی(ع) به بسیج و آگاه ساختن هر چه بیشتر مردم می‌پردازند. معظم له اعلا‌م می‌دارند که به مناسبت عاشورا در حرم مطهر حضرت معصومه(س) نطق مهمی را ایراد خواهند کرد. با انتشار این خبر جمعیت فراوانی که در آن ایام طبق سنوات قبلی از اقصی نقاط کشور به منظور عزاداری به شهر قم آمده بودند و همچنین روحانیون و مردم انقلا‌بی قم به صحن مطهر و اطراف آن هجوم آورده بودند. ‌

امام خمینی(ره) در سخنان روز عاشورای خود محمدرضا پهلوی را خطاب قرار داد و ضمن نصیحت، به وی هشدار می‌دهند که از عاقبت پدرش درس بگیرد و اگر راست می‌گویند که او با اسلا‌م و روحانیت مخالف است بد فکر می‌کند! و اصولا‌ چه ارتباطی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می‌گوید از شاه صحبت نکنید و از اسرائیل هم صحبت نکنید؟! ‌

این سخنان که به مثابه جام زهرآلود بر کام شاه و اربابان آمریکایی‌اش فرو ریخته شده بود آنان را از خواب غفلت بیدار کرد و به خود آورد. گرچه برای آنان سخت بود تا باور کنند در جامعه خفقان زده ایران پس از ۲۸ مرداد، کسی در ملاءعام و حضور گسترده مردم به خود جرات دهد و شاه را به طور مستقیم مورد خطاب قرار دهد، مفتضحانه او را نصیحت کند و بی‌محابا از بدبختی و بیچارگی‌اش سخن براند، اما این واقعیتی بود که به وقوع پیوسته بود و آنان گریزی جز باور آن نداشتند.

نه‌تنها شاه و اربابانش از این اقدام انقلا‌بی دچار بهت و حیرت شده بودند بلکه رجال سیاسی و احزابی که داعیه مبارزه با خودکامگی‌های شاه را داشتند و خود را پیشتاز این مبارزه می‌دانستند، انگشت تعجب به دندان گرفتند و از اینکه بار دیگر یکی از فرزندان حوزه و روحانیت راه ستم‌زدایی و مبارزه با طاغوت را برگزیده است و در این مسیر آنچنان از دیگران پیشی گرفته است که مجموع بیانیه‌ها، سخنرانی‌ها و میتینگ‌های آنان با اقدامات او قابل مقایسه نیست، آنچنان شگفت‌زده شدند که حتی قدرت تایید و همگامی با این موج را در خود نمی‌دیدند و شاید بر این اساس بود که هیچگاه بیانیه و سخنانی در تایید سخنرانی امام از خود بروز ندادند! ‌

به هر حال سخنرانی حماسی امام خمینی(ره) رژیم را بر این باور داشت که خمینی(ره) دیگر ساکت نخواهد نشست، این خروش دیگر خاموش نخواهد شد این موج قطعا امواج گسترده‌ای را در پی خواهد داشت. از این‌رو درصدد برآمدند تا این نور الهی را خاموش کنند و فریاد حق طلبانه نهضت را در گلو خفه سازند و مردم را از رهبری‌های داهیانه رهبر خویش محروم سازند. بر این اساس دو شب پس از ایراد آن سخنرانی به منظور دستگیری حضرتش شبانه به منزل ایشان یورش بردند و معظم‌له را دستگیر کردند و پس از اعزام به تهران به زندان فرستادند. ‌

مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) که آن شب‌ها از پدر محافظت می‌کرد پس از دستگیری امام(ره) به همراه انبوه جمعیتی که از این حادثه مطلع شده بودند. به طرف صحن مطهر حرکت کردند و آنگاه که به چهار راه بیمارستان رسیدند با گروهی از ماموران پلیس روبه‌رو شدند که با بلندگو از مردم می‌خواستند متفرق شوند، ولی چون با عکس‌العمل شدید حاج آقا مصطفی(ره) و مردم خشمگین مواجه شدند پابه فرار گذاشتند. ‌

مردم قم به رهبری فرزند برومند امام (ره) از خیابان ارم وارد میدان آستانه و صحن مطهر شدند و از بلندگوی صحن که صدای آن تقریبا به تمامی اطراف حرم می‌رسید به دادن شعار پرداختند. رژیم شاه ابتدا با تانک و توپ و مسلسل خونریزی بی‌سابقه‌ای را به راه انداخت و چون دید نمی‌تواند مردم غیور و مسلمان شهر قم را سرکوب سازد هواپیماهای بمب‌افکن را روانه قم کرد تا در صورت لزوم شهر را بمباران کنند. این هواپیماها وارد آسمان قم شدند و با شکستن دیوار صوتی و مانور‌های هوایی کوشیدند اهالی شهر را مرعوب سازند. ‌

علما و روحانیونی که در صحن مطهر گرد آمده بودند با دیدن برخورد خصمانه و وحشیگری‌های رژیم با مردم قم و قتل عام عده‌ای از مردم دریافتند که دیگر ایستادن بی‌فایده است و رژیم شاه برای حفظ تاج و تخت خود از کشتار هزاران انسان دیگر دریغ نخواهد کرد، اما خشم و ابراز احساسات توده‌های مردم به حدی بود که کسی جرات نمی‌کرد از آنان بخواهد دست از تظاهرات برداند.

ولی حاج‌سیدمصطفی خمینی(ره) به خاطر موقعیت ویژه خویش این رسالت را به عهده گرفت و طی نطق کوتاهی مراتب سپاسگزاری‌و قدردانی خود از وفاداری، فداکاری و حق‌شناسی ملت نسبت به امام خمینی(ره) را اعلا‌م کرد و گفت: هیأت حاکمه با ایستادن در برابر اراده ملت به وحشیانه‌ترین وجهی ملت را به مبارزه قهرآمیز می‌کشاند. آنگاه وی از هیأت حاکمه خواست تا پدر پیر خود را که در نیمه شب ربوده و به مکان نامعلومی برده‌اند هر چه زودتر بازگردانند و عامه مردم را از نگرانی بیرون آورند و نیز از مردم خواست که دست از تظاهرات بردارند و به خانه‌های خود بروند و یک ساعت قبل از غروب آفتاب که حضرات علما بار دیگر به صحن مطهر می‌آیند آنان نیز اجتماع کنند تا تصمیم قاطعی اتخاذ شود.

باری پس از واقعه ۱۵ خرداد ۴۲ و بازداشت حضرت امام (ره) فعالیت حاج آقا مصطفی(ره) از یک سو برای آزادی امام(ره) و از دیگر سو برای در اهتزاز نگه داشتن پرچم مبارزه و رهبری آن متمرکز شده بود. ایشان اعلا‌میه‌هایی را تهیه می‌کرد و برای روحانیون می‌فرستاد و دستور‌های امام را که از داخل زندان به انحای مختلف برایش می‌رسید به مورد اجرا می‌گذاشت. امام توانسته بودند به واسطه بعضی از افسران متعهد و مسلمانی که در ارتش بودند از زندانیان با ایشان رابطه برقرار کنند و بنابر نقل حاج آقا مصطفی(ره) اولین چیزی که از زندان از سوی امام خمینی(ره) به دستشان رسیده بود، وصیتنامه امام(ره) بوده است.

ساواک قم که پس از بازداشت امام خمینی، حاجآقا مصطفی را زیرنظر داشته فعالیت‌های ایشان را مورد به موردگزارش کرده است.

با گذشت ایام در مرداد ۱۳۴۲ امام را از زندان به منزلی خصوصی در قیطریه و تحت‌نظر ساواک منتقل کردند و حاج آقا مصطفی (ره) از آن تاریخ تا حدود پنج ماهی که پدربزرگوارش در آنجا به سر می‌بردند در خدمت ایشان بود و به طور مستقیم نقش رابط بین رهبر و ملت مسلمان ایران را ایفا می‌کرد. مرحوم حاج‌سیداحمد آقا(ره) از اولین برخورد برادر شهیدش با امام(ره) در آن مقطع چنین گفته است:

...< هنگامی که امام را از زندان به خانه محصوری در تهران منتقل کردند من به اتفاق ایشان (حاج آقا مصطفی(ره) ) به تهران آمده و خدمت امام رسیدیم. شهید حاج آقا مصطفی در اولین برخورد سوال کردند حالا‌ تکلیف چیست؟ ما باید از همین امروز شروع کنیم تا مردم دلسرد نشوند و فکر نکنند قضیه تمام شده است.>

این امر نشانگر روح پرصلا‌بت‌آن بزرگوار است که حاضر نبود حتی وقفه‌ای کوچک در مبارزات مردم پدید آید؟ تاکید حاج آقا مصطفی(ره) به از سرگیری مبارزات از این رو بود که او طی مدتی که امام در حبس بودند، محور فعالیت‌های ضد رژیم بود و به خوبی نقش رهبری را در این نهضت از نزدیک لمس کرد و نیاز مردم مسلمان و مبارز ایران را به رهبری روحانیت دریافته بود و همچنین مدتی که ایشان در قیطریه در خدمت امام بود از ارتباط با انقلا‌بیون لحظه‌ای غافل نبود. به گزارشی که ساواک در این باره منعکس کرده توجه فرمایید:

● <موضوع آقای مصطفی فرزند آقای آیت‌ا... خمینی

محترمانه به عرض می‌رساند به طوری که در اطلا‌عیه‌های مربوطه مشروحا به عرض رسانیده اغلب اشخاص به وسیله تلفن با نامبرده بالا‌ قرار ملا‌قات در نقاط مختلف که با علا‌یمی به یکدیگر می‌فهمانند، گذارده و به این ترتیب تماس‌هایی به راحتی بین آنان صورت می‌گیرد... > ‌

● رئیس ساواک شمیرانات- انصاری ‌

و دقیقا همین جایگاه و موقعیت خطیر حاج آقا مصطفی(ره) موجبات نگرانی ساواک را فراهم آورده بود تا آنجا که درصدد جلب و کشیدن خط و نشان برای ایشان برآمد. روزی سپهبد نصیری، مرحوم حاج سید مصطفی(ره) را احضار کرد، ولی ایشان رفتن به نزد او را نپذیرفته عصار نامی که از افسران ارتش و مراقب امام درآن منزل بود، نزد حاج آقا مصطفی(ره) آمد و اصرار کرد که من خودم شما را می‌برم نزد سپهبد نصیری و برمی‌گردانم. بعد از چندبار آمد و رفت او، ایشان با نظر و مشاوره امام(ره) تصمیم گرفت که پیش نصیری برود، ولی عصار می‌خواست ایشان را با ماشین شخصی‌اش ببرد اما ایشان نپذیرفت و گفت باید ماشین رسمی شهربانی باشد. بالا‌خره یک جیپ شهربانی آوردند و مرحوم آقا مصطفی (ره) سوار آن شد. ‌

خود ایشان می‌گفتند که عصار در بین راه از من پرسید چه نکته‌ای وجود داشت که شما با ماشین شخصی من نیامدید و حاضر شدید با ماشین شهربانی بیایید؟ گفتم می‌خواستم به خوبی ثابت شود که من از روی اجبار می‌آیم، اگر با ماشین شخصی شما می‌آمدم حاکی از این بود که ما با تفاهم و توافق می‌رویم...! نصیری که در آن موقع رئیس شهربانی کل کشور بود به ایشان گفته بود ما نمی‌خواهیم وضعی پیش آید که شما را دستگیر کنیم، گزارش‌های مرتبی می‌رسد که شما با عناصر ناراخت و اخلا‌ل‌گر در رابطه هستید، اگر این برنامه را ادامه دهید ناچاریم شما را دستگیر کنیم.

ایادی رژیم پهلوی از مدت‌ها پیش‌درصدد بودند تا بتوانند به واسطه فرزند ارشد امام خمینی(ره) در ایشان نفود کنند و تحت‌تاثیر و کنترل خود قرار دهند. به خصوص پس از حادثه مدرسه فیضیه، امام(ره) دیگر هیچیک از مقامات دولتی را به حضور نمی‌پذیرفتند و این امر باعث شده بود که آنان به وجود حاج آقا مصطفی(ره) جهت نفوذ در امام (ره) سخت محتاج باشند.

لیکن روح عظیم و فکر والا‌ی آن مجاهد فرهیخته از یک طرف و برخورد‌های جدی و خشن وی با مقامات دولتی از طرف دیگر موجب شده بود که آنان دریابند فرزند امام هوشیارتر و قاطع‌تر از آن است که بتوانند وی را وسیله اهداف شیطانی خود قرار دهند و ناامیدی آنان زمانی افزون‌تر شد که گزارش فعالیت‌های برون‌مرزی حاج آقا مصطفی(ره) منعکس می‌شد: ‌

درباره شیخ رضا ناطق فرزند مجید ۴۳۳۲/۲۰،۲۱/۶/۴۳ طبق اطلا‌ع واصله شیخ رضا ناطق فرزند مجید که از مریدان خمینی است مبلغ چهارصد تومان به وسیله سیدمصطفی خمینی جهت سفر به شیخ‌نشین قطر دریافت نموده، ضمنا برای آنکه کسی نفهمد مشارالیه از مریدان خمینی است نامه‌ای از آیت‌ا... گلپایگانی گرفته و اقدام به گرفتن گذرنامه و برگ خروج از کشور نموده است و تا چند روز دیگر از فرودگاه مهرآباد تهران یافرودگاه‌های آبادان و شیراز عازم قطر می‌شود. نامبرده اظهار نموده که مقرر است پس از رسیدن به قطر رساله و نوشتجات خمینی را ایادی برای ... به بندرعباس به قطر بفرستند تا به وسیله‌من میان اهالی قطر توزیع شود.

[محمد حسن تشیع]


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید