پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دست نشانده شیطان


دست نشانده شیطان

یکی از روزهای اکتبر سال ۱۹۹۶ خبر ناپدید شدن زن ۳۰ ساله ای به نام «وندی میرز» به پلیس شهر «لوید» در ایالت نیویورک اطلاع داده شد

یکی از روزهای اکتبر سال ۱۹۹۶ خبر ناپدید شدن زن ۳۰ ساله ای به نام «وندی میرز» به پلیس شهر «لوید» در ایالت نیویورک اطلاع داده شد.

«وندی» زنی سفید پوست با اندامی کوچک، چشمانی به رنگ بلوطی و موهایی کوتاه و قهوه ای رنگ بود.

پلیس پس از دریافت این گزارش تحقیقات خود را آغاز کرد و متوجه شد این زن آخرین بار در متلی در شهر کوچک «هایلند» و کنار رودخانه «هارسون» دیده شده است.

● ۲ ماه بعد

۲ ماه بعد از ناپدید شدن «وندی» اوایل دسامبر بود که زن ۲۹ ساله دیگری به نام «جینابارون» ناپدید شد. مادر این زن به پلیس گفت: دخترم کوچک اندام، سفید پوست با موهای قهوه ای بود که پشت کمرش هم تصویر یک عقاب خالکوبی شده بود. تحقیقات پلیس نشان داد این زن آخرین بار در شهر پوکیسپی- ۹۰ مایلی شمال نیویورک- دیده شده است. این شهر محل تجمع فروشندگان مواد مخدر و زنان خیابانی بود. به همین خاطر درگیری های شدید و وحشیانه، تیراندازی و مشاجره افراد بر سر مواد مخدر از حوادثی بود که در این شهر هر روز به وفور روی می داد. بنابراین مشاجره «جینا» با یک مرد، امری کاملاً عادی تلقی می شد. پرونده ناپدید شدن این زن در بخش تحقیقات پلیسی شهر پوکیسپی تحت بررسی قرار گرفت و مسئولیت تحقیق در خصوص آن به ستوان دوم «بیل زیگریت» سپرده شد.

افسر پرونده معتقد بود که ناپدید شدن «جینا» و «وندی» دوزن که مشخصات مشابهی داشتند تصادفی است و هیچ ربطی به هم ندارند.

● سومین مفقودی

وقتی «کاتلین هرلی» در ژانویه سال ۱۹۹۷ ناپدید شد، پلیس توجه بیشتری به این پرونده معطوف کرد. چرا که حالا احتمال این که ۳ زن ناپدید شده تصادفی دچار یک مشکل شده باشند، کم رنگ تر می شد.

«کاتلین» زنی ۴۷ ساله، سفید پوست بود که اندامی کوچک داشت. او هم روی بازوی چپ خود یک خالکوبی داشت.

با این که در اداره پلیس پرونده بسیاری از افرادی که مفقود و ناپدید شده بودند به علت فرار از خانه، خرید و فروش و مصرف مواد مخدر یا نقل مکان به مناطق دیگر صورت گرفته بود اما این ۳ زن دارای تشابهاتی بودند، که قضیه ناپدید شدن را به سوی یک ماجرای جنایی پیچیده معطوف می کرد.

پلیس برای به دست آوردن سرنخی درباره سرنوشت این ۳ زن از خبر چین های خود که تمام وقت در میان تبهکاران، فروشندگان مواد مخدر و زنان خیابانی حضور داشتند، کمک گرفت و متوجه شد در چند ماه گذشته مردی به نام «کندل فرانسوا» رفتار وحشیانه ای نسبت به بعضی از دختران خیابانی داشته و چند نفر از آنها را بشدت مورد آزار و اذیت قرار داده است.

● مرد وحشی کیست؟

پلیس با دریافت این خبر پرونده وی را که در مرکز شهر زندگی می کرد تحت بررسی دقیق قرار داد و در جریان همین بررسی ها بود که متوجه شد «کندل فرانسوا» چندی پیش به یک دختر حمله کرده است و دختر هم علیه وی شکایت کرد. با این اطلاعات بود که یک اکیپ از کارآگاهان پلیس آمریکا «کندل» و محل زندگی او را به صورت نامحسوس تحت نظر قرار دادند. اما با گذشت چند هفته و تا پایان ماه ژانویه ۱۹۹۷ هیچ اطلاع و سرنخ جدیدی از وی به دست نیامد. تا این که پلیس موفق شد با راضی کردن یک دختر او را به عنوان طعمه ای برای شناسایی جنایتکار سرگردان در شهر قرار دهد. بدین ترتیب با نصب یک میکروفن ضبط صدا در لباس های وی، از او خواستند تا به قدم زدن در خیابان ها ادامه دهد شاید قاتل جنایتکار او را به عنوان طعمه انتخاب کند. این دختر چند بار موفق شد تا با فرانسوا دیدار کند و مکالمه های خیلی کوتاهی هم با او داشته باشد. اما براساس هشدارهایی که پلیس به او داده بود او سوار خودروی او نشد. به همین خاطر این نقشه پلیس را به هیچ نتیجه ای نرساند.

● یک مورد دیگر

۷ مارس سال ۱۹۹۷ یعنی ۲ ماه بعد یک زن سفید پوست و کوچک اندام دیگر به نام «کاترین مارش» به طور ناگهانی ناپدید شد. با وجود این که این مورد نیز به موارد قبلی شباهت داشت پلیس دلیل محکمی در مورد جنایی بودن این پرونده در دست نداشت. به همین علت نیز وارد شدن اف.بی. آی در تحقیقات عملاً سودی نداشت، چرا که نخستین قدم در آغاز این تحقیقات در دست داشتن اطلاعاتی از محل وقوع جنایت بود.

● چند مورد دیگر

۹ اکتبر سال ۱۹۹۷ یک زن ۲۷ ساله به نام «میشل ایسون» نیز ناپدید شد اما این بار بر خلاف موارد گذشته او یک زن سیاه پوست بود که فقط به لحاظ جثه با موارد قبلی مشابهت داشت.

مدتی بعد هم ناپدید شدن «ماری هیلی جیاکون» که یک زن ۲۹ ساله بود، برنگرانی و فشارهای روانی پلیس اضافه کرد. تحقیقات نشان داد که تمامی زنان ناپدید شده در درون شهر «پوکیسپی» یا حومه آن زندگی می کردند و هر کدام از آنان حداقل یکبار به اتهام ولگردی از سوی پلیس دستگیر شده اند و تمامی این افراد از مدت ها قبل ارتباط خود را با خانواده هایشان قطع کرده بودند. در حالی که مأموران پلیس برای یافتن اجساد احتمالی این زنان تلاش می کردند اما باز هم مطمئن نبودند آیا با جنایت های زنجیره ای روبه رو هستند یا نه. پلیس برای یافتن اجساد قربانیان و یا کشف سرنخی از آنها تمام توان خود را به کار برد. سگ های شکاری و هلیکوپترهای پلیس تمامی منطقه و حوالی رودخانه هادسون و شهرک های اطراف را به دقت جست وجو کردند اما نه تنها هیچ جسدی پیدا نشد، بلکه نتوانستند سرنخی نیز به دست آورند.

بیشتر ساکنان و اهالی این منطقه تحت بازجویی افراد پلیس قرار گرفتند و ۳ نفری که اهالی به آنان مشکوک بودند به عنوان مظنون دستگیر شدند. اما تحقیقات پلیسی نشان داد این ۳ نفر در مدت ناپدید شدن زنان در زندان بوده اند.

با این حال مردم شهر پیگیری نامناسب ماجرا را علت اصلی ناکامی پلیس می دانستند. به همین دلیل حجم انتقاد ها علیه پلیس در منطقه به اوج خود رسید.

● نخستین بازجویی

با گذشت ۸ ماه از تحقیقات در ژانویه سال ۱۹۹۸ پلیس تصمیم به بازجویی از «کندل» گرفت. خانه وی در خیابان فولتون شماره ۹۹ قرار داشت. او هر روز مادرش را که یک پرستار بود با خودروی شخصی به محل کار او که در یک مرکز روانپزشکی بود می رساند بعد هم سوار بر خودرو در خیابان های شهر پرسه می زد. در یکی از روزها بعد از آن که «کندل» وارد شهر شد، ستوان دوم زیگریت از او خواست تا برای پاسخ به چند سؤال به اداره پلیس برود. «کندل» هم اطاعت کرد و با خودرو به اداره پلیس رفت. در جریان یک بازجویی چند ساعته او در نهایت خونسردی و با گشاده رویی به سؤالات متعدد افسر پلیس پاسخ داد. اما در این پاسخ ها هیچ سرنخی به دست نیامد. با این حال افسران پلیس هنوز اطمینان نداشتند که وی بی گناه است. به این علت همراه با او به خانه اش رفتند. بعد از آن که یکی از مأموران به اتاق او نگاهی سطحی انداخت به علت درهم ریختگی و بوی بدی که از اتاق می آمد، بیرون رفت و گفت: این اتاق آنقدر شلوغ و به هم ریخته است که نمی توان در آن جست وجو کرد. در این حالت بود که قانوناً فرانسوا باید آزاد می شد چرا که هیچ مدرکی برای اثبات مجرم بودن او وجود نداشت.

● دستگیری

اواخر ژانویه سال ۱۹۹۸ کندل فرانسوا به جرم ضرب و شتم یک زن خیابانی از سوی پلیس دستگیر شد. زن جوان در شکایت خود اظهار داشت: سوار بر اتومبیل فرانسوا به خانه اش در خیابان فولتون رفتم. اما با او مشاجره لفظی پیدا کردم. فرانسوا به من حمله کرد و مرا بشدت کتک زد. بعد هم سعی کرد مرا با دستمال خفه کند. اما بالاخره توانستم او را متقاعد کنم که مرا به قتل نرساند. بنابراین مرا به محلی که با هم ملاقات کرده بودیم رساند.

با دستگیری و محاکمه فرانسوا او به جرم ضرب و شتم درجه سه در مورد این زن محکوم شد و ۱۵ روز را در زندان سپری کرد.

● بالا رفتن تعداد مفقود شدگان

۱۲ ژوئن ۱۹۹۸ زن سفید پوست ۵۱ ساله ای به نام «ساندراجین فرنچ» مفقود شد. مشخصات فیزیکی وی نیز شباهت زیادی با زن های قبلی داشت. در این زمان بود که یک گروه ویژه تجسس به طور کاملاً سری کار خود را برای کشف راز این معما آغاز کرد. مقر آنها در مرکز شهر پوکیسپی، یعنی تنها چند صد متر دورتر از خانه کندل فرانسوابود، اما هیچ کس از وجود چنین گروهی خبر نداشت؛ چرا که درج هرگونه اطلاعات ممکن بود مظنون را هوشیار سازد که در این صورت او می توانست دست از کار بکشد و یا روش کارش را تغییر دهد. هدایت این گروه به عهده گروهبان «مایکل هورکان» بود، که با همکاری مأمورانی از «نیویورک» و «پوکیسپی» عملیات شبانه روزی را در این باره سرپرستی می کرد. اصولاً تشکیل چنین گروهی تا آن زمان بی سابقه بود. چرا که هنوز هیچ مدرکی مبنی بر وجود یک جنایتکار زنجیره ای در دست نبود. ۲ ماه بعد با مفقود شدن زنی دیگر به نام «کاتینا نیوماستر» در همان شهر، خشم اهالی به اوج خود رسید. آنها باز هم پلیس را مقصر و ناتوان می دانستند. در این میان مادر یکی از گمشده ها اظهار کرد اگر یکی از مفقودان پیدا شود تکلیف سایرین نیز روشن می شود. این در حالی بود که زنان و دختران شهر جرأت خروج از خانه هایشان را نداشتند. با این وجود پلیس به هیچ وجه خبر نداشت درست در چند قدمی آنها و در خانه ای در کنار دانشگاه معروف «واسار» تمامی این جنایت ها رخ داده است. تمامی مردم این خانه را به خوبی می شناختند، چرا که بوی بد تعفن آن تمامی محله را پر کرده بود.

● پایان ماجرا

سحرگاه اول سپتامبر ،۱۹۹۸ زنی در خانه شماره ۹۹ مورد حمله قرار گرفت و در حال جان دادن بود مرد با حلقه کردن دستان نیرومندش به دور گردن وی در حال کشتن او بود که زن در اقدامی باور نکردنی موفق به رهایی از چنگال قاتل شد و مرد را متقاعد کرد تا اجازه دهد وی به خانه اش باز گردد. بنابراین آنها سوار بر خودروی مرد به سوی جایی که یکدیگر را ملاقات کرده بودند به راه افتادند. در راه هنگامی که در یک پمپ بنزین توقف کردند زن فرار کرد. اما مرد به دنبالش نرفت. در همین حال مأموران مخفی پلیس که در خودرو ناشناسی مشغول گشت بودند متوجه اتومبیل سفید رنگ آشنا شدند و مردی که درون آن بود کسی جز کندل فرانسوا نبود. هنگامی که مأموران برای بنزین زدن وارد پمپ بنزین شدند متوجه ماجرای فرار زن جوان از خودروی وی شدند.

سرانجام آنها پس از یافتن این زن او را به اداره پلیس منتقل کرده و از او خواستند شکایتی علیه فرانسوا تنظیم کند.

بعد از ظهر همان روز هم مأموران به پلاک ۹۹ خیابان «فولتون» رفتند و به بازجویی از کندل فرانسوا پرداختند. بعد هم از او خواستند برای روشن شدن موضوع به اداره پلیس بیاید. در جریان بازجویی چند ساعته، فرانسوا اطلاعات زیادی در خصوص مفقود شدن زنان شهر «پوکیسپی» در اختیار پلیس قرار داد. اما همان موقع به اتهام قتل کاتینا نیوماستر دستگیر شد.

بدین ترتیب پلیس پس از ۴ ماه بازجویی سرانجام موفق شد از «کندل فرانسوا» به اتهام قتل ۸ زن جوان تحقیق و پرونده را تکمیل کند. محاکمه کندل در دادگاه شهر «پوکیسپی» با حضور اعضای هیأت منصفه و شهروندان برگزار شد در جلسه دادگاه دادستان، اتهام های جانی خطرناک را مطرح کرد و کندل جزئیات قتل ۸ زن و دختر را تشریح کرد.

اعضای هیأت منصفه پس از ۲۲ ساعت جلسه مشورتی درباره سرنوشت کندل معروف به دست نشانده شیطان، تصمیم گرفته و جانی را به مرگ محکوم کردند. دادگاه نیز رأی خود را به استناد تصمیم هیأت منصفه صادر و جانی را به اعدام محکوم کرد.

فهیمه صابری