جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

هر نهاد غیر تخصصی خود را وارد سینما کرده است


هر نهاد غیر تخصصی خود را وارد سینما کرده است

گفت وگو با احسان عبدی پور, کارگردان فیلم « تنهای تنهای تنها»

اگر روزی فیلم من به زباله‌دانی تاریخ پرتاب شود و مشمول گذر زمان بشود خوشحال می‌شوم. به خاطر اینکه در آن زمان مشکلات ما حل شده است و سیاست نمی‌تواند آنقدر در زندگی ما تاثیر بگذارد

نیروگاه اتمی و افرادش وارد بافت فرهنگی شهر بوشهر شده‌اند. در عین حال مسائل سیاسی و انرژی هسته‌یی وارد زندگی مردم شهر من شده است. به همین خاطر من سعی کردم از اطرافم تاثیر بگیرم و آن را وارد یک پروسه فرهنگی کنم

من نمی‌خواهم فیلمسازی دولتی باشم چرا که من هنرمند وقتی می‌توانم هنرمند موفقی باشم که به هیچ جایی وابسته نباشم. اما بعضی از مواقع دولت‌هایی پیدا می‌شوند که رفتاری انسانی و درست دارند و ممکن است نگاه هنرمند با آن چندان زاویه نداشته باشد. اما فیلمساز دولتی بودن کلا با تعریف ذاتی هنر و هنرمند تعارض دارد

احسان عبدی‌پور با نخستین فیلم بلندش تنهای تنهای تنها حضور موفقی در جشنواره فجر سال گذشته داشت. آوردن اسم این فیلم از زبان سعید جلیلی در مناظره‌های ریاست‌جمهوری و موضوع هسته‌یی که در فیلم مطرح می‌شود، حاشیه‌های زیادی را برای فیلم رقم زده است. با این وجود با توجه به فیلم اولی بودن و حضور نابازیگران تنهای تنهای تنها اکران کم و بیش موفقی داشته است. عبدی‌پور مانند تمام جنوبی‌ها خیلی گرم و پر‌حرارت حرف می‌زند و بسیار صادقانه و بی‌ریاست. در این گفت‌وگوی چالشی سعی شده نقاط ضعف و قوت فیلم با کارگردانش مطرح و درباره بیشتر وجوه فیلم بحث شود.

سرمایه‌گذار فیلم شما صدا و سیمای بوشهر است. آیا تا به حال در تلویزیون کار کرده‌اید؟

من تا به حال به غیر از صدا و سیما با جای دیگری کار نکرده‌ام. حتی اگر تلویزیون فیلمنامه اخیرم را می‌خواست باز هم با آنها همکاری می‌کردم. من تا همیشه به صدا و سیما وامدار هستم. آنها زمین بازی را فراخ کردند و اجازه دادند من و امثال من وارد عرصه فیلمسازی بشویم. من در کارنامه‌ام یکی ، دو فیلم ویدیویی داشتم که بازخورد بدی نداشت. فیلم تنهای تنهای تنها هم یک تله‌فیلم است که به فرمت سینمایی تبدیل شد.

چه اتفاقی افتاد که این تله‌فیلم به فرمت سینمایی تبدیل شد؟

فیلم ساخته شد و در کنداکتور پخش سیما هم رفت. اما مدیرکل صدا و سیمای بوشهر پای فیلم ایستاد و فارغ از شخصیت حقوقی‌اش زحمات زیادی کشید تا این فیلم به نسخه سینمایی تبدیل شود و به اکران برسد.

هزینه تولید فیلم چقدر شد؟

هزینه‌اش کمی بالاتر از هزینه رایج تله‌فیلم‌های مراکز استانی صدا و سیما بود.

از چه فیلمسازان ایرانی تاثیر گرفته‌اید؟

ابوالفضل جلیلی، امیر نادری، عباس کیارستمی، از همه مهم‌تر سهراب شهید ثالث، اصغر فرهادی و یکی از مهم‌ترین چهره‌های زندگی من که شاید خیلی‌ها او را نشناسند: ایرج فقیری که از تئاتری‌های مهم بود و بسیار روی زندگی و نگرش من تاثیر گذاشت.

فیلم شما از نیمه به بعد بسیار شعاری می‌شود. با توجه به این مساله و صحبت‌های آقای جلیلی در مناظره و حضور نیروگاه اتمی در فیلم نمی‌ترسید فیلم شما انگ سفارشی بودن بخورد؟

کلا ما نیروگاه را در پس‌زمینه قرار داده‌ایم. در فیلم تنها یک بار وارد نیروگاه می‌شویم. به نظرم فیلم من نیروگاه نگاری نیست. فیلم من یک عاشقانه کودکانه است. در لایه سطحی فیلم نیروگاه وجود دارد. این داستان می‌توانست در جاهای مختلفی شکل بگیرد. لایه زیرین فیلم درباره سیاست زدگی است و اینکه ما چقدر از اتفاقات سیاسی تکان می‌خوریم. اگر روزی فیلم من به زباله‌دانی تاریخ پرتاب شود و مشمول گذر زمان بشود خوشحال می‌شوم. به خاطر اینکه در آن زمان مشکلات ما حل شده است و سیاست نمی‌تواند آنقدر در زندگی ما تاثیر بگذارد.

با توجه به تمام حواشی فیلم از صحبت‌های آقای جلیلی در مناظره گرفته تا جوایزی که از بخش‌های جنبی جشنواره گرفتید و مسائل دیگر بار دیگر تکرار می‌کنم نمی‌ترسید شما را فیلمسازی دولتی قلمداد کنند که فقط با سفارش گرفتن فیلم می‌سازد؟

شما کلا معتقدید من سفارش گرفتم؟

خیر. من از شما سوال می‌کنم تا جریان را متوجه بشوم.

من یک طرحی به تلویزیون ارائه کردم. آنها خواندند و تایید کردند و یک واو آن را هم بالا پایین نشد و هیچ کسی یا نهادی به من سفارش نداد. من نمی‌خواهم فیلمسازی دولتی باشم، چرا که من هنرمند وقتی می‌توانم هنرمند موفقی باشم که به هیچ جایی وابسته نباشم. اما بعضی از مواقع دولت‌هایی پیدا می‌شوند که رفتاری انسانی و درست دارند و ممکن است نگاه هنرمند با آن چندان زاویه نداشته باشد. اما فیلمساز دولتی بودن کلا با تعریف ذاتی هنر و هنرمند تعارض دارد و من تا آخر عمرم نمی‌خواهم فیلمسازی دولتی باشم.

من می‌خواهم فارغ از ارزشگذاری راجع به این شایبه‌ها حرف بزنم. سینمای ایران در این سال‌ها روی یکسری فیلم‌های خاص سرمایه‌گذاری کرد که نه فروش خوبی داشتند و نه فیلم‌های خوبی بودند. ببینید در سینمای امریکا ما نمونه‌های قابل بحثی داریم که کاملا در چارچوب نظام‌شان قرار دارند و ارزش‌هایشان را هم تبلیغ می‌کنند. با توجه به فضای این چند ساله سینمای ایران، بحث اصلی‌ام این است که چه ضرورتی وجود داشت که شما داستان انرژی هسته‌یی را وارد فیلم‌تان کنید؟

من می‌خواستم از این فضای سیاست زده انتقاد کنم. می‌خواستم سیاسیون بفهمند که تصمیم‌شان در زندگی روزمره مردم تاثیر می‌گذارد. به همین خاطر از متریالی استفاده کردم تا قصه دوستی دو کودک را تعریف کنم که تحت تاثیر این فضای سیاست زده قرار می‌گیرد. حرف‌های دایی پانزده سال پیش حرف‌های مهمی قلمداد می‌شدند، اما الان محلی از اعراب ندارند و حالتی کاریکاتوری به خود گرفته است. من با هیچ اهرمی این فیلم را نساختم. ۴۵روز فیلمبرداری داشتم و طرحم برای تلویزیون بود. من برای فیلم جدیدم از هیچ نهادی بودجه دریافت نکرده‌ام و با کلی دردسر و مشکل روبه‌رو هستم. الان رویایم این است که روزی ارشاد به من و بقیه فیلمسازان جوان زنگ بزند که شما به فلان کمپانی معروف خارجی برو و تجربه کسب کن. مثلا قرار است که با کمک یکی از دوستان راجع به یکی از عزیزترین خلبان‌های جنگ تحمیلی فیلم بسازیم با میل و علاقه قلبی قرار است که دین‌مان را به ایشان ادا کنیم. می‌شود اسم این فیلم را هم سفارشی گذاشت؟

در امریکا هم یکسری فیلم با رویکردهای تربیتی و حتی سفارشی وجود دارند. اما در ایران همه‌چیز فرق می‌کند و سفارش خواه‌ناخواه شایبه ایجاد می‌کند.

در مملکت ما اگر مثلا نهاد مبارزه با مواد مخدر بخواهد فیلمی راجع به اعتیاد و عوارضش بسازد می‌خواهد در تکنیک و داستان فیلم هم دخالت کند. در مملکت ما هر نهادی نظر غیر‌تخصصی خود را وارد فیلم می‌کند. من فیلمی معنوی به نام توریست ساختم که ۱۷دقیقه‌اش را در آوردند. چرا که بدون نشانه‌ها و شعارهای رایج سینمای ایران به معنویت پرداختم. به نظرم مشکل اصلی ما این است که دولت می‌خواهد در تکنیک و جزیی‌ترین شوون فیلمسازی هم دخالت کند.

از منظر درام چه ضرورتی وجود داشت که نیروگاه اتمی در فیلم شما باشد؟

وقتی یک تمی به ذهن می‌رسد، آدم به اطراف خود فکر می‌کند. من نمی‌توانم راجع به یک جنگلبان در شمال کشور فیلم بسازم. پس منطقی است که قصه‌یی را تعریف کنم که از اطرافم آمده است. نیروگاه اتمی و افرادش وارد بافت فرهنگی شهر بوشهر شده‌اند. در عین حال مسائل سیاسی و انرژی هسته‌یی وارد زندگی مردم شهر من شده است. به همین خاطر من سعی کردم از اطرافم تاثیر بگیرم و آن را وارد یک پروسه فرهنگی کنم.

با توجه به حرف‌هایتان فکر می‌کنم خیلی بحث دغدغه ملی و سیاسی در شما پر‌رنگ است.

در شمال و جنوب کشور ما این قضیه خیلی پر‌رنگ است. فکر می‌کنم این به خاطر جغرافیا و شرایط زیستی خاص این خطه است. مرزها در این قضیه خیلی موثر هستند.

به غیر از بازی بازیگر نقش اول، بازیگران فرعی اصلا بازی خوبی ندارند، در عین حال شخصیت‌پردازی درستی در فیلم شما مشاهده نمی‌شود و تا نیم ساعت اول شخصیت‌ها درست معرفی نمی‌شوند. به‌ویژه زن روسی اصلا معرفی درستی ندارد. نظرتان در این باره چیست؟

زن روس از نخستین نریشن معرفی می‌شود. این زن هم روسی می‌داند و هم فارسی. در ابتدا حتی حوصله بچه‌ها را هم ندارد. اما کم‌کم درگیر ماجرا می‌شود. در نخستین نریشن می‌گوید به جز خودم در را روی کسی باز نکرده بودم، اما کم‌کم جذب بچه‌ها می‌شود.

فکر نمی‌کنید این شخصیت درست معرفی نشده و فقط به عنوان یک حلقه واسطه حضور دارد تا ما به بچه‌ها و داستان‌شان برسیم؟

این زن یک شکست بد در زندگی‌اش داشته است. روزی درکی یف در دفتر شرکت درخواست می‌دهد که به بوشهر منتقلش کنند. به این خاطر که می‌خواهد به خاطر شکستش در یک جای دور و به‌تنهایی زندگی کند. به نظر من همین‌قدر اطلاعات کافی است.

به نظر من این اطلاعات کافی نیست. چرا ماجرای این بچه‌ها از ابتدا آنقدر برایش مهم می‌شود؟ اصلا اگر این زن نبود آیا خللی در روند داستان دوستی این دو بچه ایجاد می‌شد؟

این زن شخصیت اصلی نیست. به عنوان یک کاتالیزور عمل می‌کند. از منظر دراماتیک به نظر من همین قدر اطلاعات کافی است.

نامه طولانی پایانی خیلی شعار‌زده و پر از حرف است. به نظرم حرف و پیام خیلی مهم‌تر از مدیوم سینما برای شماست. نظرتان در این باره چیست؟

درباره نامه کاملا موافقم. از نظر من در محتوا موفق است اما از نظر تکنیکی اصلا موفق نیست و اگر بخواهم فیلم را دوباره بسازم، این نامه را حذف می‌کنم. به نظرم راجع به شخصیت اول و با توجه به فضایی که میان رئال و سوررئال حرکت می‌کند می‌شودیکسری از شعارها و درشت‌گویی‌ها را پذیرفت. اما بعد از این فیلم دیدگاه من نسبت به سینما کاملا تغییر کرده است و حرف‌هایتان را می‌پذیرم.

الان شما به سینما چطور نگاه می‌کنید؟

الان خیلی ساکت‌تر و معقول‌تر شده‌ام. در فیلم جدیدم خودم و دوربینم خیره‌تر شده است و به جای حرف زدن نگاه می‌کنم.

خیلی از صحنه‌ها از میانه شروع می‌شوند و از میانه هم تمام می‌شوند. کات‌ها خیلی بد است. به خاطر همین ریتم درونی مناسبی شکل نگرفته است. اگر هم تماشاگر فیلم را دنبال می‌کند به خاطر جذابیت کاراکتر رنجرو و بازی بازیگرش است. در این باره توضیح می‌دهید؟

چون نظرم غیر از این است، می‌توانم بگویم این نظر شماست. گرچه مدعی این نیستم که من تمام صحنه هایم را درست و خوب گرفته‌ام و در تدوین به صورت خوبی منظم شده است. اگر این اتفاقی که شما می‌گویید افتاده باشد، این ضعف به من بر می‌گردد نه تدوینگر فیلم. اما راجع به ریتم اصلا با شما موافق نیستم.

به نظرتان ریتم، ریتم مناسبی است؟

تمپوی خوبی دارد. هم از منظر عاطفی و هم از منظر تمپوی خارجی ریتم زیاد نمی‌افتد. نمی‌گویم نقص ندارد، اما فیلم ریتم مناسبی دارد.

در صحنه رویای رنجرو فکر نمی‌کنید آن موجود فضایی خیلی شبیه ‌ ای تی هست؟

بله، مقداری شبیه هست. چون به هر حال ما تصوری از موجودات فضایی نداریم و با توجه به جلوه‌های موجود ما نهایت تلاش‌مان را کردیم.

راجع به بازی‌های بازیگران فرعی معتقدم که بازی‌های خوبی از آنها نمی‌بینیم. ما چند صحنه در فیلم داریم که بازیگران خیره نگاه می‌کنند و صحنه کات می‌خورد به صحنه بعدی و بازی‌های بد این بازیگران هم این صحنه‌ها را بدتر هم کرده است. به‌ویژه بازی معلم و پدر و کاپیتان خارجی فیلم اصلا خوب نیست !

به نظر من بازی معلم و پدر خیلی خوب است. می‌توانم بپذیرم که بازی کاپیتان خوب نیست، اما نظرت را راجع به بازی این دو نمی‌توانم قبول کنم.

درباره شخصیت رنجرو به نظرم رابطه‌یی بین این کودک و خانواده‌اش شکل نمی‌گیرد و کلا خانواده در پس زمینه قرار دارند.

در یک سکانس ماهیت این خانواده مشخص می‌شود. وقتی دختر می‌خواهد برود، مادر می‌گوید بگذار برود اما پدر ساکت و آرام نشسته و قبول نمی‌کند. با این صحنه مشخص می‌شود که قدرت و حرف اصلی را پدر خانواده می‌زند و خانواده رنجرو معرفی می‌شوند.

رنجرو جست‌وجوگر و جسور است. ما باید کنش‌هایی در تقابل با این ویژگی‌ها از جانب محیط داشته باشیم تا رنجرو را بیشتر بشناسیم و به نظرتان این امر در فیلم اتفاق افتاده است؟

چند مورد در فیلم وجود دارد: رفتارهای خانواده با او، رفتارهای معلمانش و مشکلاتی که در جمع دوستان دارد. رنجرو در ابتدا با مخالفت دوستانش هم روبه‌رو می‌شود و بالاخره در نهایت آنها متقاعد می‌شوند که به او کمک کنند. شخصیت دایی هم شکل کاریکاتورگونه‌یی دارد و با توبیخ‌هایش پشت سر هم رنجرو را مورد بازخواست قرار می‌دهد.

فکر نمی‌کنید تصمیم نهایی رنجرو برای رفتن به سازمان ملل برای یافتن دوستش خیلی بزرگ است؟ یعنی آنقدر این دوستی مقدس و بزرگ تصویر شده که رنجرو دست به چنین عملی بزند؟

در کلاس با رنجرو خوب برخورد نمی‌کنند. در حلقه دوستان قبولش نمی‌کنند. در ارتباط با دایی و معلم و خانواده دچار سرخوردگی است. یک دفعه دوستی پیدا می‌شود که نه‌تنها سرکوبش نمی‌کند بلکه می‌گوید به تو کمک هم می‌کنم. به نظرم این روند برای رسیدن به تصمیم نهایی روند درستی است.

ببینید مثلا در فیلم ‌ای تی بحران‌های خانوادگی کودک فیلم کاملا درست در می‌آید تا اشک‌های نهایی آن کودک جایگاه خود را پیدا کند. اما در فیلم شما این روند درست طی نمی‌شود و این سرخوردگی‌ها کاملا در نیامده‌اند تا به آن پایان‌بندی برسیم.

من نمی‌گویم حرف شما اشتباه است. به هر حال این نظر شما در جایگاه خود محترم است. من جوابی ندارم. باید نظر شما را بشنوم و بعدا به حرف‌های شما فکر کنم. به جای اینکه حرف‌هایی را به شما حقنه کنم.

جریان تیزر آقای فرخ‌نژاد چه بود؟

من دوست داشتم پخش شود. اما دو تیزر وجود داشت که تلویزیون با پخش این تیزر موافقت نکرد. موضوع در همین حد بود که متاسفانه در رسانه‌ها آنقدر جنجالی هم شد.

در مصاحبه اخیرتان در ایسنا گفته بودید که فیلم‌های بومی، جنوبی را فقط من و ناصر تقوایی می‌توانیم بسازیم. به نظرتان این ادعای گزافی نیست؟

به یک تهیه‌کننده گفته بودم این داستان بومی را بهتر از من ناصر تقوایی می‌تواند بسازد و در آن مصاحبه گفته بودم که بین من و ناصر تقوایی به اندازه دو هزار کارگردان فاصله هست. بحث من اشراف به محیط بومی بود نه اینکه بخواهم ادعایی بکنم.

راجع به فیلم جدیدتان بگویید.

بگذار راحت بگویم که دیگر شکل حرف زدن کاراکترهایم را دوست ندارم. در فیلم جدیدم از فیلم‌های سابقم فاصله گرفته‌ام و بسیار ساکت‌تر شده‌ام. داستان این فیلم سه اپیزودی است و راجع به وحدت ملی است و اینکه همه فارغ از افکار مختلف باید به بزرگ‌تر کردن نام وطن و افراشتن پرچم‌مان کمک کنیم.

حرف پایانی اگر هست، بفرمایید.

من دلم می‌خواهد فیلمم‌ موفق باشد و ارتباط خوبی با تماشاگر بگیرد. نه فقط فیلم من بلکه فیلم‌هایی شبیه فیلم من که با حفظ شرایط بومی به دغدغه‌های وطنی می‌اندیشند.

بهنام شریفی



همچنین مشاهده کنید