پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

قاعده ای که پایان ندارد


قاعده ای که پایان ندارد

مقدمه ای بر گونه های مختلف فیلمنامه نویسی در جهان

مفهوم ژانر، برگرفته از کلمه‌ای فرانسوی به معنای نوع، دسته و مشتق از واژه genus است. تا پیش از قرن بیستم، نام‌های ژانری به عنوان رده‌هایی عام برای تنظیم و دسته‌بندی شمار زیادی از متون، کاربرد گسترده‌ای داشت. بویژه این مفهوم نقش مهمی در طبقه‌‌بندی و ارزشگذاری ادبیات ایفا کرده بود. در بررسی‌‌های ادبی، اصطلاح ژانر به اشکال مختلف به کار می‌رود تا به تمایزهای میان انواع متن اشاره کند: نوع نمایشی (حماسی‌، تغزلی‌ و ‌دراماتیک)، نوع رابطه با واقعیت (داستانی و ‌غیرداستانی)، نوع پیرنگ (کمدی‌ و‌ تراژدی)، ماهیت محتوا (رمان احساساتی، ‌رمان تاریخی و ‌رمان ماجرایی) و… .

در نظریه فیلم، ژانر مبحثی است برای دسته‌‌بندی فیلم‌ها براساس شباهت‌های روایتی که فیلم بر آنها بنا شده است. بیشتر نظریات در باب ژانر فیلم‌ها از مفاهیم نقد ژانر ادبی وام گرفته شده است. با توجه به موضوع ژانر در متن ادبی، روش‌های مختلفی برای برخورد با مساله ژانر و تعریف و دسته‌بندی آنها وجود دارد. علاوه بر تفاوت اصلی بین ژانر مستند و داستانی در فیلم، ژانر می‌تواند در گونه‌های دیگری نیز تقسیم‌بندی شود.

ژانر معمولا عبارت مبهمی است که هیچ مرز مشخصی ندارد. خیلی از کارها در یک ژانر نمی‌گنجد و ترکیبی از چند ژانر است. در حالی که بعضی ژانرها براساس محتوای داستان هستند مثل فیلم‌های جنگی، بعضی دیگر وام‌ گرفته از ادبیات‌اند همچون کمدی، ملودرام و بعضی رسانه‌های دیگر چون فیلم موزیکال. بعضی‌ها مبتنی بر عوامل کار هستند و بعضی بر مبنای بودجه. حال آن که بعضی دیگر براساس جنبه هنری فیلم هستند (فیلم هنری)، بعضی براساس وضع نژادی، به عنوان مثال سینمای سیاهان یا سینمای سرخپوستی (این نوع فیلم‌ها اقلیتی خاص از مردم را مخاطب خود قرار می‌دهند) و بعضی براساس مکان (وسترن).

فیلم‌های داستانی اغلب براساس موقعیت، موضوع، حالت و قالبشان دسته‌بندی می‌شوند. منظور از موقعیت، محیط و اجتماعی است که داستان در آن اتفاق می‌افتد. تم یا موضوع به مفاهیم و مباحثی اشاره می‌کند که فیلم حول ‌و حوش آن می‌گذرد و داستان خود را درباره آن بیان می‌کند.

حالت به لحن احساسی فیلم گفته می‌شود و قالب به روشی که فیلم تصویربرداری شده است. روش دیگر دسته‌بندی ژانرهای فیلم براساس هدف حضار است. بعضی نظریه‌پردازان فیلم به دو مولفه قالب و هدف مخاطب در دسته‌بندی ژانر اعتقاد ندارند.

بیشتر اوقات ژانرهای فیلم به زیرژانرها منتهی می‌شود. بعضی اوقات ژانر دوگانه یا چندگانه‌ای از ترکیب دو یا چند ژانر تعریف می‌شود، مثل ژانر فیلم از نوع وحشت و علمی ـ تخیلی برای فیلم بیگانگان.

در محدوده یک ژانر سینمایی خاص، طبقه‌بندی بسیاری از فیلم‌ها با توجه به شباهت‌های داستانی، سبک روایت و شخصیت‌پردازی صورت می‌گیرد.

جنت استیگر ادعا می‌کند: ژانر فیلم می‌تواند به چهار روش تعیین شود؛ شیوه ایده‌آلیستی در مورد فیلم با استانداردهای از پیش تعیین شده قضاوت می‌کند، شیوه تجربی با مقایسه فیلم با فیلم‌هایی که در حال حاضر به طور قطعی به ژانری اختصاص داده شده‌اند، شیوه مقدم با استفاده از مولفه‌های ژانری که قبلا تعریف شده‌اند و شیوه قرارداد اجتماعی براساس توافقات موجود درون اجتماعی به بررسی این کار می‌پردازد.

بسیاری از ژانرها براساس مخاطبان و منشوراتی که از آنها حمایت می‌کنند، مثل نشریات و سایت‌ها ساخته شده‌اند. تقسیم‌بندی فیلم به ژانر به دلیل نسبیت ویژگی‌های هر ژانر تقریبا ناموفق بوده است. بر همین اساس می‌توان گفت ژانربندی فیلم تنها برای نقد و شناخت فیلم، اماکن فروش فیلم و بازار مصرف کاربرد دارد. رابرت استم در کتاب «نظریه فیلم» خود ذکر می‌کند: بیشتر از آن که ژانر مفهومی موجود باشد تنها ساخته و پرداخته منتقدان است.

ژانر را می‌توان به اسکلت یک ساختمان تشبیه کرد. فیلمنامه‌نویس در مقام مهندس باید با مصالح مورد علاقه و نیاز خود این اسکلت را پر کند و از آن یک ساختمان بسازد.

این ساختمان ممکن است از سنگ مرمر باشد یا آجر یا مصالح دیگر، این به توانایی و قدرت فیلمنامه‌نویس بستگی دارد. البته نوشتن در ژانر، در کنار محاسن‌اش، نقاط ضعف بخصوصی نیز دارد. یکی از ویژگی‌های بنیادین ژانر تکرارپذیر بودن آن است.

در طول تاریخ سینما، ژانرهای مختلف مدام تکرار شده‌اند و این باعث شده تماشاگران نقاط مشترک فیلم‌های ژانر را بشناسند و در نتیجه بتوانند داستان فیلم را از قبل پیش‌بینی کنند، اما فیلمنامه‌نویسی که در محدوده ژانر می‌نویسد، موظف نیست با استفاده از تک‌تک عناصر ویژه آن ژانر به تقلید از آن بپردازد. همان‌طور که گفته شد، ژانر، حکم اسکلت اثر را دارد و نویسنده می‌تواند با استفاده از خلاقیتش از مصالح متفاوت و طراحی‌های مختلف و چشمگیرتر، داستان را به شیوه‌ای نو و با طراوت روایت کند و گاه با اندکی تغییر در فرمول‌های تثبیت شده ژانر از آن فاصله بگیرد.

بسیاری از فیلمنامه‌نویسان از ژانر حذر می‌کنند، زیرا حس می‌کنند تبعیت از قواعد ژانر دست و پای آنها را می‌بندد و محدودیت‌های زیادی برایشان به بار می‌آورد. بعضی هم حس می‌کنند داستانشان در محدوده هیچ ژانری نمی‌گنجد، بعضی‌ها هم نوشتن در ژانر را کار دشواری می‌دانند.

نکته مهمی که اینجا باید متذکر شد، این است که فیلمنامه‌نویس باید با توجه به داستانش تصمیم بگیرد که در ژانر بنویسد یا نه. بعضی داستان‌ها قابلیت روایت در ژانر را دارند و بعضی فاقد این قابلیت هستند. درست است که ژانر قواعد از پیش تعیین‌شده‌ای را در اختیار نویسنده می‌گذارد، اما این خود اوست که باید با استفاده از خلاقیت و نبوغش، طوری از این قواعد استفاده کند که به فیلمنامه رنگ و بوی نو و تازه‌ای دمیده شود.

ژانرهای اصلی کلاسیک عبارت است از: اکشن، کمدی، درام، وحشت، علمی ـ تخیلی، وسترن، تریلر، جنگی، نوآر، فانتزی و هنری. قدمت هر‌کدام از ژانرهای کلاسیک به اندازه قدمت سینماست و منبع بعضی از آنها، ژانرهای ادبی است که پیش از تولد سینما وجود داشته‌اند. در یکی دو دهه اخیر، ژانرهای جدیدی باب شده که معمولا مشتقاتی است از ژانرهای قدیمی؛ مثلا ژانر تین‌ایجری ـ عاطفی که مشتقی است از ژانر کلاسیک رومنس. ژانرهای جدید با تغییردادن بعضی قواعد ژانرهای قدیمی یا ترکیب چند ژانر با یکدیگر شکل گرفته‌ است.

البته هنوز عده‌ای از منتقدان و فیلمسازان بر سر این که هر فیلم متعلق به چه ژانری است با هم اختلاف دارند. بعضی فیلم‌ها ـ بخصوص فیلم‌های جدید ـ در عین این که متعلق به هیچ ژانر واحدی نیستند، ترکیبی است از چند ژانر مختلف، بنابراین در اصل خارج از ژانر قرار می‌گیرند.

بهترین روش برای شناختن اصول و قواعد حاکم در هر ژانر، دیدن و مطالعه فیلم‌های متعلق به آن ژانر است که از نظر ساختار، شخصیت‌پردازی، پیرنگ و فضا شباهت‌های بسیاری به هم دارند.

فیلمنامه‌نویس باید این شباهت‌ها را دریابد که فیلم‌های یک ژانر چه تفاوت‌هایی با هم دارند و از چه ابزارهایی برای متفاوت بودن نسبت به بقیه فیلم‌های متعلق به آن ژانر استفاده کرده‌اند.

امر بدیهی و قابل توجه این است که اگر قرار بود همه فیلم‌های یک ژانر کاملا به هم شبیه باشند، تماشاگر دیگر رغبتی برای تماشای آنها پیدا نمی‌کرد.

نوشتن و فیلم ساختن در یک ژانر، به معنی نوشتن و ساختن یک فیلم تکراری نیست. اگر یک فیلمنامه‌نویس بخواهد برخلاف قواعد ژانر حرکت کند باید از قبل به قواعد ژانر کاملا مسلط باشد، زیرا بدون شناخت مسیر اصلی نمی‌توان برخلاف مسیر حرکت کرد و گام برداشت.

متاسفانه میان فیلمنامه‌نویسان جوان این مساله مصداق دارد که بدون شناخت کامل و همه‌جانبه ژانر، سعی در تخطی و شکستن قوانین آن دارند. نکته مهم این است که یک فیلمنامه‌نویس باید با قواعد ژانرهای مختلف سینمایی آشنا باشد. حتی فیلمنامه‌نویسی که قصد نوشتن در ژانر را ندارد، می‌تواند از برخی قواعد یک ژانر یا چند ژانر در فیلمنامه‌اش استفاده کند. فیلمنامه‌نویسانی هم که علاقه دارند در یک ژانر خاص بنویسند باید بدانند نوشتن در ژانر به خودی خود نمی‌تواند باعث موفقیت یا عدم موفقیت فیلمنامه شود. دقت، توانایی و قدرت خلاقیت فیلمنامه‌نویس است که در نهایت موفقیت یا عدم موفقیت یک فیلمنامه را تعیین می‌کند.

● تولد ژانر، مقارن با تاریخ آغاز سینما

در دهه‌های آغازین موجودیت سینما، فیلم‌هایی ساخته شدند که هرکدام بعدها به عنوان الگویی برای ساخت دیگر فیلم‌ها مورد استفاده قرار گرفتند. در واقع، تولد ژانر مقارن است با آغاز تاریخ سینما. نویسندگی و فیلمسازی در هر ژانر، قواعد خاص خود را می‌طلبد و هر ژانر مشخصات خاصی دارد. مشخصاتی که کم و بیش از پیش تعیین شده‌اند و تخطی از آنها به منزله زیر پا گذاشتن قواعد ژانر و در نتیجه خارج شدن از ژانر است.

یکی از امکاناتی که ژانرها و نوشتن در این ژانرها برای فیلمنامه‌نویسان ایجاد می‌کند، این است که کار فیلمنامه‌نویس را تا حد زیادی آسان می‌کند و باعث سرعت نوشتن می‌شود و می‌تواند راهنمای خوبی برای فیلمنامه‌نویس باشد. ژانر با در اختیار گذاشتن تکنیک‌های از پیش تعیین شده، نویسنده را از دردسرهای مربوط به تصمیم‌گیری در مورد چگونگی قسمت‌های مختلف فیلمنامه خلاص می‌کند.

رها کیان