پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

شما چقدر در بیان احساس تان صادقید


شما چقدر در بیان احساس تان صادقید

ابراز احساسات, به شرط صداقت

ابراز احساسات، به شرط صداقت

صداقت احساسی به این معناست که احساسات و عواطف حقیقی خود را بیان کنیم. برای ‌اینکه بتوانیم از نظر احساسی صادق باشیم، باید در وهله اول از احساسات خود باخبر باشیم.‌ این آگاهی از احساسات، به میزان هوش احساسی افراد بستگی دارد. این هوش احساسی است که فرد را قادر می‌سازد تا بتواند به‌طور دقیق احساساتش را تشخیص دهد...

هوش احساسی ‌این توانایی را به ما می‌دهد که بتوانیم تصمیم بگیریم که آیا کار درستی است که احساسات واقعی خود را با طرف مقابل در میان بگذاریم یا خیر. به هر حال به‌طور کلی عقیده بر ‌این است که افراد باید به‌طور فردی در بیان احساسات خود صادق باشند تا همه در جامعه‌ای با صداقت احساسی بالا زندگی کنند.

● آیا شما شجاع‌اید؟

صداقت احساسی نیازمند آگاهی، اعتماد به نفس و حتی شجاعت است. این به آن دلیل است که همیشه ما در جو اجتماعی، یاد گرفته‌ایم که به احساسات‌مان بی‌توجه باشیم، آنها را نادیده گرفته و در مورد آنها به خودمان هم دروغ بگوییم. به‌عنوان مثال زمانی که از ما سوال می‌شود، چه طوری؟ معمولاً جواب می‌دهیم: خوبم، حتی اگر به راستی هم خوب نباشیم، باز هم چنین پاسخی می‌دهیم. حتی گاهی اوقات هنگامی که کاملاً مشخص است که افراد عصبانی بوده و حالت تدافعی به خود گرفته‌اند، اگر از آنها سوال کنیم، باز هم حاضر نیستند قبول کنند که عصبانی هستند.

صداقت احساسی از همان دوران کودکی معنا پیدا می‌کند. کودکان به طور مکرر و آزادانه احساسات واقعی خود را بروز می‌دهند اما از همان دوران ابتدایی کودکی، آنها یاد می‌گیرند که در بیان احساسات خود صادق نباشند. والدین و مربی‌ها از کودک می‌خواهند آن طور که خودشان انتظار دارند، صحبت کنند و یا کارهای‌شان را انجام دهند.‌ این کار کاملاً مغایر با بروز احساسات حقیقی کودک است. به کودک تعلیم داده می‌شود که لبخند بزند حتی زمانی که واقعاً ناراحت و عصبانی است. زمانی که هیچ‌گونه احساس پشیمانی ندارد، به او یاد می‌دهند که باید عذرخواهی کند. زمانی که هیچ گونه احساس قدرشناسی نمی‌کند، به او یاد می‌دهند که باید بگوید متشکرم. زمانی که احساس می‌کند نسبت به او بدرفتاری کرده‌اند، به او یاد می‌دهند که از شکایت کردن دست بردارد. به او یاد می‌دهند که افراد را ببوسد و به آنها شب به خیر بگوید، آن هم در حالی که کمترین علاقه‌ای به انجام ‌این کار ندارد. به او می‌گویند که بی‌ادبی و شاید خودخواهی باشد که انتظار داشته باشد همه چیز مطابق انتظاراتش پیش برود.

● اولین گام

اولین راه برای‌ ایجاد صداقت در احساسات، تصدیق و ارزش قایل شدن برای عواطف فردی است. زمانی که از نظر احساسی مورد پذیرش قرار بگیریم و احساسات‌مان را به رسمیت بشناسند، آن وقت دیگر هیچ‌ ترسی نخواهیم داشت که مورد پذیرش قرار نگرفته و یا به دلیل بیان احساسات و افکارمان تنبیه شده و یا با عدم پذیرش روبه‌رو شویم.

ما آزاد هستیم که خودمان باشیم و والدین‌مان نیز ما را همان‌طور که هستیم قبول خواهند کرد. زمانی که ما را همان طوری که هستیم بپذیرند و نه به عنوان تصویری که ما تصور می‌کنیم باید آن گونه باشیم، احساس امنیت درونی بیشتری به ما دست خواهد داد. می‌توانیم از نظر احساسی نیز با دیگران روراست باشیم و از عدم پذیرش آنها هیچ‌ترسی به دل راه ندهیم. از آنجایی که در اعماق وجود خود احساس امنیت داریم، پذیرش و یا عدم پذیرش از سوی دیگران برایمان اهمیت چندانی در بر نخواهد داشت. آزاد هستیم که خود واقعی‌مان را به دیگران نشان دهیم. این ویژگی افرادی را که آنها نیز احساس امنیت می‌کنند و می‌توانند خودشان باشند، به سوی ما جذب می‌کند. در نتیجه اطراف ما پر خواهد شد از افرادی که احساس امنیت، اعتماد به نفس، و صداقت احساسی دارند.

از سوی دیگر اگر همواره در زمان کودکی از بیان احساسات واقعی‌مان منع شویم، والدین‌مان هرگز قادر به دیدن خود واقعی ما نخواهند شد. در طول زمان، چنین بچه‌هایی هر چه بیشتر می‌گذرد، بیشتر از والدین‌شان فاصله می‌گیرند و در دوران نوجوانی، ‌این شکاف بیش از پیش مشهود خواهد شد. زمانی هم که به سن قانونی رسیده و خانه را‌ترک می‌کنند، از برقراری ارتباط با والدین خود پرهیز کرده یا تنها به دلیل جلوگیری از احساس گناه و نه به دلیل حس دلتنگی با والدین خود روابط محدودی را برقرار می‌کنند. در‌این حالت والدین نمی‌توانند چهره واقعی فرزند خودشان را که برای سالیان سال زیر یک سقف با او زندگی کرده‌اند، بشناسند.

● آیا فرزندتان را می‌شناسید؟

اما بد‌ترین چیز ‌این است که والدین احساس می‌کنند بچه خود را به خوبی می‌شناسند. حتی ممکن است از کارهایی که او انجام می‌دهد متعجب شده و احساس ناامیدی کنند. ممکن است بگویند من واقعاً متوجه نمی‌شوم که تو چرا یک چنین کارهایی می‌کنی! اما دلیل ‌این امر که پدر و مادرها متوجه نمی‌شوند، ‌این است که آنها واقعاً دختر و یا پسر خود را نمی‌شناسند و دلیل آن هم این است که برای مدت‌ها مانع بروز صداقت احساسی او ‌شده‌اند. ما زمانی احساس خواهیم کرد دیگری به درستی ما را درک کرده که طرف مقابل ما را از نظر احساسی درک کند اما اگر ‌این اجازه را نداشته باشیم که احساسات واقعی خود را بروز دهیم، آن وقت چگونه می‌توانیم از طرف مقابل انتظار داشته باشیم که ما را درک کند. این امر به ویژه در زمان نوجوانی از اهمیت خاصی برخوردار است و نوجوانان باید از سوی والدین‌شان درک شوند. شاید والدین با خودشان تصور کنند که فرزندشان را از سر تا پا می‌شناسند اما کودک به هیچ وجه یک چنین احساسی نداشته باشد.‌ این مساله، خود باعث بروز مشکلات بزرگی خواهد شد.

ترجمه: دکتر مهدی تیموری

منبع: انجمن روان‌شناسی آمریکا