یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

استمرار خاطره


استمرار خاطره

به بهانه انتشار «ترانه نمایش های پیش پرده خوانی در ایران» نوشته اردشیر صالح پور انتشارات نمایش

کشف سیستم واقعی ترانه نمایش های پیش پرده خوانی همچنان که از نامش برمی آید ترکیبی نوین و بدیع است و چنین پیشنهاد و گزینه یی تاکنون در فرهنگ نمایش ایرانی به درستی معرفی نشده است.

انتخاب این نام بر این قالب و هنجار، تمایلی برای گرایش به نمایش های مردمی و انطباق و همانندی آن با ترانه های عامیانه ایرانی است که اتفاقاً در فرهنگ ما سرشار از ظرفیت های نمایشی اند و ماحصل آنکه این گونه هنری (ترانه نمایش ها) از یک سو حاصل اکتشاف و از دیگر سو حاصل اختراع هنرمندان خلاق و مبتکر در دوره یی خاص از تاریخ نمایش ایرانی به شمار می رود که متاسفانه به رغم بدعت و ابتکار و پیوندهای زنده مردمی دیری نپایید و به یک جریان متداوم و روزآمد تبدیل نشد و پا را از روزگار درخشان خود فراتر ننهاد و درست در ایام بلوغ خود ناکام ماند.این عدم پیوستگی ها به نظر می آید ریشه یی عمیق و عادتی دیرینه در تاریخ و فرهنگ ایرانی دارد. هرگاه پدیده یی به نضج و انسجام نزدیک و نائل آمده، دیر یا زود به ناگاه به انقطاعی ناخواسته و ناموزون از اعتبار و هستی چنان ساقط شده که حتی صبغه و سابقه آن به سختی و دشواری به نسل بعدی انتقال می یابد.

برای نقد و شناسایی هر مقوله یی نیاز به مجموعه یی از اطلاعات و امکانات و اخبار و مستندات است. اما اوضاع بحرانی سیاسی ادوار و عدم تثبیت منزلت و جایگاه حقیقی و حقوقی هنر و هنرمند و سنت فرهنگ شفاهی دسترسی به پیکره و شواهد را ناممکن ساخته و به همین دلیل پژوهشگر مدام در هاله یی از ابهام و تردید قرار می گیرد.به رغم گذشت یک و نیم قرن از آشنایی و حضور و چالش و خلق و پویایی تئاتر به سبک و سیاق غربی اش و فراز و نشیب های بسیار تئاتر ایران، با آن شروع توفنده و غریب که محصول شرایط سیاسی- اجتماعی دوره گذار از سنت به مدرنیته بود و نیز همپا با نهضت مشروطه و آزادی های اجتماعی و فردی و وصل و گسست های ناخواسته و شکاف های عمیق بر اثر اختناق و سانسور، ضرورت دارد اکنون که دغدغه بحران هویت در تار و پود فرهنگ این دیار ریشه دوانده و موجودیت ما را به مخاطره افکنده با مشاهد یی دقیق و تجزیه تحلیلی موشکافانه و اسنادی، زیبایی شناسی و انگاره های نمایش ایرانی را بازیابیم و در آزمونی جسورانه و حقیقی درباره نمایش خودی و مشتقات و ملحقات آن به بحث و تبادل نظر بنشینیم.کشف قانونمندی ها، درک و رمزگشایی وضعیت تئاتر ایران و معضلات مبتلا به امری نیست که به آسانی قابل حصول باشد. بی شک نیل به چنین مقوله یی مستلزم پرداختن به اوضاع تاریخی و شاکله های تعیین کننده در آن دوران است.قطعاً در نخستین گام باید مسائل سیاسی و سیطره های حکومتی و اوضاع اجتماعی را مد نظر داشت.

سلطه و سیطره انکارناپذیر سیاست و چتر گشوده آن به دلیل نبود دموکراسی جایی را برای حیات آزادی های فرهنگی و اجتماعی نگذاشته و هنر همواره از منظر ابزاری برای تحکیم مبانی قدرت ها مطمح نظر بوده، که زمینه های اضمحلال و انحطاط را بیش از پیش محتمل می سازد و ترانه نمایش های پیش پرده خوانی که برآمده از نیازهای حقیقی و حیات فرهنگی اجتماعی دوره پس از اختناق ۲۰ساله رضاشاهی است به رغم رشد و تعالی و موفقیت های چشمگیر و استقبال مردمی در دوران کوتاه آزادی بار دیگر سر به محاق خاموشی و فراموشی می برد و در این میان، انقطاع و گسست از آن منظر حاصل می شود که دولت پهلوی دوم زمینه پذیرش هیچ نوع انتقاد و اعتراضی را تاب نیاورده و سریعاً کمر به نابودی آن می گمارد.پیش پرده خوانی یکی از ریختارهای ادبی- نمایشی، موسیقایی و در عین حال مردمی نمایش ایران است که به رغم ریشه های کهن و معاصر و به رغم گستردگی و ظرافت آن، مورد تحقیق دقیق قرار نگرفته و نسبت آن با تئاتر و نمایش ایرانی آشکار نشده است.

این ترانه نمایش ها با توجه به رشد و استقبال کم نظیر مقومی برای تئاتر ایران به شمار رفته چراکه علاقه مندان بسیاری را به تماشاخانه های تئاتری کشانده است. اشعار و ترانه های موسیقایی و طنز آمیز با لحنی انتقادی برای مردمانی که نیاز به ارتباط اجتماعی داشته و عطش گفت وگو در جان شان بیداد می کرد، در حکم و به منزله نقد و مکاشفه زندگی و بحران های اجتماعی آن روزگار قلمداد شده و به جست وجوی راه حلی برای ارتباطات عمومی و نیازهای خود از این طریق بودند؛ مردمی که با کشف دوباره خود و امکان های فرهنگی خویش و از آن جمله زبان و گویش شفاهی یا فرهنگ غیررسمی و ثبت ناشده به گونه یی هنری نائل آمده که آینه دار و تجلی گاه یک دوره تاریخی است؛ هنری که معاصر هنرمندانش بوده و مهم ترین خصیصه آن کشف اعتراض های اجتماعی و ترغیب آنان به رفع نقایص و کاستی هاست.خاصیت زنده بودن تئاتر از همین جا شکل می گیرد. تئاتری که همپا با حوادث روز نفس بکشد، حرف بزند، اعتراض کند و دغدغه های فرهنگی مردم را به صحنه بکشد، تداومی با گذشته داشته باشد درست در حالی که همواره با افق های تازه و پیش رو نسبت های زنده خود را حفظ کند و زندگی پذیرد، می تواند یکی از اشکال رشد فرهنگی یک جامعه تلقی شود.سنت نمایش ایرانی و از آن شمار ترانه نمایش های پیش پرده خوانی به چرخه فعالیت های نمایشی دوران خود، با حفظ هویت و ضرورت، ترکیب و پیوند داشته و سندی زنده و پویا از مناسبات دوران خود بوده اند. آنان خونی تازه به کالبد فرهنگی جامعه خود می ریخته تا از انزوا و تجرید مصون بمانند.

ارتباط و همدلی دوجانبه غایت تئاتر است درست برخلاف دوران اخیر که تئاتر ایران و سنت های نمایشی در یک انفعال و گسست فرهنگی دست و پا زده و در فاصله یی بعید با مردم و معضلات آنان قرار دارند.نگهداری غیرفعال سنت ها بدترین آسیب است و اتفاقاً آموزش هنر سنتی پس از فراگیری و اجرا در دل خود حاوی ارزش های نوین و انگاشت های تازه خواهد شد همچنان که موزه ها برای پیشگیری از فراموشی ایجاد می شوند و فراموشی مقدمه نادانی و بی خبری است.آنچه هنر سنتی را مشخص می کند استمرار خاطره است که ساخت ذهن را وسیع و محفوظ می کند و مجموعه آن همان است که نظام فرهنگی اش می خوانند. این نظام فرهنگی بیرون از انسان قرار دارد و خود مولد و زایشگر فرهنگ است و همه اینها نوعی وفاداری به خاطره های فرهنگی است.نگهداری فعال مستلزم درک تاریخی است. این همان کاری است که می تواند تئاتر ما را نجات داده و هویت بخشد چرا که گسست های تاریخی بزرگ ترین آسیب ها را بر پیکره تمدن ما رواداشته و تاریخ ما را از پویایی بازداشتند اما با درک صحیح می توان همه عوامل را از نو ساخت و فرهنگ را استمرار بخشید.

سنت تقلید کورکورانه از نسل گذشته نیست. در برابر سنت بهترین روش آن است که نه تسلیم محض شویم و نه آن را یکباره انکار کنیم بلکه استفاده صحیح و دقیق بر اساس تجربیات و موشکافی دقیق و انطباق و رفع نواقص برای همیشه می تواند آن روش سنتی را خاطره انگیز و زنده کند.تئاتر در ذات خود هنری زنده و پویاست و موزه یی کردن آن خلاف ذات و فطرت اوست اما در کنار آن و مهم تر از آن باید هنری ایجاد کرد که آن را تئاتر مردمی می گویند و به نظر می آید بالنده ترین وجه ترانه نمایش های پیش پرده خوانی نیز از همین منظر بر جنبه های مردمی اش استوار بود؛ هنری زنده و پویا و فعال که نسبت به دنیای پیرامونی خود واکنش های سریع و مستقیم اعمال می کرد و نبض حوادث روز را در دست داشت،همدم با مردم نفس می کشید و پابه پای آنان در معبر حوادث گام می گذاشت و در غم و شادی های مردم شریک و سهیم بود. کمابیش همه اقشار و طبقات نگرانی های اجتماعی خود را در آینه نمایش بازمی یافتند و نمایش به ساده ترین شکل با آنان نه فقط همکلامی، که همدلی می کرد.

مهدی نصیری