جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
تبیین مبارزات انقلابی شهید مطهری در عرصه خاطره ها
از آیتالله مشكینی میپرسند: «اگر ممكن است از سابقه مبارزاتی استاد شهید هم صحبتی بفرمایید.» ایشان در پاسخ میفرمایند: «یكی از اشكالاتی كه بعضیها میگیرند، این است كه میگویند مطهری در مبارزات شركت نكردند. البته سازمان امنیت به بعضیها حساسیت بیشتری داشت؛ مثلاً من و آقای ربانی شیرازی، پیش آنها سابقه پیدا كرده بودیم و نشانی ما را داشتند و هر حادثه و خبری كه پیش میآمد، فورا به سراغ ما میآمدند؛ درصورتی كه افرادی هم بودند كه در متن قضایا بودند و اصلاً بازداشت نشدند... بعضی از افراد از اول سكه به نامشان خورده بود و دستگیر میشدند. سازمان امنیت هم نشانی آنها را داشت و همیشه به سراغ آنها میرفت؛ و گرنه این طور نبود كه آقای مطهری در قضایا نباشند.خدمت ایدئولوژیك هم كار لازم و مهم و درستی بود و زیربنا را درست میكرد. ایدئولوژی، زیربنای همه كارهای ماست كه مطهری سهم بزرگی در آن داشت.»
نوشتار حاضر میكوشد ابعاد مختلف مبارزات انقلابی شهید مطهری را به تصویر بكشد تا از استاد شهید در عرصه مبارزات انقلابی، ابهامزدایی شود.
آیتالله واعظزاده خراسانی، نه تنها شبهه مبارز نبودن استاد مطهری را رد میكند بلكه ایشان را در چهار مسأله مربوط به مبارزه، دارای نقش اصلی میداند:
الف) طرح ایدئولوژی اسلامی: آقای مطهری یكی از چند دانشمند معدودی است كه برای رهایی ملت ایران، ایدئولوژی اسلامی را مطرح كرد و سالیان دراز با بیان و قلم آن را پرورانید و طراحی كرد و رواج داد و همزمان ابعاد سیاسی و اجتماعی آن ایدئولوژی را به میان مؤمنان كشانید. مسلما این امر، ركن اساسی و عمود استوار و شریان حیاتی انقلاب است و بیش از هر عامل دیگر، در تداوم انقلاب اسلامی ایران و به ثمر رسیدن آن،تأثیر داشته و دارد. ناگفته پیداست كه در متن این ایدئولوژی، مسأله رهبری خوابیده است كه آن موضوع را هم مطهری و دوستان روحانیش و به تبع آنان، دیگران با تكیه بر رهبری قاطع و آگاه امام خمینی،به بهترین وجه مطرح كردند. در اینجا هدف ما شرح ایدئولوژی اسلامی نیست. گویندگان و نویسندگان آگاه راجع به آن سخن بسیار گفتهاند. از جمله استاد مطهری در مصاحبههای رادیوـ تلویزیونی خود در این باره،به تفصیل بحث كرد .نكته مهم آن است كه پس از صدر اسلام، این اولین بار است كه اسلام به عنوان یك ایدئولوژی، مبنای حكومت قرار میگیرد و طراحان آن، دست به ابتكاری عظیم زدهاند و آن عبارت است از هماهنگ ساختن اسلام باتحولات سیاسی جهان و مطرح ساختن آن به عنوان مكتبی مستقل در ردیف سایر رژیمها و مكتبهای سیاسی و اجتماعی.(۲)
ب) سازمان دادن به مجامع روشنفكری: گرچه پیش از آقای مطهری، مجامع اسلامی در میان قشر روشنفكر وجود داشت و او نیز،در تأسیس و سازمان دادن و هماهنگ كردن آنها مؤثر بود،اما نقش وی، در جهت دادن به این مجامع به سمت اسلام راستین انقلابی وهدایت آنها در كانال واقعی و صراط مستقیم و جلوگیری از انحرافات و برداشتهای غلط وغربگرایی و شرقگرایی عمده و اساسی بود.(۳)
ج) سازمان دادن به روحانیت مبارز: در چهل، پنجاه سال اخیر و پیش از آن، همواره افراد انقلابی در روحانیت، بویژه در میان طلاب جوان، وجود داشته و فعالیتهای پراكندهای هم داشتهاند،اما هیچگاه سازمانی مرتب و هدایت یافته به صورت شبكه وسیعی در سراسر كشور و در حوزههای علمیه عرض وجود نكرده است و برای اولین بار پس از قیام امام خمینی چنین سازمانی تدریجا پاگرفت كه هسته مركزی آن درقم و تهران بود و شعبههایش تا شهرستانها و حتی خارج از كشور گسترش یافت.استاد مطهری هم یكی از مغزهای متفكر و از سازماندهندگان آن بود.(۴)
د) پیوند وایجاد رابطه میان روشنفكران مسلمان و روحانیت مبارز: استاد مطهری كه در میان هر دو قشر مبارز، اعم از روحانی و روشنفكر، مقام و موقعیت والایی داشت، شاید بیش از دیگران، در ایجاد رابطه میان این دو عنصر اصلی انقلاب اسلامی نقش داشت و این دو قطب را كه به حكم سیاست استعماری در برابر هم و جدا از یكدیگر و بدبین به هم بودند، آشتی داد، تا حدی كه زبان هم را فهمیدند و حجاب بیگانگی را دریدند و این همان «اصلاح ذات البین» است كه مورد تأكید رسول خداست.این عمل بسیار موفق بود،تا حدی كه آنان احساس وحدت در هدف و خطمشی سیاسی كردند و دوبازوی توانای انقلاب را تشكیل دادند.من در این زمینه خاطراتی از استاد مطهری دارم: درباره مشكلاتی كه دچار آن میشد یا آنچه را كه دست استبداد و استعمار پیش میآورد،باهمه كوشش و مجاهدتی كه در این راه از سوی كسانی چون مطهری،به كار رفته، باز هم به نظر میرسد كه رسوبات آن باقی مانده و گاه به گاه از رفتار و گفتار طرفین تراوش میكند كه برای انقلاب، بسیار خطرناك است.(۵)
آقای محمدتقی مطهری، برادر استاد، درباره فعالیتهای سیاسی و مبارزات استاد شهید میگوید:
یك بار در بحبوحه فعالیتهای فداییان اسلام، افراد نابابی وارد جمع آنها شدند و فداییان را هم بدنام كردند. آیت الله بروجردی هم خیلی به آنها بدبین شد. استاد سعی میكرد نقش مصلح را بازی كند و مرحوم نواب صفوی را خیلی نصیحت و ارشاد میكرد.فعالیت دیگر استاد در ارتباط با امام بود. این جریان خیلی بیسرو صدا بود و امام بیشتر از ماجرا خبر داشت. من زیاد در آن كارها دخالت نداشتم و از آن ماجراها هم بیخبر بودم. این را میدانم كه وقتی امام در نجف بودند، استاد بارها از طریق كویت با امام رابطه تلفنی برقرار میكرد. بیشتر هم از آن طرف زنگ میزدند. برای ایشان این امكان نبود كه با نجف تماس بگیرند.استاد در این باره میگفت: از آن طرف امكانات زیادتر است. از كویت زنگ میزنند و من با امام صحبت میكنم. استاد تعریف میكرد: یك بار حاج آقا مصطفی بامن تماس گرفت و گفت: ما حریف امام نمیشویم. شما به ایشان تذكر بدهید. با این كار زیادی كه دارند و با این مطالعات و درس و عبادات، غذایشان خیلی ساده است. هر كاری میكنیم، ایشان غذای مقوی نمیخورند. شما به ایشان تذكر بدهید، بلكه گوش كنند. من خودم مستقیم با امام صحبت كردم و ایشان به من گفتند: من مصلحت خودم را بهتر میدانم. عوض این كار، ورزش میكنم و راه میروم.(۶)
در جریان ترور منصور، عدهای تحت تعقیب و مورد اتهام قرار گرفتند. استاد نیز در پشت پرده در این ماجرا دخالت داشت و ساواك این مسأله را كشف كرد. یك روز ساعت چهار بعد از ظهر، استاد بیخبر به محل كار من آمد، من تعجب كردم. از رنگ و روی او، حالت روحیاش را فهمیدم و احساس كردم ناراحت است. پرسیدم: چطور شد بیخبر به اینجا آمدید؟ گفت: میخواهم دو،سه روز در منزل تو باشم. گفتم: چرا؟ گفت: ممكن است در رابطه با پرونده منصور مرا هم بگیرند. گفتم: اگر بخواهند این كار را بكنند، آنجا هم شما را دستگیر میكنند. استاد گفت: میتوانی فردا صبح به طور ناشناس پیش بازپرس پرونده بروی و از وضع من مطلع شوی و ببینی نظر بازپرس چیست؟ گفتم: میروم. روز بعد، من با تغییر لباس و ظاهر، به شعبه بیست بازپرسی رفتم. اتفاقا دم در هیچ نگهبان و مأموری نبود، دیدم كه حكمت یزدی، بازپرس پرونده، مشغول پروندهخوانی است. یكراست رفتم و پهلویش نشستم. اول مرا نشناخت، پس از آن كه عینك دودی و كلاه را برداشتم، با تعجب نیم خیز شد و گفت: چطور به اینجا آمدی؟ گفتم: هیچ كس مرا ندید و نشناخت. گفت: زود برو و بگو من حق استادی را ادا كردم؛ زیرا تمام مسؤولان ساواك، انگشت روی او گذاشته بودند. من گفتم چون شخصا او را میشناسم و با روحیات او آشنایم. معتقدم كه او در این ماجرا دخالت ندارد. اگر شما اصرار دارید، پرونده را به دیگری بدهید. بالاخره آنها را قانع كردم. برخیز، برو و بگو از این بابت خیالش آسوده باشد. وقتی برگشتم، جریان رابه استاد گفتم، دستها را به طرف آسمان بلند كرد و گفت: خدا را شكر! حكمت یزدی قبلاً طلبه بود و در قم، مكاسب را نزد استاد خوانده بود.(۷)
همسر استاد درباره مبارزات انقلابی ایشان میگوید:
در ۱۵ خرداد سال ۴۲ كه امام دستگیر شدند، عوامل رژیم دنبال آقای مطهری آمدند.ایام عاشورا بود كه ایشان سخنرانی عجیبی كرده بودند و به منبریها گفته بودند كه باید واقعیت را بگویید و در مقابل همه نوع حادثه و گرفتاری بایستید. بعد از آن سخنرانی بود كه نیم ساعت بعد از نیمه شب، استاد به منزل آمدند. منزل ما یك حیاط صد متری در كوچه «دردار» بود. آن روز بچهای دوماهه نیز داشتم. ایشان طبق معمول كه یك ذره پنیر و یا كره میخوردند، همان شام مختصر را از من طلب كردند ومن رفتم شام بیاورم. در زدند و استاد برای باز كردن در به حیاط رفتند. آنها دائم مطهری را میكشیدند و ایشان میخواستند لباس عوض كنند ولی اجازه نمیدادند. من آمدم جلو. ایشان به من گفتند: لباسهای مرا بیاور. در جیب قبای ایشان پر بود از اعلامیه و دفتر تلفن و مدارك. من فورا رفتم و قبای دیگری برای ایشان آوردم.آن شب ایشان را دستگیر كردند و نزدیك به دو ماه زندانی بودند. وقتی آزاد شدند، در اولین دیدار با من، خندیدند و گفتند: اگر كار تو نبود و آن قبا را عوض نكرده بودی، رازهای ما كشف شده بود. توخیلی زرنگی كردی. من بچهها را در آن حیاط كوچه «دردار» بزرگ كردم. آن حیاط متعلق به پدرم بود. بعدا آن منزل را فروختیم و زمین خانهای را كه اكنون در آن ساكنیم خریدیم و با سختی ساختیم. از سالها قبل، از برنامهریزی درباره انقلاب اسلامی حرف میزدند و بچهها و مرا در جریان مسائل روز میگذاشتند و با بچهها درباره جریانهای موجود و گروههای فكری و برخوردهای بین گروهها حرف میزدند و آنها را روشن میكردند تا با قرار گرفتن در كنار منحرفان، خدا نكرده لغزشی از راه راست پیدا نكنند. البته بعضی از كارها سرّی بود و به همین علت ما خبردار نمیشدیم؛ مثل همین ریاست شورای انقلاب كه ایشان به عهده داشتند و چون سرّی بود، ما هم خبر نداشتیم.(۸)
پی نوشتها:
۱ـ عضو هیأت علمی پژوهشی پژوهشكده تحقیقات اسلامی، محقق و نویسنده.
۲ـ حمیدرضا سید ناصری و امیررضا ستوده، پارهای از خورشید، تهران: مؤسسه نشر و تحقیقات ذكر، ۱۳۷۸، صص۵۰۵ـ۴۵۶.
۳ـ همان.
۴ـ همان.
۵ـ همان.
۶ـ روزنامه خراسان، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۷۶، ص ۶.
۷ـ همان.
۸ـ مجله پیام انقلاب، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰، ص ۱۸.
۹ـ ویژهنامه روزنامه كیهان، ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۱، ص ۵.
۱۰ـ همان.
۱۱ـ مجله رشد معلم، شماره ۷، ۱۳۶۲، ص ۸.
۱۲ـ روزنامه اطلاعات، ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۱، ص ۱۲.
۱۳ـ مجله سروش، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۱، ص ۷.
۱۴ـ مجله عروهٔ الوثقی، ۹ اردیبهشت ۱۳۶۱، ص ۲۳.
۱۵ـ همان.
۱۶ـ همان.
منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۴۰
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست