شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

محاکمه تاریخی مسموم کنندگان و جادوگران فرانسوی


محاکمه تاریخی مسموم کنندگان و جادوگران فرانسوی

در تاریخ قضائی دنیا پرونده هائی تشکیل میشود که اثرات آن هرگز از خاطره هامحو نشده و درس تنبه و عبرتی است برای دیگران چگونگی دادرسی و قضاوت یک جامعه آئینه تمام نمای تمدن و پیشرفت مردم یک مملکت است

در تاریخ قضائی دنیا پرونده هائی تشکیل میشود که اثرات آن هرگز از خاطره هامحو نشده و درس تنبه و عبرتی است برای دیگران چگونگی دادرسی و قضاوت یک جامعه آئینه تمام نمای تمدن و پیشرفت مردم یک مملکت است.

قرن هفدهم از نظر قضائی و اجتماعی نقطه های سیاهی در تاریخ فرانسه بجا گذاشته است و اغلب کسان و نزدیکان لوئی چهاردهم و اعیان و اشراف زمان بقدری آلوده و فاسد بودند و طرز محاکمه و قضاوت آن دوره آنقدر جانبدار و غیرمنصفانه بود که بطور قطع یکی از عوامل مؤثر پیشآمد انقلاب کبیر فرانسه بشمار میرود که بعدها با خون افراد و آلودگان این صفحات ننگین شسته شد. محاکمه و رسیدگی به اتهام مسموم کنندگان پاریس چهارسال طول کشید (۱۶۸۱-۱۶۷۷) ویکی از صفحات بسیار جالب تاریخ قضائی آنزمان است: متهمین- مأمورین تعقیب و تحقیق – دادرسان بیشتر فاسد و آلوده و ناصالح بودند باین کیفیت چگونگی آرائی که در این زمینه صادر شد بخوبی حدس زده میشود. نویسنده صرفاً از نظر ذکر تاریخ بشرح این محاکمه میپردازد تا در موازات پیشرفتهای فرهنگی و ترفیات اجتماعی آن کشور تغییرات دادرسی و تصفیه دستگاه عدالت تا اندازهای روشن گردد.

از اواخر قرن ۱۶ و تمام دوران قرن هفدهم جادوگری – فالگیری – طلسم بازی – غیبگوئی – تحریک و توطئه و انواع این قبیل جرائم سکه رائج زمان بود که بازیگران اصلی آن در بین زنان متنفذ و زیبا بودند و عامل اجرای اغلب مقاصد شوم و نقشههای شیطانی « گردهای » مرموزی بود که بطرق مختلف بکار رفته و با حیوه اشخاص و افراد سرو کار داشت:

« گرد میراث» که نامرئی به زندگانی ثروتمند بیپناهی خاتمه میداد تا مورثین و همدستان آنان به نان و نوائی برسند «گرد عشق» «گرد نفاق» «گرد مقام» «گرد توجه» و غیره اختراعاتی بود که بدست زنان حیلهگر و طنازان عشوهباز بیایمان تهیه شده و با هزاران جادوگری و پردهپوشی بقیمتهای گزاف خرید و فروش شده و بخورد مردمان جاهل و جاهطلب داده میشد. چه بسا زنان ناراضی از شوهران خود و چه بسیار معشوقه های طرد شده و چه بسا جوانان آزمند که برای نیل بمنظور و هدف پلید و رسوای خویش بسراغ این «سازمان مخوف» رفته و از راه ننگینی به هدف تاریک خود میرسیدند.

هانریت انگلستان و دوک دساوا و صدها نفر اشخاص بنام یا گمنام به مرگهای مرموزی در میگذشتند- رعب و وحشت عجیبی مردم فرانسه را فرا گرفته بود و لغت «سم» و «مسموم کننده» چون هیولائی همه کس را تهدید مینمود. نجبا پیشخدمت های مخصوصی داشتند که مأمور پوشاندن لباسشان بودند چه کسی جرأت نمیکرد پیراهن خود را از دست هر کس بگیرد.

( بارها اتفاق افتاده بود که پس از برتن کردن جامهای بیچاره نقش برزمین شده و میمرد و هرگز معلوم نشده که این سموم از چه نوعاند) بانوان قصر ورسای که همواره گرفتار حسادت و چشم زخم دیگران بودند با احتیاطات فراوان بارایش و زیور خود اقدام میکردند ( گوشوارهای موجب مرگ خانمی شد) مارشال ها کاوالیه ها و نجبا در کمال سلامتی بخواب رفته و دیگر دیده نمیگشودند سم- سم تنها لغتی بود که در زبانها میگشت ولی از کجا – چه نوع – به چه وسیله – با کدام دست معلوم نبود و این وضعیت نیم قرن ادامه داشت تا آنکه در تاریخ ۲۱ سپتامبر ۱۶۷۷ نامهای بدون امضاء ولی با تاریخ(۲۰ سپتامبر۱۶۷۷) بدست یکی از روحانیون کلیسای کوچه سنت آنتوان رسید که با قرائت چند سطر اول معلوم شد موضوع مهمی در بین است.

نویسنده نامه شرح توطئهای را میداد که بسیاری از اشخاص مؤثر و توانای پاریس در آن شرکت و دخالت داشته و نقشه مشموم کردن لوئی۱۴ طرح شده بود- نامه برای پلیس ارسال و ستون یکم شهربانی لارینی ( این اسم در تاریخ بجا ماند ) مأمور تحقیق و رسیدگی در اطراف موضوع گردید . لارئینی با چند نفر مأمور جداً قضیه را دنبال کرده و اول کسی که بدام تحقیقات افتاد شخصی بود بنام لوئی دواننس .

واننس جوان زیبای ۳۰ ساله بسیار خوش لباس و خوش گذرانی بود که بدون حساب خرج میکرد و معلوم نبود این ولخرجی و ثروت سرشار از کجا میآید. وقتی پلیس در این زمینه از وی پرسش کرده با کمال خونسردی جواب داد « من خودم هم نمیدانم پول درآوردن کار آسانی است و بزحمت آن نمیارزد که بدانم از کجا میآید … !»

ولی نوکرهای او در تحقیقات پلیس مطالبی گفتند که بسیار جالب توجه بود و از روابط واننس با اوبانوی معروف پایتخت و از مسافرتهای متوالی او به شامبری صحبت شد . چهار سال قبل این آقای واننس در شهر شامبری پیشخدمت مخصوص دوک دوساوآ بوده . آقای دوک پس از برگشت شکار فرصت تعویض پیراهن میکند واننس مأمور این کار بود . دوک چند ساعت پس از پوشیدن جامه میمیرد مرگ مرموز بود ولی تحقیقاتی در اطراف آن نشد با ادامه بازجوئی پلیس بر میخورد به یگ «سازمان» بسیار بزرگ و مهیبی که واننس ریاست یک شبکهای را بعهده داشت و در این دستگاه جیببری- کلاهبرداری- تقلب در پول – و مسموم کردن امور عادر و رایج آنها بود

۸ ماه از بازرسی های لارینی گذشت که سر دسته های این سازمان مخوف یک یک معرفی شده و توقیف شدند. سازمان مستقیماً گردهای ابداعی را بمصرف کننده نمیفروخت بلکه کمیسرها و واسطه ها در بین بود که آنها بدست داوطلبان میرساندند و در تمام شهرهای بزرگ فرانسه از قبیل لیون. مارسی- بردو- لیل- گرنبل شعبه داشته و بیش از ۱۰۰ فقره قتل کشف شد که بدست سازمان اجرا شده و پرونده های آنها تشکیل گردیده و پس از ۱۵ ماه تحقیقات بیش از ۲۰۰ نفر از متهمین شبکه ها دستگیر شدند.

متهمین بنام: در دهم ژانویه ۱۶۷۹ واقعه مهمی رخ داد.

دو نفر زن بنام لابوس ( بیوه یک نفر اسب فروش) و ماری ویگور( زن یک خیاط) توقیف شدند و در بازجوئی نام شخصیتهائی ذکر کرده که پلیس از نظر توقیف آنها دچار اشکال گردید لکن چون مجدداً اشاره به توطئه قتل لوئی چهاردهم شده بود پلیس به ناچار به بازداشتهای خود ادامه داد ماری ویگور اعتراف کرد که قرار بود غریض های مسموم از طرف خانمی بدست لوئی داده شود(تاریخ و روز آنرا هم بیان کرد) و ضمناً هر دو زن خود را عامل لاوآزن معرفی کرد: لاوآزن بدستور لارینی دستگیر و توقیف شد خانمی بود ۳۳ ساله خوش صورت فربه و کوتاه قد که در میان اعیان و اشراف شهرت زیادی داشت – نجبا و بانوان فقیر و سرشناسان بخانه او رفت و آمد داشته و معاشرف سالن لاوآزن را جزء افتخارات خود میشمردند: خانم غیبگو فالگیر– پیشگو- ستاره شناس- داروگر و از همه جا باخبر بود. بارها لاوآزن گفته بود: آقای فلان در تاریخ… خواهد مرد. فلان شخصیت بزودی از خانم خود جدا خواهد شد.

ژنرال … بدرجه مارشالی خواهد رسید – بسیار زنانی که نمیتوانستند بچه دار شوند با داروهای لاوآزن باردار میشدند شوهرهای مزاحم به یاری ایشان سرنیست میگشتند و بالاخره دامنه فعالیت و کارهای خانم لاوآزن بسهولت اعتراف نکرد. اما پلیس کار خود را کرده و از کرده خویش نتایج بسیار مهم و در عین حال شگفت آوری بدست آورد. این زن یکی از مهرهٔهای مؤثر و عوامل اصلی بیشتر مرگهای مرموز و اختلالات شهر بود. پس از چند روز استنطاق لازم شرکای جرم خود را معرفی کرد: دو نفر زن و سه نفر از کشیش های کلیسا که در لباس روحانیت عوامل اجرای نقشه های شیطانی او بودند- هر ۵ نفر بازداشت شدند. سپس لاوآزن مشتریان خود را نام برد اول اشخاص کوچک و بیارزش – کم کم اسامی پرسرو صدا که جنجالها برپا کرد:

● مارکیز دوبرن ویلیر کنتس دورور

مادام دوپلیناک -کنتس دوسوآسن این خانم که زمانی ندیمه لوئی ۱۴ بود نفوذ بسیار زیادی در دستگاه دولتی داشته و معلوم شد این خانم مأمور تقدیم عریضه مسموم کننده بوده است) این اخبار هولناک بزودی در شهر منتشر شد و اسامی دیگری هم از این قبیل کشف میشد تا آنکه مطلب به اطلاع ورسای رسید. دادگاه آتش – در تاریخ۷ آوریل ۱۶۷۹ دستور تشکیل دادگاه ویژهای داده شد که مقر آن اداره قورخانه بود با وجود آنکه اعضای دادگاه معمولاً باید از پارلمان انتخاب شوند هیچیک از افراد پارلمان به غضویت ایندادگاه منصوب نشدند.

هشت نفر از مشاورین دولتی- شش نفر عضو تحقیق و دو نفر مخبر اعضای محکمه را تشکیل دادند که بعدها به نام « دادگاه آتش یا محکمه سوزان» معروف شد چه بسیاری از مجرمین محکوم شدند که زنده به آتش افکنده شوند. در تاریخ قضائی دنیا کمتر دادگاهی به این بیپایگی – لجام گسیختگی و جانبداری و بیعاطفهای تشکیل شده- کار رشوهخواری بجائی کشید که برای مجازاتها قیمت و بورسی معلوم شده بود و در حقیقت وسیلهای بود در دست پلیس که کوچکها مجازات شوند- مزاحمین بترسند- سرشناسها و سوگلیها رهائی یابند- پولدارها خرج کنند و با این طرز فکر دادگاه! شروع به کار کرد – کشیشها در بازپرسی اقرارها کرده ولی دو نفر آنها ضمن تحقیقات در زندان مردند – کاترین دوترینانو هم در جریان بازپرسی درگذشت (این مرگها هم طبیعی نبود بلکه چگونگی اعترافات سبب میشد که صدای آنان را برای همیشه خاموش کنند) در ماههای ژویه – اوت- دادگاه چند رأی داد که هیزمها در میدان اعدام جمع شده و ۱۵ نفر از مجرمین یا متهمین(۹ زن و ۶مرد) را به آتش افکندند.

انواع شکنجهها و زجرها ( دریدن با چرخ- خفه کردن – ناخن انداختن – شقه کردن- چوبه دار و غیره) بکار افاد ولی آنها که سخت مجازات میشدند باستثنای چند نفر اغلب از بیدست و پاها و بیپناهان بودند: شبانی را به جرم جادوگری و داشتن رابطه با شیطان خفه کرده و به آتش انداختند چوپان دیگری که متهم به ساحری بود با جادو جنبل علت مرگ رمه و گله همسایه تشخیص داده شده بود به چرخ بسته شده پاره پاره شد چند نفر ایتالیائی به اتهام مظنون بودن به زندان مؤبد باستیل روانه شدند. دختری بجرم آنکه رفیقه شیطان است زیر شکنجه جان داد … حساب خوردهها با ارسال شکایت نامه یا کاغذ بیامضا به لارینی و اعزام به دادگاه سوزان تصفیه میشد.

لوساژ ( یکی از توقیف شدگان) در جریان بازپرسی گفت : کنتس دو سوآسن از مشتریان پا برجای لاوآزن بود. (لاوآزن در تاریخ ۲۲ اوت ۱۶۸۰ زنده سوزانده شد) و بارها گرد مسموم کننده میخرید و بکار میبرد منجمله اظهار داشت «کنتس دختر ۷ سالهای را بنام ژترال از مادرش بقیمت یک سکه طلا خرید و در حضور ما با کمک لاوآزن سر دخترک را برید و خون او را در شیشهای کدر و قلب دختر را در آورده و خشک کرده و با آن داروئی ساخت که روی نامه میرخت و نامه بدست هر کس میرسید موجب مرگ او میشد» کنتس جنایات دیگری به دوش داشت منجمله دختر ده ساله دیگری را در خانه لاوآزن خفه کرده بود و این قبیل کارهای این خانم یکی دو تا نبود.

در ۲۵ ژانویه ۱۶۸۰ بالاخره قرار بازداشت کنتس زیبا داده شد ولی قبلاً به خانم طناز اطلاع داده شد که اگر میل ندارد در زندان باستیل برود و سپس به آتش افکنده شده یا به چرخ بسته شود و بدن نازنینش پاره یا سوخته گردد بهتر است فرار کند – مادام دو سویینه نویسنده دانشمند فرانسوی در این باره می نویسد: « روز چهارشنبهها در منزل کنتس مهمان بودیم خانم برای ما ساز میزد که ناگهان آقای دولوبون شوهر خواهر کنتس وارد اطاق شده و به خانم گفت با او به اتاق مجاور برود – قدری با هم صحبت کردند – من دیگر کنتس را ندیدم»

« و شام را مهمانها بدون او خوردند. میگفتند کنتس دچار اتهام ناروائی شد ندیمهها و پیشکاران مشغول جمع کردن اثاثیه شدند به ما هم اجازه خروج ندادند ساعت ۳ صبح کالسکه ۸ اسبه کنتس مملو از اشیاء نفیس و جواهرات از پاریس خارج شده و ما هم بخانه برگشتیم … هنوز سرو صدای فرارالمپ ( عنوانی بود که به کنتسدوسوآسن بعلت زیبائی و طنازیش داده بودند) خاموش نشده بود که قرار توقیف آقای لوکزامبورگ( ) مارشال دو فرانس صادر گردید.

آقای لوکزامبورگ با وجود قوز کوچکی که بر پشت داشت از شخصیت های بنام زمان بود به شجاعت و مردم داری و فطانت و زیرکی معروف بود باز مادام دسوینه در این باره مینویسد:« ۳۱ ژانویه مارشال دولوکزامبورگ توقیف گردید در زندان اعتصاب غذا کرد ولی با تقاضای ملاقات و شرفیابی او موافقت نشد- حتی خواست با یکی از بزرگان کلیسا ملاقات کند موفق نشد. روز جمعه ۴ ساعت از وی بازجوئی کردند ولی پس از این بازپرس باعتصاب غذا خاتمه داد و آرامتر بنظر میرسید- میگویند اعترافات زیادی کرده… » یکی از اتهامات جناب مارشال این بود که با شیطان قراردادی منعقد کرد که پسرش با زیبا دختر لووآ ازدواج کند و دیگر انکه متهم بود علیه حیات مارشال دکرکی توطئه کرده بود.

آقای لوکزامبورگ هم پس از نهماه و نیم بازداشت آزاد گردید (معلوم نشد به چه قیمتی) ولی معاونین وی به حبس ابد محکوم شدند پس از فرار کنتس دسوآسن خواهر زیبای او مارین دمانچینی بمحاکمه جلب گردید- اتهامات عدیده داشت که در رأس آن توطئه علیه حیات لوئی ۱۴ و استعمال سم برای کشتن شوهرش بود.

جریان دادرسی این خانم بسیار جالب دقت است- به کلیه سئوالات دادگاه با گستاخی و تهور و حضور ذهن و بیاعتنائی پاسخ میداد لحن مسخره آمیز و آمرانه او اعضای فورخته شده دادگاه را تحت تأثیر قرار داد:

رئیس دادگاه خطاب به مارین- شما متهمید به اینکه قصد کشتن شوهرتان را داشتید و برای این منظور از لاوآزن سم خریدهاید!.

مارین- آری منهم مثل خانم آقای زیبا و دنیادار ! لاوآزن را میدیدم اما چه حرفی است که من خیال کشتن شوهرم را داشتم. مردی به این نازنینی که هرگز مزاحم آزادی من نبود و ذرهای حسادت و کنجکاوی در نهاد او نیست- آقای رئیس چرا شوهر غیر مزاحمی را از بین ببرم شوهری که تا پشت در این دادگاه گریهکنان دنبال من آمده و الان در بیرون محاکمه به انتظار آرزوی دیدار و آزادی من مینالد.

رئیس دادگاه – شما خانم نامهای به کشیش لوساژ متهم حاضر دادهاید؟

مارین- نامه از کی ؟ مگر من کلفت یا ندیمهام فراموش نکنید که با مارین دمانچینی صحبت میکنید.

رئیس دادگاه- منظورم نامهایست که خودتان نوشته و به او دادهاید!

مارین- من بغیر از نامههای عاشقانه در عمرم کاغذ دیگری ننوشتهام. شما به ریخت و هیکل این کشیش نظری بیفکنید آیا ممکن است زنی چون من عاشق چنین قیافهای شود وبه او نامه عاشقانه بنویسد.

مارین هم پس از یکساعت محاکمه و یکساعت انتظار آزاد شد!

نتیجه دادگاه سوزان- چهار سال رسیدگی و محاکمه ۲۲۶ نفر متهم- ۳۰۰ پرونده قتل که همه بوسیله سم بعمل آمده بود ۳۰ نفر زنده به آتش افکنده شدند- چندین نفر محکوم به دار و پاره شدن بوسیله چرخ و سایر شکنجهها گردیده و عده زیادی آزاد شدند در تاریخ ۲۷ ژویه ۱۶۸۱ اعلام انحلال دادگاه صادر شد ولی فرمانی نیز بامضا رسید که مجازات مسموم کنندگان اعدام و در صلاحیت دادگاههای عمومی است.

کمتر کسی با تاریخ قضائی دنیا سرو کار دارد که از محاکمه مسمومکنندگان پاریس اطلاع نداشته باشد. من سعی کردم از روی اسناد و مدارکی که بدستم آمده حقایق این ماجرا را باطلاع خوانندگان برسانم- دادرسیهای اروپا اغلب متکی به مبانی صحیح و قانونی است ولی محاکماتی از این قبیل که شرح آن داده شد و محاکمه دریفوس و محاکمه مارشال پتنولاوال از خاطره علاقمندان بعدالت نخواهد رفت اینهمه اصرار و پافشاری خیرخواهان جامعه برای اصلاح دستگاه عدالت و دادگستری از همین جهت است که «دنیا با کفر ممکن است پایدار بماند ولی با ظلم بر پا نخواهد ماند» و سنگ محک همان دادگستری است.

جای بسی خوشوقتی است که عدلیه ایران رو به تکامل میرود – صمیمانه آرزومندیم نواقص و ضعفهائی که باقی مانده مرتفع گردد و صدور احکام از شائبه جانبداری و اعمال نفوذ برکنار باشد- خاطرات بعضی احکام فرمایشی هنوز فراموش نشده امیدواریم که دیگر این خاطرات تکرار نشده امیدواریم که دیگر این خاطرات تکرار نشده و برای همیشه از تاریخ قضائی ایران محو گردد.

دکتر شاهکار



همچنین مشاهده کنید