پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

ماموریت ویژه « ژنرال رابرت هایزر »


ماموریت ویژه « ژنرال رابرت هایزر »

در روز ۲۲ بهمن , ژنرال هایزر در ساختمان ستاد مشترک ارتش در زیر زمین این ستاد همراه با سایر افسران آمریکایی گرفتار شده بود ماجرا از این قرار بوده است که او پس از خروج از ایران و ملاقات حضوری با سران آمریکا برای اجرای آخرین مرحلة توطئة طراحی شده که کثیف ترین کودتا در تاریخ کودتاهای آمریکا در جهان سوّم بوده , به ایران بازگشته بود

در روز ۲۲ بهمن ، ژنرال هایزر در ساختمان ستاد مشترک ارتش در زیر زمین این ستاد همراه با سایر افسران آمریکایی گرفتار شده بود. ماجرا از این قرار بوده است که او پس از خروج از ایران و ملاقات حضوری با سران آمریکا برای اجرای آخرین مرحلة توطئة طراحی شده که کثیف‌ترین کودتا در تاریخ کودتاهای آمریکا در جهان سوّم بوده ، به ایران بازگشته بود.کودتایی که کودتای خونین ژنرال پینوشه بر علیه آلنده در شیلی در مقابل آن رنگ می‌باخت. قرار بود این کودتا با نام رمز «کورتاژ» در شب ۲۲ بهمن اتفاق بیفتد و دهها هزار نفر از رهبران و افراد انقلابی دستگیر و به شهادت برسند و خداوند بدست ملّت مسلمان و انقلابی ایران مزّه ذلّت و خواری را به او وسایر افسران و نیز سردمداران آمریکا چشاند

● مقدمه :

یکی از نقاط مبهم انقلاب سفر ظاهراَ یکماهة ژنرال رابرت هایزر در آخرین ماه پیروزی انقلاب اسلامی به ایران میباشد . با توجه به اینکه او ظاهراَ در اوّلین روز برگزاری کنفرانس گوادلوپ به ایران سفر کرده است ، میان مأموریت او و این کنفرانس نکاتی در منابع مختلف بیان شده است .در مقالة زیر به بررسی این مأموریت واهداف آن ورابطة میان مأموریت او با این کنفرانس پرداخته میشود :

●کنفرانس گوادلوپ

در تاریخ ۱۴ دی ماه ۱۳۵۸ ( ۴ ژانویه ۱۹۷۹ ) ۴ روز پس از شروع سال نو مسیحی کنفرانسی دو روزه در جزیره "گوادلوپ" واقع در شرق دریای کارائیب که در غرب اقیانوس اطلس واقع شده و متعلق به فرانسه است، برقرار شد. در این کنفرانس که به ابتکار ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه برگزار شده بود سران چهار کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان پیرامون مهمترین مسائل جهانی ذینفع ، از جمله جنگ در کامبوج، خشونت در آفریقای جنوبی (که تحت حاکمیت رژیم آپارتاید اداره می‌شد) خطرات روزافزون حضور شوروی در خلیج فارس برای منافع غرب، کودتا در افغانستان، وضعیّت یمن جنوبی و گسترش انقلاب در ایران، مورد بررسی قرار گرفت. ژیسکاردستن ، بدلیل حضور امام در پاریس در رابطه با مسائل مورد بحث ایران نقش کلیدی در این کنفرانس بازی نموده است و حتی پیام سران شرکت کننده در این کنفرانس توسط وزیر خارجة او به سمع امام میرسد . حجت الاسلام هادی غفاری در(کتاب خاطرات خود چاپ حوزه هنری در صفحه ۳۴۰) از این جریان پرده برداشته است:

"روز ۱۸ دی مطابق ۱۸ ژانویه و در حالی که دو روز از پایان کنفرانس گذشته بود و در روز پایانی همین کنفرانس نیز رسماً بختیار بر سر کار آمده بود دو نفر از اعضای وزارت خارجه فرانسه از سوی ژیکاردستن و جیمی کارتر در حالی که حامل پیام محرمانه‌ای برای امام بوده‌اند به ملاقات ایشان می‌آیند و علیرغم تعهدات و قراردادهای بین‌المللی رسماً در امور ایران دخالت کرده و از امام می‌خواهند چون ما از دولت بختیار حمایت خواهیم کرد، بهتر است حضرت آیت الله از دولت بختیار حمایت کنند و یا حداقل سکوت نمایند و بهتر است حضرت آیت الله برای رفتن به ایران عجله ننمایند و بدنبال آن امام را بطور ضمنی تهدید به کشتار گسترده نمودند" امام نیز با دید الهی خود و با اصرار آنان بر حفظ بختیار و تعویق بازگشت به ایران از توطئه عظیمی که در شرف وقوع بوده است مطّلع و از همان روز بر غیر قانونی بودن دولت بختیار و بازگشت به ایران پافشاری می‌نمایند و آنان را در برابر عمل انجام شده قرار داده و تمام طرح‌ها و نقشه‌های آنان را نقش بر آب می‌سازند و نهایتاً نیز پس از بازگشت به ایران دولت بختیار را متزلزل و کودتای خام و نپخته آنان را با شکست حتمی مواجه ساخته و انقلاب را به پیروزی می‌رسانند و برخلاف میل ابرقدرت‌ها جزیرة ثبات و جزیره ثروت و منفعت های انبوه باد آورده و پایگاه حاکمیّت آنان بر منطقه استراتژیک خاورمیانه را از چنگال آنان بیرون آورده و ملت ایران را به استقلال و آزادی رسانده و حکومتی متکی به آراء و اعتقادات اسلامی آنان را بنیان می‌گذارند.

اطّلاعات جسته و گریخته و متناقضی در خاطرات نوشته شده توسط سران این کنفرانس بعداً منتشر شده است. امّا آنچه می‌توان از مجموعه اطلاعات در مورد ایران میتوان بدست آورد ، اینست که آنان به علّت قدرت و عظمت و فداکاری ملّت ایران و امام و اصرار آنان بر خروج شاه از ایران و متزلزل بودن روحیة شاه به علّت راهپیمایی بزرگ روز عاشورا وشکست طرح کشتار مردم طی آن (که با فداکاری ۳ تن از محافظین خود شاه با شکست مواجه شد و نشان داد که او نمیتواند نه تنها به ارتش بلکه به گارد جاویدان خود نیز اعتماد بنماید) ، راهی جز تمکین به این خواست ، در برابر خود نیافته‌اند. ترس از دست دادن ایران و خطراتی که این امر برای منافع آنان داشته است. موجب می‌شود که از مواضع گذشته خود در حمایت از شاه عقب‌نشینی نموده و تن به قبول یک دولت جانشین بدهند تا بتوانند آتش انقلاب را خاموش و مجدداً شاه را به اریکة قدرت بازگردانند و منافع خود را حفظ نمایند.

در این کنفرانس به علّت اهمیّت مسائل ایران و آنچه قرار بود برای جلوگیری از پیروزی انقلاب صورت بگیرد، آخرین تصمیمات و توافقات و هماهنگیها در این رابطه اتخاذ می‌گردد. این تصمیمات حدود دو هفته قبل از کنفرانس گوادلوپ و پس از مسجّل شدن شکست دولت ازهاری گرفته شده و مقداری از آن نیز به اجرا درآمده بود.

این تصمیمات عبارتند از:

۱) شاه که اینک بعنوان نقطة وحدت مخالفین درآمده است و نوک تیز حمله به سوی اوست موقتاً باید از ایران خارج شود.

۲) با توجه به اینکه ارتش شدیداً وابسته به شاه تربیت شده است و با خروج شاه و با نفوذی که امام در ارتش پیدا نموده است به زودی از هم خواهد گسیخت( آنهم با توجه به اینکه قرار بود همراه شاه تعدادی از سران ارتش نیز خارج شوند)، لذا باید از خروج رهبران ارتش جلوگیری و انسجام ارتش را حفظ نمود.

۳) جهت سرکوب انقلاب و تصفیه رهبران آن باید ارتش آمادة یکی از خونین‌ترین کودتاهای تاریخ گردد.

۴) باید با ایجاد اصلاحات ظاهری مختلف ، انسجام نیروهای مخالف به هم زده شود و با دادن خواست‌های مقطعی به بعضیاز اقشار آنها ، آنان را از صفوف انقلاب جدا ساخت و اعتصابات که کشور را فلج نموده است را خاموش نمود.

۵) به علت نیاز به فرصت کافی برای انجام این امور بازگشت امام به تأخیر بیفتد.

۶) یکی از بلند پایگان نظامی آمریکا که از اوضاع ایران و ارتش آن مطلع باشد برای ادارة ارتش و جلوگیری از هم پاشیدگی آن پس از خروج شاه و مهیّا نمودن آن برای کودتای خونین به ایران اعزام گردد.این شخص وظیفه داشت ضمن حفظ سلاح های استراتژیک که در اختیار شاه گذاشته شده بود و نیز حفظ دستگاه‌های پیچیدة جاسوسی آمریکا در پایگاه‌های مخفی و آشکار آمریکا در ایران، قراردادهای مهمّ و کلان نظامی را ظاهراَ بدست دولت جدید ، لغو نماید و زمینه خروج دهها هزار مستشار آمریکایی و خانواده‌های آنان را که در ارتش ایران حضور داشتند و در صورت شکست کودتا می‌توانست بعنوان گروگان نیروهای انقلابی ضربات عظیم و غیرقابل جبرانی به منافع آمریکا وارد سازد را فراهم آورد.

۷) دولتی انقلابی نما امّا کاملاً وابسته و حتّی در ظاهر مخالف آمریکا با دادن وعدة اصلاحات مورد نظر مردم، انقلاب را دچار انشقاق نموده و رهبری آن را از دست رهبران آن خارج ساخته و زمینه فروکش کردن و سرد نمودن انقلاب را فراهم نماید. (تلاش چند ماهه رادیو بی‌بی‌سی برای چهره‌سازی و رهبرسازی در کنار امام و به اصطلاح خط موازی سازی که عمدتاً از چهره‌های ملی‌گرا و وابسته به آمریکا و انگلیس صورت می‌پذیرفت در اینجا چهره خود را بهتر نشان می‌دهد). و قرار دادهای مهم نظامی را از جانب ایران لغو نماید .

۸) در صورت شکست این دولت، ارتش کودتای خونین خود را آغاز و رهبران اصلی و دهها هزار نفر از کادرهای اصلی انقلاب و رهبران آن را تصفیه نماید.

۹) در صورت شکست اقدامات فوق، اقدامات آینده را با توجه به افراد نفوذی در انقلاب، بخصوص نفوذی در اطراف امام، هماهنگ سازند.

در همین رابطه است که بختیار بعنوان آخرین تیر ترکش شاه و حامیان او به سوی انقلاب اسلامی شلیک می‌گردد. افرادی چون سنجابی و صدیقی و ... که برای این موضوع در نظر گرفته شده و مذاکراتی نیز با آنان انجام شده بود هر یک با دلائلی از این امر استنکاف نموده بودند و بختیار با توجه به مجموعه خصوصیّات شخصیتی و ارتباطات مخفی با حامیان جهانی شاه و پذیرش انجام نقشه آنان ، بهترین مهره برای انجام این خیانت‌ها و جنایت‌ها در حق ملّت مظلوم و ستمدیدة ایران تشخیص داده شده و برگزیده می‌شود. در همین رابطه ژنرال هایزر که ظاهراً در روز ۱۳ دی ماه در جلسه شورای امنیت آمریکا انتخاب شده بود ، در روز ۱۴ دی و در روز اوّل تشکیل کنفرانس گوادلوپ ، برای انجام مأموریت خود با یک هواپیمای نظامی مخفیانه وارد تهران می‌شود بصورتی که شاه نیز تا چند روز از ورود او به ایران مطلع نمی‌گردد. (به کتاب پاسخ به تاریخ، محمدرضا پهلوی، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، نشر زریاب، ۱۳۷۹، چاپ هفتم، ص ۳۶۴ مراجعه شود).

● سفر ژنرال هایزر به ایران

در روزنامه‌های عصر روز ۱۶ دی ۱۳۵۷ اعلام شده بودکه معاون فرماندهی سازمان اتلانتیک شمالی (ناتو) بدنبال تشکیل کنفرانس سران در «گوادلوپ» و در ساعات اوّلیه کنفرانس با مأموریت ویژه‌ای از طرف دولت آمریکا به تهران اعزام شده است.

این جریان موجب پخش شایعاتی در میان مردم می‌گردد که آمریکا می‌خواهد مجدداً کودتایی شبیه کودتای ۲۸ مرداد در ایران به راه بیندازد

رادیوهای بیگانه نیز گزارش داد‌ند، این ژنرال چهار ستاره که نام او «رابرت هایزر» می‌باشد، با مقامات نظامی ایران دیدار و گفتگو کرده است و هدف دیدار او از ایران مشخص نشده است.

ژنرال هایزر در کتاب: "مأموریت در تهران" (ترجمه ع، رشیدی، انتشارات اطلاعات، تهران ۱۳۷۴، ص ۳۰۶) در مورد نتایج سفر خود بیان داشته است:

"من ماندن فرماندهان ارتش را در داخل ایران تضمین کرده بودم و سازمان ارتش را منسجم نگاه داشته بودم. تا آنجا که توانسته بودم با توجه به سنّت وفاداری عمیق آنها به شاه، فرماندهان ارتش را وادار به حمایت از رئیس غیرنظامی دولت، شاپور بختیار کرده بودم، فرماندهان ارتش را ترغیب کرده بودم که طرح‌های لازم را برای کودتا تهیه کنند. آن طرح‌ها تهیه شده بود. سرانجام از نقطه نظر نظامی ثابت کردم و نشان دادم که آمریکا نیازهای لجستیکی آنها را تأمین خواهد کرد و در همة شرایط پشتیبان آنها خواهد بود.... وظیفه اصلی من در این مأموریت، به کار بردن همه تلاش‌هایم در جهت امکان جهات دادن به دولت بختیار یا هر دولت غیرنظامی دیگری که با غرب سرسازگاری داشته باشد، بود. بطوری که بتواند اوضاع کشور را در دست بگیرد. همانطور که در سراسر کتاب نوشتم، من اوضاع ایران را با بالاترین مقامات دولت آمریکا بطور روزانه در میان گذاشته‌ام. آنها از من می‌خواستند به فرماندهان ارتش، روش‌هایی را توصیه کنم که بتانند با کمک آن روش‌ها، با بختیار ارتباط برقرار کنند و ارزش قدرت واقعی را که در اختیار آنها بود به بختیار بفهمانند تا او از توان نیروهای ارتش مطلع شود. این کار باعث شد که به رهبران ارتش توصیه کنم، راه‌هایی را به بختیار پیشنهاد کنند که بتواند از این قدرت در جهت در دست گرفتن ادارة کشور استفاده کند. برخی از مفسران از همین نته به این نتیجه می‌رسند که من مستقیم یا غیرمستقیم مسئول شکست دولت بختیار بوده‌ام. من این نتیجه‌گیری را قبول ندارم، به نظر من راه‌های موفقیت بختیار فراهم بود، امّا دولت آمریکا نتوانست وسیله‌ای فراهم کند که بختیار مطمئن به استفاده از آن راه‌ها شود طبیعی است که این مسئله نتیجتاً جز فاجعه نخواهد بود، فاجعه‌ای برای غرب.

او در صفحه ۳۰۷ نیز بیان داشته است:

سولیوان « سفیر آمریکادر ایران» تا روز ۳ ژانویه (۱۳ دی قبل از ورود هایزر) در جریان مذاکرات خود با رهبران اپوزسیون فهرستی از بیش از یکصد افسر ارشد ایرانی تهیه کرده بود که همزمان با شاه کشور را ترک نمایند یکی از دلائلی که نشان می‌دهد چرا سولیوان از شنیدن اینکه من به ایران آمده‌ام و وظیفه‌ام نگهداشتن این افسران در کشور بعد از رفتن شاه است پرچم مخالفت بلند می‌کند همین است.

در مورد مأموریت هایزر، شاه در کتاب "پاسخ به تاریخ"، (ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، نشر زریاب تهران ۱۳۷۹، چاپ هفتم صفحه ۳۶۴) نکات جالبی را بیان نموده است:

در اوایل ژانویه با تعجب خبردار شدم که چند روز است ژنرال هایزر در تهران بسر می‌برد (!؟) اما حوادث چند هفته گذشته می‌بایست به من آموخته باشد که از چیزی حیرت نکنم (!) مع ذلک ژنرال هایزر شخصیت کوچکی نبود. در مقام معاون فرماندهی ناتو چند نوبت به تهران سفر کرده بود و همیشه هم شرفیابی می‌کرد این دیدارها صرفاً به قصد ادای احترام نبود ولی با توجه به اینکه فرمانده نیروهای مسلح بودم و ایران عضو سازمان پیمان سنتو نیز بود این دیدارها ضرورت داشت.رفت و آمدهای ژنرال هایزر همیشه از پیش برنامه‌ریزی می‌شد اما این سفر او در هاله‌ای از ابهام کامل فرو رفته بود. ورودش را خیلی مستور نگه داشته بودند. البته نظامیان آمریکایی با هواپیماهای خودشان سفر می‌کردند و خیلی طبیعی بود که بتوانند ورود به پایگاه‌های نظامی‌شان [در ایران] تشریفات اداری معمول را نادیده بگیرند.

از ژنرال‌هایم تحقیق کردم، چیزی بیشتر از من نمی‌دانستند پس این ژنرال آمریکایی برای چه کاری به تهران آمده بود؟ چگونگی حضورت واقعاً غیرعادی بود. شخصی که در حال اجرای وظایفی جذبی است بی‌علّت قایم باشک‌بازی نمی‌کند، به محض اینکه خبرحضورش در تهران پراکنده شد. مطبوعات شوروی واکنش خود را به این شکل نشان دادند: "ژنرال هایزر در تهران است تا کودتایی به راه بیندازد." این خبر به خودی خود نوعی هشدار از سوی کرملین بود.

از پاریس روزنامه هرالدتریپون وظیفه خود دانست (!؟) که به سفارتخانه‌ها در تهران آرامش خاطر بدهد. نویسندگان این روزنامه فقط جمله "راه بیندازد" در خبر مطبوعات شوروی را با جملة "مانع شود" عوض کردند.

پس رهبران آمریکا از امکان وقوع کودتایی در ایران نگران بودند. آیا واقعاً چنین خطری وجود داشت؟ من که چنین فکر نمی‌کنم. افسران من با ادای سوگند وفاداری به تاج و تخت و قانون‌اساسی پیوند خورده بودند. تا زمانی که احترام قانون‌اساسی محفوظ بود آنان از جایشان تکان نمی‌خوردند.

اما بعید نیست که سازمان‌های مختلف اطلاعاتی آمریکاائیان دلایل کافی داشته‌اند بر اینکه قانون‌اساسی ممکن است دستخوش تهدید واقع شود و به همین خاطر می خواستند ارتش ایران را خنثی کنند (!؟)

بدیهی است که ژنرال هایزر نیز به همین دلیل به تهران آمده بود و من در این سفرش فقط او را یک بار ملاقات کردم. هایزر به اتفاق سولیوان سفیر آمریکا به حضور رسید (۱۱ ژانویه مصادف با ۲۱ دی ماه) ولی هیچ یک از آنها به مطلب دیگری غیر از روز و ساعت عزیمت من از ایران علاقه‌ای نشان نداند.

... ژنرال هایزر تا چند روز بعد از رفتن من در تهران ماند. در آن روزها چه پیش آمد؟ تنها چیزی که می‌دانم این است که ژنرال ربیعی فرمانده کل نیروی هوایی طی محاکمه مسخره‌ای (!؟ که پیش از اعدام او صورت گرفت به قضاوت گفته بود: "ژنرال هایزر شاه را مانند موش مرده‌ای از مملکت بیرون انداخت."

علیرغم اینکه سخنان خود شاه گویای ذلت و خواری او در برابر ابرقدرتهاست اما چند نکته لازم است تذکر داده شود.

۱) نظامیان آمریکایی بدون پاسپورت و ویزا و تشریفات اداری وارد ایران می‌شده‌اند و از ورود ژنرال هایزر معاون فرماندهی ناتو پس از چند روز که از ورود او به ایران می‌گذشته است نه شاه مطلع بوده است نه ژنرال‌های او (! ).

۲) برخلاف گفته شاه ،ژنرال هایزر از فرودگاه مهرآباد وارد خاک ایران شده است ( نه از پایگاه‌های نظامی آمریکا در ایران مگر اینکه فرودگاه مهرآباد هم جزء پایگاه‌های نظامی آنها بوده است که شاید صحیح‌تر همین باشد.) و از فرودگاه نیز عازم خانة« ژنرال هووی استون»، فرمانده "بخش زمینی در دفتر وابسته نظامی و مستشاری نظامی آمریکا" در تهران شده است که جریان را از زبان خود هایزر در کتاب مأموریت در تهران ، ( خاطرات ژنرال هایزر، ترجمه ع. رشیدی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۴، ص ۱۹ و ۱۸ و ۱۷) می‌خوانیم:

قرار بود قبل از تاریک شدن هوا به منزل ژنرال گاست برویم. اعضای مهم و اصلی اداره مستشاری جمع شوند.

- ژنرال گاست ، رئیس اداره مستشاری

- ژنرال جرج کرتز ، نماینده نیروی هوایی

- آدمیرال فرانک کولینز ، نماینده نیروی دریایی

همه افسران بلندپایه حضور داشتند و مرا در جریان امور نظامی ایران و ادارة مستشاری قرار دادند، همه آنها یک نظر مشترک داشتند و آن این بود که اوضاع ایران از کنترل خارج شده است.

....... دیدار، در اولین ساعات شب تمام شد و مرا به خانه ژنرال گاست منتقل کردند. شب اوّل را در تهران با صداهای ناراحت‌کننده‌ای که اعصاب مرا می‌آزرد آغاز کردم. مردم فریاد می‌زدند "الله اکبر" و صدا از بام‌های نزدیک به گوش می‌رسید و به هر فریادی از گوشه‌ای دیگر پاسخ داده می‌شد ........ من و گاست برای شنیدن صداهای این جنگل انسانی (!؟) روی بالکن رفتیم، توده‌های مردم به خیابان‌ها ریخته بودند و شعار می‌دادند ..... در نیمه‌های شب جمعیت پراکنده شدند و آرامش، حکمرفا شد، شب را بدون پلک بر هم زدن به صبح رساندم. صبح زود، خسته برخاستم. پس از صرف صبحانه به سفارت آمریکا رفتم.

۳) شاه مدعی شده است چند روز بعد از ورود ژنرال هایزر او و ژنرال‌هایش تنها از حضور او مطلع شده‌اند. اما ژنرال هایزر در کتاب فوق‌الذکر( صفحه ۲۱) بیان داشته:

شب جمعه وارد تهران شده و روز جمعه را در سفارت به سر برده و روز شنبه (۶ ژانویه مصادف با ۱۶ دی ماه) با افراد زیر ملاقات داشته است، طوفانیان (مسئول خریدهای نظامی ایران)، ربیعی (فرمانده نیروی هوایی)، حبیب‌اللهی (فرمانده نیروی دریایی) و متن مذاکرات طولانی خود با آنها را در کتاب خاطرات خود آورده است.

بنابراین ژنرال‌های شاه از ماجرای سفر کمتر از ۴۸ ساعت بعد از ورود مطلع بوده‌اند و چرا آن را در اختیار شاه نگذاشته‌اند جالب توجه است.

۴) ورود هایزر به ایران روز شنبه ۱۶ دی فاش شد (به کیهان ۱۰۶۰۵ شنبه ۱۶ دی ماه ۱۳۵۷ صفحة آخر مراجعه شود) . یعنی او شب جمعه وارد شده و در روزنامه‌های ظهر روز شنبه خبر آن را چاپ کرده‌اند و بنابراین معلوم نیست شاه در این مملکت چکاره بوده است که کمتر از ۴۸ ساعت موضوع به روزنامه‌ها کشیده شده است اما شاه چند روز بعد مطلع شده است.

اعجاب‌انگیزتر از سخنان شاه ، سخنان نخست وزیر منتخب او شاپور بختیار در مصاحبه‌ای تلفنی که مستقیم از رادیو فرانسه پخش می‌شده است (و در کیهان روز ۲۱ دی ماه ۱۳۵۷ صفحه ۴ به چاپ رسیده است) می‌باشد:

س: ... به هر حال از طرف آمریکا در حال حاضر ژنرالی به تهران فرستاده شده است. ژنرال هایزر معاون فرماندهی کل نیروها در اروپا، که می‌کوشد نظر نظامیان در ایران را به حمایت از دولت شما جلب کند. این در واقع نوعی دخالت در امور داخلی ایران تلقی می‌شود.

نخست وزیر گفت: من هرگز نام این ژنرال را نشنیده‌ام (این در حالی است که روزنامه‌ها از روز ۱۶ دی موضوع این ژنرال را نوشته‌اند!) هرگز با سفارت آمریکا تماسی نداشته‌ام. (البته طبق طرح خود بختیار و به سبک رضا شاه قرار بوده است نوکری و خدمت دور از چشم مردم صورت پذیرد)من تنها تلگراف تبریکی از سفیر فرانسه دریافت کردم و سفیر انگلستان هم برای خداحافظی به دیدن من آمده است.

.... درباره نقش ارتش مجدداً پرسش‌هایی مطرح شد و آقای بختیار اضافه کرد، شما داستانی از یک ژنرال نقل می‌کنید که داستانی نامفهوم است. شما به واقعیت‌های متکی بر مدرک و سند نیاز دارید یا می‌خواهید از فاصلة پنج هزار کیلومتری گوش به شایعه‌ها و حرف‌های بی‌اساس کوچه و خیابان بسپارید؟ از منتقل شدن یک ژنرال به فلان محل که نباید داستان ساخت و تحویل داد.

پژوهشگر: سیدمحمدهاشم پور یزدان پرست

پاورقی:

۱ - کیهان- ۱۰۶۳۲ چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۵۷ ص ۱

۲ اطلاعات ۱۵۷۷۹- چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۵۷، ص ۸

۳- اتاقی که فرماندهان ارتش در ساختمان ستادمرکزی ارتش پس از شکست کودتا در حال نوشتن نامة بی طرفی ارتش در روز ۲۲ بهمن در آن بوده اند.

۴- مقصود مردم مسلح و انقلابی است که در روز۲۲ بهمن برای فتح آخرین دژ های نظام شاهنشاهی به پادگانها و نیز ستد مشترک ارتش که فرماندهان ایرانی و آمریکایی از آنجا عملیات کودتا را رهبری میکرده اند ، هجوم آورده اند

۵- مقصود ستاد رهبری کودتا است که دهها افسر آمریکایی اداره کننده کودتا ظاهراَ به رهبری ژنرال گاست ( وبه گفته فردوست ژنرال هایزر ) در آن حضور داشته اند و پس از شکست کودتا در آنجا به دام افتاده وشکست خفّت بار این کودتا را با چشم خود دیده اند .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.