چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
طهران سنه یک هزار و سیصد وهشتادوشش
اصولا یکی از بهترین تفریحهای ما ایرانیان در طول تاریخ همواره در شبها اتفاق میافتد، برخلاف بسیاری از مردم جهان که بهترین تفریحشان از صبح زود شروع میشود. شب مفهومی دیگر دارد، کافی است کمی به اشعار شعرای ما در طول همین تاریخ دم دست توجه کنیم؛
میبینیم که استفاده از واژه شب بیاندازه زیاد بوده تا جایی که حتی یکی از این شعرا اخیرا گفته، <اگر چه زیباست شب، برای که زیباست شب، برای چه زیباست شب؟>
همه قاطی کردهاند که چرا اینقدر شب زیباست و این همه ستاره طرفدار دارد، حتی <ماه> با آن عظمتش بیحضور شب معنایی ندارد.
شب از چنان جایگاهی برخوردار است که حتی برخی از مردم که از روح لطیفی برخوردارند و قادر به انجام هیچ کاری در طول روز به جز خواب نیستند شبکاری میکنند... شبکار، شبآر، شبتار، شبچلچله، شب ولوله، شب سهمیه، شب دود، شبآتش، شب بنزین، آهان راستی گفتم شب بنزین. چه زیبا شاعر سروده: آنجایی که میگوید
تو بنزین میزنو در آفتابه انداز / که بنزین سود دهد در جردنت باز
اشاره شاعر به آفتابه و همچنین جردن <نام محلی قدیمیاز تهران فعلی> از آن جهت بوده که نسل جوان همواره سنتشکن است و هیچگاه در طول تاریخ نخواسته از یک منبع تغذیه نماید، پس بنزین موردعلاقهاش را در آفتابه میاندازد تا به تعبیری طرحی نو دراندازد و حضور او در جردن و سود حاصله آن از جمله اعمالی است که لزومی نمیبینیم که به آن ورود کنیم...
بنزین نرسید بر من سوخته دل زارم / تا زار زنان سرننهم برباک خمارم
عاقبت برد هر آنکس که در این صفبنهاد / آفتابه و پیت و همه اهل و عیالم
شاید برایتان قدری جالب باشد، این عکسهای سیاه و سفیدی که میبینید، مربوط به اولین شب کشف (بنزین) در سرزمین ایران است.
شور اشتیاق مردم از کشف این ماده گرانبها آنچنان است که همه سراسیمه و بیاختیار و حتی در برخی نقاط دیده شده که بعضی از مردم با پای برهنه به سمت این جایگاههای ارزنده هجوم آوردهاند و مثل طلای سفید هر کس به اندازه تعداد افرادی که در منزلشان بوده و همچنین وسایل قابل حمل توانستهاند از این ماده محرک و سرعتی توشهای به یادگاری بردارند.
برخی از شاهدان گفتهاند که از دیدن این صحنهها زبانشان چنان قفل شده که نتوانستهاند شرحی از آن وقایع برای ما نسل امروز به جای بگذارند. پدربزرگم میگفت، در آن شب که همه غرق در نور و شادی بودند ما از همه جا بیخبر در حال رفتن به بیرون از منزل برای قضای حاجت بودیم که یکی از نزدیکان با تلفن <ایرانسل> ما تماس گرفت و گفت <مش رجب> هرچی تو دستته زمین نزار و فوراً بیا فلان جا> شما که غریبه نیستید در آن لحظه فقط یک آفتابه در دستم بود که کورمالکورمال در آن تاریکی شب خودم را به محل حادثه رساندم.
نمیدانید چه احساسی داشتم، باورتان نمیشود داشتم میترکیدم...
و خلاصه هر کس با هر وسیلهای در این جشن بزرگ شرکت کرد و شادی خود را با وسایلی نظیر، قیف، دوغآبعلی، سنگ، کلوخ، پارچه (برای بستن دور سر و صورت) میل گرد ۶، فندک، کبریت، شیشه نوشابه، لاستیک (یک سال کار کرده که حتی عاجهایش به کلی از بین نرفته) چوب یک متری و خلاصه استفاده از انواع واژهها <صداهایی یکنواخت که مفاهیم آن قابل چاپ نیست.
این نوع صداها معمولا در طول روز نیز قابل گفتن نیستند> کلی شادی خود را نشان دادند و هر چه علائم مزاحم(علائم راهنمایی سابق) در طول خیابانها بود را با همان وسایل مورد نیاز به پایین کشیدند و قدری آنها را خورد و خاک شیر کردند، لازم به توضیح است که منظور از جمله <خورد و خاک شیر کردند> یعنی همه چیز را در طی مسیر به <پودر> تبدیل کردند که یکی از فرآوردههای این جشن بزرگ به شمار میرود. تا کشفی دیگر و جشنی...
حجت سپهوند
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست