سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

مصرف بی کران, کمال مطلوب بشر غربی


مصرف بی کران, کمال مطلوب بشر غربی

اکنون در همه جای دنیا نظام تعلیم و تربیت تقلیدی از مغرب زمین است و هیچ کس حتی کوچک ترین تردیدی به خود راه نمی دهد که مبادا این سیستم آموزشی بر محور تکامل و تعالی روحی و اخلاقی انسان پایه گذاری نشده باشد

▪ هدف اصلی نظام آموزشی در غرب چیست؟

ـ اکنون در همه جای دنیا نظام تعلیم و تربیت تقلیدی از مغرب زمین است و هیچ کس حتی کوچک ترین تردیدی به خود راه نمی دهد که مبادا این سیستم آموزشی بر محور تکامل و تعالی روحی و اخلاقی انسان پایه گذاری نشده باشد. اصلاً فرصت یک چنین سؤالی پیش نمی آید، چرا که هیچ کس در لزوم توسعه با شیوه های معمول تردید ندارد و نظام آموزشی غربی نیز بر همین مبنا برنامه ریزی شده است: توسعه ی اقتصادی با شیوه های نوینی که بعد از انقلاب صنعتی معمول گشته است.

▪ آیا شما در این جمله ای که به عنوان نتیجه ارائه شد جایی برای تردید می بینید؟

ـ ادراک این مطلب که این نظام آموزشی در جهت توسعه ی اقتصادی پایه گذاری شده هر چند بسیار ساده است، اما معمولاً به ذهن کسی خطور نمی کند و آموزش و پرورش مدرسه ای و دانشگاهی را به معنای مطلق تعلیم و تربیت فرض می کنند. برای تحقیق بیشتر در این مطلب می توانیم غایت و هدف دیگری برای آموزش و پرورش فرض کنیم و آنگاه ببینیم نظام آموزشی با آنچه که امروز معمول است تفاوتی پیدا خواهد کرد یا نه. فی المثل می توانیم غایت و هدف نظام تعلیم و تربیت را بر اساس معتقدات اسلامی خود بر این فرمایش علوی بنا کنیم که ولیکن... همک فی ما بعد الموت.(۱)

▪ اگر بخواهیم نظامی آموزشی بر مبنای اعتقاد به معاد بنا کنیم چه اتفاقی می افتد؟ آیا باز هم مواد اصلی دروس ما همین هاست که اکنون در مدارس و دانشگاه ها تدریس می شود؟ یا نه، به نظامی شبیه به حوزه های علمیه دست خواهیم یافت؟

ـ جواب روشن است. اگر بخواهیم نظامی آموزشی بر مبنای اعتقاد به معاد و برای تتمیم مکارم اخلاق بنا کنیم نتیجه ی کار ما با کمی تفاوت همان چیزی خواهد شد که اکنون در حوزه های علمیه عمل می شود و بالعکس، اگر بخواهیم نظامی آموزشی برای دست یابی به توسعه ی اقتصادی با روش های معمول بعد از انقلاب صنعتی بنا کنیم به سیستمی منطبق بر مدارس و دانشگاه ها خواهیم رسید.

نکته ی ظریفی که در اینجا باید مورد تذکر قرار گیرد این است که اگر در زمینه ی تحصیلات عالیه این امکان وجود دارد که ما به حوزه های علمیه برویم و هم خود را به تعلیم و تربیت اصولی اختصاص دهیم، اما در مورد تحصیلات مقدماتی اصلاً این امکان وجود ندارد، چرا که مدارس همگی دارای نظامی غربی هستند؛ و از آن گذشته، از ایران و چند کشور اسلامی که بگذریم، احاطه ی این نظام آموزشی در سراسر کره ی زمین بدین معناست که برای اکثریت قریب به اتفاق انسان ها هرگز امکانی برای تعلیم و تربیت در نظام آموزشی دیگری که بر محور تعالی اخلاقی پایه گذاری شده باشد وجود ندارد و همه باید اجباراً و ایجابآ، با پذیرش لزوم توسعه ی اقتصادی با شیوه های معمول به مدارسی بروند که آنها را برای استمرار و تحکیم مبانی تمدن غربی بار می آورند.

با تغییر در غایت و هدف آموزش دو تحول اساسی در نظام آموزش و پرورش رخ می دهد که یکی در مواد درسی است و دیگری در روش تعلیم. برای ادراک بهتر این تحول می توان دو نظام متفاوت دانشگاه و حوزه های علمیه را، چه از نظر دروس و چه از نظر روش، با یکدیگر مقایسه کرد. مسئله مدرک گرایی فرع بر این دو مطلبی است که عنوان شد. مدرک گرایی لازمه این نظام آموزشی است که در غرب پایه گذاری شده است. وقتی شرط تحصیل امتیازات اجتماعی رفتن به مدرسه و تحصیل در دانشگاه باشد، فی نفسه مدرک گرایی اشاعه پیدا خواهد کرد چرا که کسب امتیازات و مناصب اجتماعی، مشروط به داشتن مدارک دانشگاهی است.

▪ در چنین موقعیتی چگونه می توان از مدرک گرایی پرهیز کرد؟

ـ آنچه که نظام آموزشی کنونی را مقبولیت بخشیده همین است، و اگر این شرط اساسی را از میان برداریم و مدرک آموزشی را لازمه ی کسب امتیازات اجتماعی ندانیم، بسیاری از این کسانی که امروز در صف طویل کنکورهای گوناگون انتظار می کشند از تحصیلات صرف نظر خواهند کرد. در اجتماعات روستایی و عشایری نیز از آنجا که کسب امتیازات اجتماعی موکول به داشتن مدارک آموزشی نیست اشتیاق آموزش بسیار کمتر است. این کمبود اشتیاق را نباید به فقر فرهنگی بازگرداند. حقیر منکر وجود فقر فرهنگی در روستاها نیستم، اما به اعتقاد حقیر این فقر فرهنگی نشانه های دیگری دارد که تنها با ایجاد مدارس در روستاها از بین نخواهد رفت. دور شدن از حق است که به فقر فرهنگی منجر می شود و با این ترتیب، فقر فرهنگی در شهرهای بزرگ بسیار بیشتر از روستاها وجود دارد.

ایوان ایلیچ یکی از روشنفکران غربی است که در این زمینه صاحب نظریاتی نزدیک به حقیقت است، هر چند که در نهایت طرح پیشنهادی او به عنوان «آموزش فارغ از مدرسه» باز هم نمی تواند مورد پذیرش ما باشد. ایوان ایلیچ این نسبت یا رابطه ی علی را که فی مابین آرمان توسعه ی اقتصادی و نظام آموزش مدرسه ای و دانشگاهی وجود دارد به خوبی شناخته و اصل انتقادات خود را بر آن قرار داده است. او می گوید:

برای آنکه مسئله آموزش و مدرسه، تمام اهمیت خود را پیدا کند، باید آن را در کل جامعی که مذهب یا ایدئولوژی حاکم بر جهان امروز است مورد بررسی قرار داد. این مذهب جدید که کشورهای پیشرفته صنعتی قافله سالاران آنند و کشورهای عقب مانده دیوانه وار می کوشند تا به هر وسیله شده از سعادت نیل به آن محروم نمانند، آرمان «رشد و توسعه» است. مشاهده نشان می دهد که این آرمان، مورد نظر و خواست تمامی کشورهای بزرگ صنعتی و نیز منتهای آرزوی ممالک پس قافله است. آرمان که پذیرفته شد، دیگر به عهده «علم» است تا راه منحصر به فرد این «رشد و توسعه» را با تکیه بر اصول متعارف و بدیهیاتی که هیچ کس درباره ی آنها شک نمی کند، تا کوچکترین جزئیات تعیین و تحمیل کند.

انتهای راه رشد و توسعه، مصرف بی کران است. مصرف بی کران، همان مدینه ی فاضله و همان کمال مطلوب بشری است که در دوره های «ماقبل علم» به صورت تخیلی «زندگی جاودان» وجود داشت.(۲)

ایوان ایلیچ آرمان رشد و توسعه ی اقتصادی را مذهب جدید می نامد و این حقیقتی است؛ تو گویی بشریت پذیرفته است که تحقق آرمانی آن بهشت موعود در همین کره ی زمین و از همین طریق توسعه اقتصادی میسر است. فطرت الهی انسان در جست و جوی کمال مطلق است و اگر بشر باور نمی کرد که تکامل او در آرمان توسعه یافتگی است، این گرایش در میان نوع بشر عمومیت نمی یافت.

برای شناخت کامل ماهیت نظام آموزشی کنونی باید ماهیت این گرایش عام ـ به سمت توسعه یافتگی اقتصادی ـ را شناخت، چرا که این سیستم آموزشی برای تأمین نیازهای تخصصی توسعه ی اقتصادی طراحی شده و تحقق یافته است. اگر این نظام وجود نداشت هرگز راه تمدن غربی به سوی توسعه ی اقتصادی باز نمی شد. بنابراین، برای ارزیابی این نظام آموزشی باید به ارزیابی آرمان توسعه یافتگی پرداخت.

▪ آیا تکامل حقیقی بشر در «بهشت توسعه یافتگی» است؟

ـ اگر اینچنین باشد دیگر نمی توان علوم رسمی را از این نظر که مسیر این توسعه را هموار می کنند به باد انتقاد گرفت. علوم امروزی دانش تصرف در عالم و غلبه بر طبیعت هستند و در این زمینه میان علوم تجربی و علوم انسانی تفاوتی نیست. با این ترتیب، پر روشن است که دانش آموز باید از همان آغاز ورود اجباری به مدرسه، با ریاضیات که «صورت» علوم امروزی است آشنا شود و بعد، رفته رفته حساب استدلالی و هندسه ی تحلیلی و فیزیک و شیمی و آمار و حساب احتمالات بیاموزد و با متدولوژی علوم ـ که این روزها به آن فلسفه می گویند ـ این مواد درسی پراکنده را به یکدیگر پیوند دهد.

▪ غایت این دوران طولانی آموزش چیست؟

ـ آیا انسان بعد از طی مراحل و اخذ مدرک مهندسی یا دکتری صاحب اخلاق حسنه می شود و به بهشت می رود؟ خیر. اصلاً این سؤال بسیار مسخره است. همه ی ما می دانیم که در بهشت دری به نام هندسه یا ریاضیات وجود ندارد. این نظام آموزشی بر محور تعلیم و تربیت مطلق یا تعلیم و تربیت اخلاقی انسانی طراحی نشده است بلکه هدف اصلی آن آموزش مهارت های فنی لازم و تأمین کادرهای تخصصی برای دست یافتن به توسعه یافتگی است.

باز هم به همان نقطه ای رسیدیم که از آن آغاز کردیم و پرسش ما در صدر کلام همچنان پاسخ ناگفته باقی ماند. قصد ما نیز همین بود که هر چه بیشتر رابطه ی علی فی مابین آرمان توسعه ی اقتصادی و نظام آموزش مدرسه ای و دانشگاهی مشخص شود.

این نظام آموزشی معلول گرایش عام بشریت به سوی توسعه ی اقتصادی ـ با روش های معمول ـ است و در آن علومی را تعلیم می دهند که راه این توسعه را با تصرف در عالم و غلبه بر طبیعت هموار می کنند. اگر ما بخواهیم که این روند توسعه ی اقتصادی را حفظ کنیم به ناچار باید نیازهای آن را برآورده سازیم، و نیاز به متخصص مهم ترین علتی است که نظام آموزشی کنونی را به وجود آورده است. به یاد بیاورید که همیشه در برنامه ریزی ها سخن از کمبود متخصص به میان می آید: «ما امسال هشتصد مهندس آب کم داریم و پانصد مهندس خاک...» تو گویی مهندس، ماشینی است فاقد تمام تمایزات شخصی و کیفیات روحی. انگار مهندس، ماشینی است که او را می توان در خدمت هر نوع اعتقادی به کار گماشت. تو گویی متخصص، مرده شویی است که میان کافر و مسلمان تمایزی قائل نمی شود؛ تعهد او فقط و فقط در قبال تخصص خویش است و اصلاً اهمیتی نمی دهد که در خدمت نظام جمهوری اسلامی باشد یا برای رژیم شاهنشاهی پهلوی کار کند.

نظام آموزشی غرب، از مدرسه گرفته تا دانشگاه، سعی دارد که آدم هایی اینچنین بار بیاورد و الحق باید اذعان کرد که در این جهت موفقیت بسیاری هم داشته است. ایوان ایلیچ می گوید: در دورنمای آرمان «رشد و توسعه»، نهادها(۳) آن چنان قدرت می یابند و از خود بیگانگی آنچنان اوج می گیرد که نهادها خود «نیاز» می آفرینند و خود در جهت ارضای آن «برنامه ریزی» می کنند. در دورنمای سعادت لایزال جامعه مصرفی، تشنگی یعنی نیاز داشتن به پپسی کولا، حمل و نقل یعنی اتومبیل تندرو شخصی داشتن، گذراندن اوقات فراغت یعنی به تماشای برنامه های معین و مقرر شده رفتن، سیر و سیاحت یعنی توریسم متظاهرانه هتل پرکن، تفریح و هواخوری یعنی هجوم گله وار به جاهایی که تبلیغات تجارتی معین کرده اند.(۴)

▪ ...همان طوری که کشورها بر حسب تولید ناخالص ملی طبقه بندی می شوند، سلسله مراتبی هم بر اساس تولید ناخالص فارغ التحصیلان وجود دارد. به این ترتیب، کشوری که می خواهد در سلسله مراتب «رشد یافتگی» ترقی کند باید به تولید هر چه بیشتر فارغ التحصیلان بپردازد. اما فارغ التحصیلی که بدین گونه تولید می شود به چه کار می آید جز آنکه در خدمت ثروتمندان جهان قرار گیرد؟ و چه تولید پرخرجی!

ـ ...خرج تولید یک فارغ التحصیل دانشگاه، در آمریکا، برابر است با ۵ برابر درآمد متوسط نه یکسال، بلکه یک عمر نیمی از مردم جهان؛ در آمریکای لاتین «قیمت» یک فارغ التحصیل دانشگاه، ۳۵۰ برابر «قیمت» هر هم وطن دیگر با درآمد متوسط است. قیمت تحصیل کرده ها بر پیشانی شان حک شده است و همین امر به خودی خود نشان می دهد که ارزش علم در جهان امروز چیزی جز ارزش تجارتی نیست.

پانوشت ها:

۶. باید سعی و تلاش تو برای بعد از مرگ باشد؛ نهج البلاغه، نامه ی ۲۲.

۷. ایوان ایلیچ، قتل عام پزشکی در پزشکی آفت زا، د. شیخاوندی (ترجمه و تألیف)، جار، تهران، ۱۳۵۴، صص ۷۳ و ۷۴.

۸. در اصل کتاب نمادها آمده. والله اعلم بالصواب و. ..

۹. قتل عام پزشکی...، ص ۸۷.